چرا دوستداران آیدین آغداشلو گزارش نیویورک تایمز را "غیر منصفانه" می‌دانند؟ / فرناز فصیحی و ۱۰ نکته باور نکردنی!

سرنا_۱۰ جهت گیری باور نکردنی خانم خبرنگاری را مرور می کنیم که آگاه به مسائل ایران است و از این رو دوستداران استاد نقاش، مدعی اند او عامدانه سعی در تخریب شخصیت هنری و اجتماعی آیدین آغداشلو دارد!

چرا دوستداران آیدین آغداشلو گزارش نیویورک تایمز را "غیر منصفانه" می‌دانند؟ / فرناز فصیحی و ۱۰ نکته باور نکردنی!

گزارش ۲۲ اکتبر نیویورک تایمز زیر عنوان "موج اتهامات سوء‌رفتار جنسی علیه آیدین آغداشلو" از منظر روزنامه نگاری بسیار بسیار عجیب است در این نوشتار بیش از ۱۰ جهت گیری باور نکردنی خانم خبرنگاری را مرور می کنیم که آگاه به مسائل ایران است و از این رو دوستداران استاد نقاش، مدعی اند او عامدانه سعی در تخریب شخصیت هنری و اجتماعی آیدین آغداشلو دارد!

من هم مانند تک تک شما مخالف هرگونه آزار و تعدی به هر انسانی از جمله دختران و زنان هستم و همچنین مانند همه شما معتقدم به صرف اتهام نمی توان کسی را محکوم کرد، راه پیداست: شکایت به دادگاه و بررسی دقیق و بدون مماشات موارد اتهامی.

چند صباح پیش، مد شده بود از هم بخواهیم لطفن هم را قضاوت نکنیم، اما گاهی همه ما این فریضه اخلاقی را فراموش می کنیم و در مسند قاضی القضات احکام آنچنانی می دهیم.

بگذریم، خواستم با ذکر این مقدمه یادآوری کنم به سان نوشته پیشین درباره اتهام ۱۳ خانم به آقای آغداشلو، همچنان که خود آقای آغداشلو بارها خواستار آن شده، چشم به راه برپایی دادگاه هستم تا سره از ناسره تمیز داده شود و حق به حق دار رسد.

در این مطلب به بررسی فرازهایی از مقاله جنجالی نیویورک تایمز می پردازم که به زعم من دارای ایرادهای اساسی در پردازش است و خبرنگار محترم به جای روایت گری، قلم داوری و قضاوت در دست گرفته، آن هم با یک خشم افسارگسیخته که حتی دختر ۳۳ ساله استاد نقاش را نیز بی نصیب نمی گذارد!

من متحیر از شدت جهت گیری های خانم فرناز فصیحی ، خبرنگار محترم نیویورک تایمز در نگارش این متن با دو سرکار خانم از اهالی هنر که با ایشان آشنایی دیرین دارند گپ زدم.

آنها نیز گفتند از سوگیری ها در این متن تعجب کردند، حتی یکی از آنها گفت اعتراض خود را به خانم فرناز اعلام کرده است.

این دو سرکار خانم به من گفتند آنها خانم فرناز را سالیان دراز می شناسند، او را انسانی شایسته و خبرنگاری حرفه ای می شناسند، او سال ها در ایران خبرنگار وال استریت ژورنال بوده و به شرایط اجتماعی ایران آگاهی دارد؛ درست به همین سبب بخشی از گزارشی که در نیویورک تایمز نوشته و یک طرفه قضاوت هایی عجیب غریب درباره آقای آغداشلو فهرست نموده، قابل درک نیست.

و اتفاقاً سویه اصلی این متن بازخوانی خشم خانم خبرنگار محترم نیویورک تایمز است:

یک :

شاید اگر گزارشگر نیویورک تایمز در پایان نوشته اش به صفحه مجازی افشین پرورش ارجاع نمی داد و به صراحت نمی نوشت:

"... ادعا‌های ناشناس علیه آقای آغداشلو بار اول در سال ۲۰۱۸ توسط افشین پرورش، خبرنگار تحقیقی ایرانی، در اینستاگرام آغاز گردیدند ..."

دوستداران آقای آغداشلو جور دیگری با این مطلب برخورد می کردند. اهالی فرهنگ و هنر کم و بیش می دانند این شخص چند سال است در قبال ادعاهایش با این پرسش روبروست که چرا مدارک خود را به دادگاه تحویل نمی دهد تا استاد نقاش در معرض محاکمه قرار گیرد.

حتی ۲۰ و چند روز قبل از مقاله نیویورک تایمز ، وکیل آقای آغداشلو با انتشار متنی در فضای مجازی که لحن ملتمسانه جالبی هم دارد، از آقای پرورش نشانی پستی خواسته تا در نیویورک به دادگاه روند اما خبرنگاری که نیویورک تایمز او را تحقیقی لقب می دهد همچنان فراری است.

شکایت آیدین آغداشلو از افشین پرورش

دو :

۲۰۵ نفر از دوستداران آقای آغداشلو که همگی هنرمند، گالری دار، منقد هنری هستند در تماس های تلفنی و کتبی با ایران آرت خواسته اند ما بپرسیم چرا مقاله نیویورک تایمز این قدر به داستان سرایی ها چهار پنج سال اخیر صفحه مجازی آقای افشین پرورش شبیه است؟ آیا ممکن است این مقاله بر اساس اطلاعاتی باشد که آقای پرورش به خبرنگار نیویورک تایمز داده است؟ اگر این اطلاعات درست است پس چرا افشین پرورش از ارائه آنها به دادگاه پرهیز می کند؟!

به گفته شاگران آقای آغداشلو، در این سال ها دستکم دو بار آقای پرورش وعده داده اسنادش را در دادگاه ارائه می کند که تا این لحظه خبری از انجامش نیست!

افشین پرورش

سه :

تمرکز تردیدها به نام افرادی ست که در گزارش نیویورک تایمز آمده است:

فقط نام پنج خانم به صورت کامل در گزارش آمده که بعدتر گفته های برخی شان را بازخوانی خواهیم کرد، باقی اشخاص اسامی ناشناس دارند:

مریم، عکاس هنری ۴۹ ساله، مهرناز، ۵۴ ساله، شاگردان سابق آقای آغداشلو، آتی ۳۰ ساله، زنی دیگر، آفرین معلمی در تهران، یکی از دستیار‌های آموزشی آقای آغداشلو ...

اگر برای دنیا این روایت ها نو است، این اتهام های اثبات نشده را اهالی هنر ایران چند سالی هست می خوانند و حالا در یک تریبون جهانی همچنان بدون سند محکمه پسندی بازتاب یافته است.

چهار :

این گزارش به شکلی ناباورانه ای پایش را از ارائه " اتهامات سوء‌رفتار جنسی آقای آغداشلو " فراتر گذاشته و بسیار خشمگین و عصبانی به شخصیت هنری و اجتماعی او می تازد و راستش در برخی سطرها روی روزنامه کیهان را در پرونده سازی سفید می کند، آن سان که حتی به ازدواج خانم تارا، دختر آقای آغداشلو ورود می کند که گویا همین دو سه سال اخیر متاهل شده است!

خبرنگار محترم نیویورک تایمز به سادگی به آیدین آغداشلو اتهاماتی وارد می کند که به کل با چارچوب موضوعی مقاله بی ارتباط است؛ ایشان می نویسد: "

" آغداشلو بعد از انقلاب وارد حلقه‌ی روحانیون حاکم شد و او و خانواده‌اش با حکومت پیوند‌های تجاری دارند ."

دوستداران آقای آغداشلو حیرت زده می پرسند استادشان به طور مشخص وارد کدام حلقه روحانیون شده است؟

او هیچگاه از امتیاز دولتی و حکومتی برخوردار نبوده که هیچ، بارها و بارها توسط رسانه هایی مانند روزنامه کیهان با اتهامات و نقدهای تند روبرو بوده است.

آغداشلو به خلاف برخی از هم نسل های خود نه چهره ماندگار اعلام شده، نه از سوی هیچ یک از دولت ها مورد تقدیر قرار گرفته است پس مستندات وارد حلقه روحانیون شدن کجاست؟

پرسش واضح این است که اگر آقای آغداشلو حائز چنان روابط حکومتی است، چرا قیمت آثارش هم تراز دیگر هنرمندان هم نسلش نیست؟ غیر از دو سال اخیر که بازار فروش آثار آقای آغداشلو جهشی یافته است چرا لینک های دولتی و حکومتی در تمام این سال ها برای ارتقای قیمت کارهایش کاری نکردند؟

اصلاً کدام مجموعه از نقاشی های او روحانی پسند و حکومت پسند است؟ خاطرات انهدام یا سال‌های آتش و برف، فاجعه آخرالزمان یا معما؟ کدام یک از این رویکردهای هنر و اندیشه ورزی انتقادی روحانی پسند است که او را وارد حلقه خود کنند؟

و باز مضحک تر کدام پیوندهای تجاری؟ که بعدتر در ادامه گزارش معلوم می شود مقصود خانم خبرنگار، ازدواج سه سال پیش دختر آقای آغداشلو، تارا خانم است!

پنج :

خانم گزارشگر نیویورک تایمز نوشته اند:

" با وجود تعداد معدودی اتهامات در مطبوعات محافظه‌کار ایران به سلطنت‌طلب و جاسوس غرب بودن آقای آغداشلو، وی عمدتا در مطبوعات دولتی پوشش درخشانی داشته و احتمال وقوع سوء‌استفاده جنسی توسط وی در رسانه‌های رسمی قید نشده است ."

همین پاراگراف بهترین سند برای اثبات سوگیری غیر منصفانه خانم خبرنگار در قبال سوژه اش، آیدین آغداشلو است:

دوستداران آقای آغداشلو می پرسند خبرنگار محترم اگر می داند ۴۰ سال است به استاد نقاش اتهام جاسوس غرب می زنند چگونه او را در حلقه روحانیون قرار می دهد؟

البته خانم خبرنگار با یک جستجوی ساده در اینترنت می توانست ببیند رسانه های تندرو تهران از گزارش نیویورک تایمز نهایت بهره را برده اند و آن را با آب و تاب بازتاب داده اند.

شش :

خانم خبرنگار در ادامه تلاشش برای اینکه آیدین آغداشلو را هنرمندی حکومتی جلوه دهد نوشته اند:

"آقای آغداشلو به عنوان مشاور، مدرس، نویسنده و کارشناس آثار هنری با آستان قدس رضوی، بنیاد مذهبی و اقتصادی تحت کنترل رهبر ایران آیت‌الله علی خامنه‌ای و تحریم‌شده توسط ایالات متحده آمریکا، همکاری داشته است. رئیس سابق آستان قدس رضوی رئیس فعلی دادگستری ایران است ."

خانم خبرنگار که آگاه به شرایط خاص ایران است هیچ اشاره ای نمی کند که آیدین آغداشلو از کارشناسان خبره هنرهای اسلامی است و حتی حراج خانه های بزرگ اروپایی برای کارشناسی آثارشان به او مراجعه می کنند و اتفاقا همین کار، یکی از منابع درآمدی استاد نقاش تا پیش از دهه اخیر است که بازار فروش آثار هنری در ایران و منطقه رونقی یافت.

خانم خبرنگار فراموش کرده است مگر در ایران چند موزه اسلامی وجود دارد که آقای آغداشلو به عنوان کارشناس آثار آن را بررسی کند؟

یکی از خانم های نقاش که روزگاری شاگرد آقای آغداشلو بوده در گفتگو با ایران آرت گفته است: "در مورد همکاری با آستان قدس، کل همکاری آیدین آغداشلو با این نهاد به این صورت است: ۱) یک مقدمه کتاب درباره قرآن نفیس سلطان ابراهیم منتشر شده توسط موسسه آفرینش‌های هنری ۲) یک سخنرانی درباره همین قرآن ۳) تعلیم یک کارگاه نقاشی آبرنگ"

در عین حال آیا همکاری با یک موزه به معنای چنان روابط عجیب غریبی ست که خانم خبرنگار پشت سر هم ردیف کرده است؟

با چنین فرضیه ای همه هنرمندان، اعم از سینما، تئاتر، موسیقی ... همه و همه در ایران مجبور هستند از دولت مجوز بگیرند که گویا از منظر خانم خبرنگار همکاری با حکومت و حضور در حلقه های قدرت است!!اصلا مگر می شود در ایران زندگی کرد و با دولت و حکومت سر و کار نداشت؟ هر کسی هر کاری برای امرار معاش کند لاجرم باید مجوزهایی بگیرد و ...

این سفسطه جاری در سراسر متن و چسباندن آقای آغداشلو به مراتبی از حاکمیت بدون ارائه هرگونه سند و مدرک، حسابی روی اعصاب دوستداران آقای آغداشلو است.

جالب این که خانم خبرنگار پیش از این بند، نوشته است:

" ... از جمله شاگردان آقای آغداشلو دختر امام جمعه‌ی تهران و نوه‌های یکی از بنیان‌گذاران انقلاب اسلامی بودند. .."

واقعا روشن نیست چه هدفی از تاکید بر این عبارات وجود دارد؟ کیست که نداند آقای آغداشلو یکی از ماهرترین اساتید تذهیب است و بعید نیست که او شاگردان مذهبی هم داشته، اما ذکر چنین ادعاهای شبهه برانگیزی چه رازهای پشت پرده ای را ثابت می کند؟ نگاه منصفانه به چنین گزینه ای در صورت صحت آن یعنی اشاعه هنر در میان اقشار مختلف جامعه که شایسته تقدیر است.

هفت :

یکی از عجیب ترین ادعاهای این گزارش درباره نفوذ آقای آغداشلو بر گالری ها و فضای هنرهای تجسمی ایران است، که شاگردان و دوستداران این هنرمند آن را به طور مشهود غیر واقعی و حتی غیر عقلانی می خوانند؛ در گزارش نیویورک تایمز آمده است:

"... شاگردی دیگر گفت وقتی پیشنهاد آقای آغداشلو را رد می‌کند، او تلافی کرده و به گالری‌ها می‌گوید که کار‌های او را قبول نکنند، امری که به حرفه‌اش لطمه جدی وارد کرد ...

... برخی از مصاحبه‌شوندگان درخواست کردند که تنها نام کوچکشان قید شود، امری که ترس آن‌ها را از آقای آغداشلو بازتاب می‌دهد ...

...اگر به کسی چیزی می‌گفتم یا شکایتی علیه او می‌کردم معلوم نبود چه بلایی سر خودم یا شغلم می‌آورد. .."

آگاهان به فضای هنری ایران می دانند طرح چنین ادعاهایی خنده دار است، نه تنها آیدین آغداشلو بلکه هیچ شخص دیگری حائز چنین جایگاهی در ایران نیست، گالری ها و خریداران آثار هنری به طور طبیعی بر اساس منافع شخصی خود حرکت می کنند و تشتت آرا چنان در آنها زیاد است که معمولا به جزیره های دور از هم تشبیه می شوند و حتمن خانم خبرنگار در گفتگو با گالری داران می تواند عیار این ادعاها را راستی آزمایی کند.

هشت :

نیویورک تایمز ۲۲ اکتبر این گزارش جنجالی را با تیتر " سوپر استار هنر ایران " در صفحه اول خود منتشر کرده است ، اما با توصیف هایی که خانم خبرنگار در سراسر متن از آیدین آغداشلو می کند معلوم نیست چرا چنین هنرمندی در ایران محبوب و سوپراستار است؟!

گزارشگر چنان خشمی دارد که فراموش می کند در گزارشش یادآوری کند به چه دلایلی آغداشلو در ایران پرطرفدار است؟!

نه :

در همین راستا خانم خبرنگار محترم که در نوشتن علیه آیدین آغداشلو دست و دلبازانه رفتار می کند، در بازتاب تایید او از سوی دیگران بسیار ناخن خشکی به خرج می دهد:

شهره آغداشلو به حتم نام آشناترین نامی ست که در این گزارش از او نقل قول شده اما خبرنگار به او فقط هفت کلمه سهم می دهد؛

" او هرگز دست به چنین اعمال شنیعی نمی‌زند

و به همین ترتیب برای میترا زاد شاگردی که اتهام به استادش را تکذیب کرده است فقط شش کلمه:

" «چیزی جز خوبی» از او ندیده ام ."

ده :

در گزارش ۲۲ اکتبر، خانم ها الناز محمدی، سولماز نراقی و سولماز اژدری تنها زنانی هستند که با نام کامل با خانم خبرنگار مصاحبه کردند؛

گفته های لاله صبوری و البته سارا امت علی بنا بر توئیت و بازنشر مصاحبه های پیشین آنها در گزارش آمده است.

و عجیب است از سه نفری که مصاحبه شدند، دو نفر از خانم ها به گزارش منتشر شده ایراد گرفته و برای آن تصحیح هایی فرستاده اند!

دوستداران آقای آغداشلو معتقدند دو ایراد از فقط سه اظهار نظر، آمار بالایی ست و همین نکته کافی است تا میزان دقت خانم خبرنگار در انعکاس دیدگاههای مصاحبه شوندگان مورد تردید قرار گیرد.

بماند که تکذیبه و ایراد اساسی خانم نراقی به این گزارش در پی نوشت نیویورک تایمز نیامده اما متن خانم محمدی در انتهای گزارش درج شده است !!

اما یکی از جالب ترین نکات این گزارش که بسیاری با تاکید به آن، سوگیری عجیب گزارشگر را صحه می گذارند، بازتاب دادن نظر خانم لاله صبوری، بازیگر تلویزیون است:

" لاله صبوری، بازیگر ۵۰ ساله و ستاره‌ی سینما و تلویزیون، دو سال شاگرد آقای آغداشلو بود. او در توییتی نوشت که زن‌ها می‌ترسیدند با او تنها باشند و تجاوز «وصله‌ای است که به او می‌چسبد » "

شاگردان آیدین آغداشلو تاکید دارند: خانم صبوری فقط یک فیلم سینمایی بازی کرده و در ایران ستاره ای هم بدان معنا نیست، او دو سال شاگرد استاد بوده دو نمونه ندیده ذکر کند، جمله عجیبی نوشته:" تجاوز به او می چسبد" که پیداست یک افترا و اتهام کور است، چرا رسانه ای با وزن نیویورک تایمز باید چنین توئیتی را بازتاب دهد؟ یعنی این قدر دست خانم خبرنگار خالی بوده است؟

و نکته پایانی

چنانکه پیش تر هم نوشته ام من هم خواهان رسیدگی به ادعای این ۱۳ دختر و زن محترم هستم، هیچ کس چشم پوشی را نمی پسندد، به هیچ وجه.

زنان در سراسر دنیا مظلوم اند در ایران بسیار مظلوم تر؛ اینجا دختران اصفهان که در شهر خود به هنرستان موسیقی رفته و دیپلم موسیقی دارند، اجازه برپایی کنسرت و ساز زدن روی صحنه ندارند؛ در ۱۳ استان ایران اجازه نمی دهند زنان روی صحنه ساز بزنند و ... از این رو باید هر گونه ادعای آزار و تعدی به دختران و زنان را جدی تر گرفت؛ از جمله اینکه به جای چهار پنج سال بهره برداری برای دیده شدن و فالوور سازی مستندات آن را تحویل دادگاه داد.

و دیگر اینکه روزنامه نگارانی که داعیه حمایت و دفاع از زنان دارند باید بسیار مراقب باشند این هدف ارزشمند در سایه اطلاعات غلط و پیش پاافتاده، به غرض ورزی های شخصی و کینه توزی ها آلوده نشود زیرا آفتی ست که ظلمی مضاعف به زنان وارد می کند.

منبع: ایران آرت

کد مطلب: ۱۷۷۰۵۲
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت