کلاته اقاقیا؛ روایت مردی که بهشت را روی زمین آورد

سرنا_ فیلم مستند "کلاته­ی اقاقیا" از تولیدات شبکه­ مستند سیما، در تعطیلات عید نوروز (سیزدهم فروردین، ساعت 17) از تلویزیون پخش می­شود. فاطمه بوربور تهیه­کننده­ و اصغر احمدپور کارگردان این اثر است.

کلاته اقاقیا کجاست؟ اصلا چی هست؟

شخصی از اهالی نیشابور، به نام "ناصر طالبیان"، که معلم ریاضی هم بوده، تصمیم به کاشتن درخت در کوه­های نیشابور می­گیرد و در آن­جا کلاته­ای به راه می­اندازد با اسم "کلاته اقاقیا". در آن­جا درخت می­‌کارد... آب را برایشان تامین می­کند... و ... . حتی مسیر را برای پیمایش تا حدی مهیا کرده است (با ساخت نردبان­های چوبی یا حتی نصب تجهیزات کوه و صخره­نوردی). فیلم پیگیری چهارساله از این شخص را نشان می­دهد. البته سعی شده که کلاته­ی اقاقیا تصویر بهتری از نسبت انسان و طبیعت را نشان دهد.

از سوژه بگویید؛ چطور آشنا شدید و ... ؟

سال­ها پیش، یکی از دوستان نزدیک ما (بنده و فاطمه بوربور) در نیشابور (محسن هراتی)، در مورد معلم دوره دبیرستانشان صحبت می­کرد و از علاقه‌­اش به طبیعت و ورزش می­گفت. کنجکاو شدیم و تصمیم گرفتیم حضوری به دیدنشان برویم. این اتفاق برمی­گردد به سال هزار و سیصد و نود و دو. مواجهه با چنین آدمی، ما را سر ذوق آورد. چند باری به دیدنشان رفتیم و در یک سفر نیز برای دیدن مسیر، با هم به کلاته اقاقیا رفتیم. سفر جذابی بود؛ و طولانی. آن جا مواجه شدم با کاری که آقای طالبیان می­کرد. تصمیم گرفتم برای پروژه­ی عملی پایان­‌نامه، مقطع کارشناسی ارشد این سوژه را کار کنم و با استقبال بسیار آقای دکتر ضابطی جهرمی همراه شد. به همین دلیل این فرایند و تعامل از سال نود و دو آغاز، و به مرور قضیه جدی و جدی­تر شد. و حتی بعد از پروژه­ پایان نامه، باز تداوم داشت و اگر بخواهم کامل­تر بگویم، هنوز نیز ادامه دارد.

فیلم قرار است در دو نسخه باشد. نسخه­ی اول که در شبکه­ مستند سیما و برای اولین بار، در تعطیلات نوروز نود و نه به امید خدا پخش خواهد شد. نسخه­ی دیگر که به مراتب طولانی­تر است، در حال تدوین است و به احتمال بسیار، چند بار دیگر فیلمبرداری خواهیم داشت.

در فیلم حاضر، ما چند بار به سراغ سوژه رفتیم و در چند مرحله، و در بازه­ی زمانی چهار سال، از اقای طالبیان فیلمبرداری کردیم. همین بازه، بر کیفیت کار می­‌افزاید و از جهتی نیز، تداوم آن برای فیلم بلندترمان، بسیار ارزشمند است.

چرا این سوژه را انتخاب کردید؟ جذابیت سوژه برای شما چه مواردی بود؟

من همیشه نسبت خاصی با طبیعت و به ویژه درخت داشته­‌ام. همین مسئله برای پیوند من و آقای طالبیان کافی بود. حال آن­که آقای طالبیان وجوه جذاب دیگری هم داشتند. ورزش، علاقمندی به سینما و ادبیات، و تعامل با آدم‌­های دور انگاشته شده روستایی. افزون بر همه­ این­‌ها، آقای طالبیان معلم بازنشسته­ ریاضی نیز هست. به تدریج متوجه شدم که معلمان ریاضی نیشابوری دیگری هم فعالیت‌­هایی جدی در حوزه طبیعت و محیط زیست انجام می­دهند. برای من جذاب بود؛ اما برای پرداخت آن می‌­بایست به دنبال سوژه و فیلم دیگری می­رفتیم و به همین خاطر، تقریبا رهایش کردیم و جز اشاره­ای کوچک، در فیلم نیامده است.

نقش شما در روایت فیلم چه بود؟

من همیشه به فرایند و مسیر احترام بیشتری می­گذارم. شاید اگر هم هیچ یک از درختان ناصر طالبیان سبز نمی­شد و همه‌­شان می­سوخت، باز به سراغ ایشان می­رفتم. مسیر ایشان، برای من شگفت‌­انگیز بود. کاشتن درخت در جایی که دسترسی حداقلی به آب وجود دارد و حتی به آن نقطه، دره­ی بی آب می­گویند. مشقت بردن آب به آن­جا، از جذابیت­های آقای طالبیان است. هرچند بنا به ملاحظات محیط زیستی، آقای طالبیان شیوه حمل آب و ذخیره را تغییر داده‌­اند و کمی متفاوت از آن است که در فیلم می­بینم. البته به شیوه­ی جدید هم در فیلم اشاره شده است.

ما برای دست یافتن به شکل فیلم، ایده‌­پردازی کردیم. تصمیم گرفتیم تا حدی که ممکن است، از جغرافیای کلاته­ اقاقیا خارج نشویم و علیرغم رابطه‌­ای که با آقای طالبیان شکل گرفته بود، بیشتر از آقای طالبیان، نسبت وی با طبیعت را نشان دهیم. به عبارت دقیق­تر، استحاله­ یک انسان در طبیعت. آن­چه که واقعا برای این معلم بازنشسته اتفاق می­افتد. به همین دلیل، خیلی به سراغ خانواده­ی آقای طالبیان و حتی دوستانشان در فیلم نرفتیم. می­گویم در فیلم، چون با تعداد زیادی از این افراد گفت­وگو کردیم؛ حتی فیلمبرداری هم شد؛ اما تصمیم گرفتیم که در فیلم اشاره­ای حداقلی بشود و از صدایشان بیشتر استفاده کردیم.

می­خواستیم که به این رفتار خاص از نگاه دیگری نیز بپردازیم؛ اما باز ما را از ایده­ی اصلی­‌مان دور می­کرد و به همین دلیل، علیرغم جذابیتش، خیلی به آن نپرداخیتم. و اشاره­ای مختصر به آن داشتیم. چون وقتی برای اولین بار از اطرافیان اقای طالبیان شنیدیم که درختان را از ریشه درمی­آورند یا می­شکنند، بسیار شوکه شدیم. عجیب بود؛ اما واقعیت داشت. البته همان­طور که عرض کردم، اشاره­ای حداقلی در فیلم آمده است.

به همین دلیل، فیلم کلاته­ی اقاقیا، می­کوشد تا شکلی کمینه­‌گرا داشته باشد. البته نسخه تلویزیونی آن، دارای گفتار متن بیشتری است و نسبت حجم گفتار متن، در نسخه­ طولانی، به مراتب کم­تر است و سعی می­کنیم که با اتکا به تصویر، روایت را پیش ببریم.

از دشواری­های کار در درازمدت بگویید؟ سختی­های کار شما بیشتر کجاها بود؟

آقای طالبیان، سوژه بسیار همراهی بودند. هرچند در طول فیلمبرداری‌­هایمان، چندین بار مشکلاتی شخصی برای ایشان پیش آمد؛ اما تا جایی که راه داشت، همراهی­مان کردند. مسیر طولانی و صخره­ای، حمل دشوار تجهیزات و بارش برف از جمله سختی­های این کار است. کاملا این دشواری بدیهی است و فیلمبرداری در کوهستان از جمله مقوله­های سختی بود که با آن دست و پنجه نرم می­کردیم.

افزون بر این، وقتی فرایند فیلم­سازی طول می­کشد، حفظ تعامل مناسب و مدیریت هزینه­‌ها، از جمله موارد پیچیده است.

ما برای این سوژه سراغ چند تن از تهیه­‌کنندگان و سرمایه­‌گذارها رفتیم و علیرغم استقبال اولیه، به تفاهم نرسیدیم. اما شبکه­ مستند سیما، با استقبال و حمایت از ما، باعث به نتیجه رسیدن این اثر شد و راه ما را برای ادامه­ این کار تا حدی هموار کرد و به همین دلیل می­بایست از مدیران شبکه، به ویژه آقایان غفوری، ناصری و مینایی تشکر کنم.

تعامل شما با عوامل در طول بازه­ی زمانی چهارساله چگونه بود؟

از جمله دیگر سختی­‌های کار در بازه­های زمانی متفاوت و طولانی، عوامل آن کار هستند. آقای محسن هراتی، که سوژه را نیز به ما معرفی کرده بودند، در طول پروژه به عنوان مدیر تولید و صدابردار همراهی­مان می­کردند. ما دو گروه فیلمبرداری داشتیم. آقای فردین نظری در فاز اول پروژه، با نگاه خاصشان و تحمل سختی­ها، همراهی بسیاری داشتند. متاسفانه به دلیل آسیب بدنی که دیده بودند، نتوانستیم از حضورشان بیشتر استفاده کنیم. اما در فاز دوم از حضور مرتضی حکاکیان و سعید زرآبادی­پور بهره بردیم. فیلمبردارهایی که کمک شایانی به فیلم کردند و با ذوقشان، مسیر دشوار را آسان می­کردند.

از زحمات محمدمهدی زمانی نیز نباید بگذرم. جوانی که در گروه تصویر، زحمت کشید و بار بسیاری از دوش برداشت. آنقدر به خود سختی داد و تحمل کرد، که پس از این سفر، چند روزی بیمار شد. این از اتفاقات عادی مستندسازی است. زنده‌­یاد علیرضا سوقندی نیز در فاز اول به ما کمک بسیاری کرد.

اما اگر نخواهم از آقای محمود حسین‌­زاده، معلم بازنشسته­ ریاضی دیگر نام ببرم، خطایی است فاحش. آقای حسین‌­زاده، به ما کمک کردند و با تجربیات کوهنوردی­‌شان، زحمت بسیاری برای ما کشیدند. به عنوان مثال وقتی در فاز اول، و در روزهای برفی پایان سال، ما به شب برخوردیم و صخره­ها یخ زده بودند، اگر تجربه و تمهیدات ایشان همراه ما نبود، مشخص نمی­شد که کار ما به کجا می­کشید و با تجهیزات و راهنمایی‌­های ایشان، ما به سلامت بازگشتیم. علی پوریامنش نیز با سازش، همراهی دوست داشتنی بود.

می­بایست از همه عوامل دیگر نیز تشکر کنم و افرادی که با نظراتشان در بهبود کار به ما کمک شایانی کردند. به ویژه از استادم؛ آقای دکتر احمد ضابطی جهرمی. ایشان با حوصله، صبر و متانت مثا‌‌ل‌­زدنی همراهی­مان کردند و با انجام پیشنهادها و راهنمایی­‌های استاد، تلاش کردیم که بهتر شویم. از روستاییان روستاهای سوقند و بوژمهران نیز بسیار سپاسگزاریم.

فکر می­کنید کلاته­ی اقاقیا، چقدر با محیط زیست نسبت دارد و به آن کمک می­کند؟

عدم توجه به محیط زیست بسیار آزاردهنده است. هنوز اقدامات مناسبی برای رفتار مناسب در طبیعت و محیط زیست رخ نداده است و تصاویر دهشتناکی از عدم رابطه­ مناسب مردم با طبیعت می­بینیم. وقتی آن رفتارها را با چنین رفتاری از آقای طالبیان مقایسه می­کردیم، بدون هیچ دشواری، همراه می­شدیم و ارتباط برقرار می­کردیم. از جهتی نیز آقای طالبیان، عمدتا درختان بی‌­ثمر (فاقد میوه و محصول) می­کارند و به همین جهت، در پی نفع شخصی نیستند. علاوه بر این، به خاطر جغرافیای منطقه، آقای طالبیان به مرور ملاحظاتی در انتخاب درخت نیز داشتند. کاشت درخت ارس، از جمله تصمیمات جذاب ایشان بود. درختی که در سال رشد بسیار کمی دارد و عمری بیش از دو هزار سال! جذاب نیست؟ آقای طالبیان شاید ارس‌­ها را هیچ­گاه هم قد و قواره­ خودشان نبینند؛ اما با عشق به آن­ها توجه می­کنند! واقعا جذاب نیست؟!

دوست دارم با آقای طالبیان همچنان همراه شوم و زمانی که ایشان به آرزویشان رسیدند، فیلمی دیگر از تمام چیزهایی که گفتم بسازم. روزی که آن دره­ی بی­آب، سراسر سبز شود و پر باشد از درخت.

منبع: سرنا

کد مطلب: ۱۴۰۶۶۳
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت