به یک موضوع چندبار می‌توان خندید؟

سرنا_فیلم‌های سینمایی کمدی که هر ازچندگاهی در صدر فروش گیشهٔ سینمایی قرار می‌گیرند، غالباً درون‌مایه‌ها، سوژه‌ها و حتی بازیگران یکسانی را به کار می‌گیرند و بعضاً با اقبال مخاطبان هم روبرو می‌شوند.

به یک موضوع چندبار می‌توان خندید؟

فیلم سینمایی دینامیت این روزها در صدر فروش گیشه قرار گرفته و بالاترین آمار فروش سال را از آن خود کرده است؛ اما این فیلم به بی‌شمار تولیدات سینمایی سال‌های اخیر که با محور قراردادن تقابل آدم‌های مذهبی و غیرمذهبی سعی در خنداندن مخاطب دارند، شباهت دارد.

شباهتی در داستان و فیلمنامه تا حتی بازیگران. چنانچه مثلاً احمد مهران فر در فیلم کاتیوشا این تقابل شخصیت مذهبی و غیرمذهبی را با نقش مقابل خود با بازی هادی حجازی فر به نمایش می‌گذاشت. کلیشه‌ای از مواجهه اخلاق با بی اخلاقی یا تقابل انسان‌های به شدت پایبند به دین با انسان‌های غیرمذهبی و لامذهب.

سؤال اینجاست که چرا این فیلم نامه‌هایی که عینا تکرار و ادامه یکدیگرند و فیلم‌هایی که هرکدام صرفاً نسخه دیگری از فیلم دیگری هستند هنوز ساخته می‌شوند، هنوز می‌فروشند و هنوز هم خوب می‌فروشند؟

مگر به یک موضوع چند بار می‌توان خندید؟

شاهین شجری کهن در پاسخ به این پرسش که چرا فیلمی که به لحاظ محتوایی حرف جدیدی برای گفتن ندارد و در شکل ظاهری نیز تکرار بسیاری دیگر از این دست فیلم‌های سینمایی (به اصطلاح کمدی) به شمار می‌رود تا به این اندازه می‌فروشد، بیان کرد:

جامعه ما جامعه‌ای پرتناقض و دوپاره است که از هر زاویه‌ای که به آن نگاه کنیم شکاف‌ها و ترک‌های عمیقی را می‌بینیم که جامعه را به دو بخش متناقض و برعکس همدیگر بدل کرده است؛ شکاف بین مذهبی و غیرمذهبی، بین سیاسی و غیرسیاسی، بین فقیر و ثروتمند، بین تجمل‌گرا و عارف‌مسلک.

وی افزود: این شکاف‌ها که شکاف‌های قومیتی، عقیدتی، فرهنگی هستند، باعث می‌شوند که این دوگانگی‌ها موقعیتی کمیک را بسازند و مردم از دیدن این عدم تناظر روی پرده سینما یا در ادبیات استقبال می‌کنند.

برای این‌که مردم در این تناقض‌ها بخشی را نماینده خودشان می‌بینند و بخشی دیگر را لابد نماینده جریان، طبقه یا بخشی از جامعه که با آن مخالف هستند و یا با آن زاویه دارند. ضمن این‌که خود این تناقض‌ها کمدی ساز هست و این‌که این کمدی چقدر ارزش و عمق دارد بحث دیگری است.

شجری کهن ادامه داد: به‌هرحال تناقض است که کمدی می‌سازد؛ در کلاس‌ها و ورک شاپ ها گفته می‌شود که موقعیت کمیک حاصل این تناقض‌هاست؛ این‌که مثلاً پیرزنی که عصا زنان و به‌زحمت راه می‌رود ناگهان برقصد خنده‌دار است اما اگر همین کار را یک آرتیست انجام دهد خنده دار نیست. چون دوگانگی و تضادی وجود ندارد که به آن بخندد و خنده برای این موقعیت عجیب است که رخ می‌دهد.

یا زمانی که یک آدم بسیار ریزاندام، لاغر و ضعیف قلدری کند و شاخ‌وشانه بکشد خنده دار است چون این ادعا به او نمی‌آید و در اینجا تناقض وجود دارد. این‌ها تناقض‌هایی است که در جامعه ما هست و در سینمای کمدی ما هم بازتاب پیدا می‌کند.

«دینامیت» ادامۀ «چهارچنگولی» است

این منتقد با اشاره به خنده دار بودن موقعیت متعارض یادآور شد: مسئله این است که سینمای تجاری از دم دست‌ترین فرمول‌ها برای خنداندن استفاده می‌کند و موضوع در اینجا تجربه است؛ یعنی آنچه قبلاً جواب داده است به کار گرفته می‌شود و این تضاد بین تندروهای هر دو طرف (مذهبی تندرو و غیرمذهبی غیر معتقد به هیچ‌چیز) تضاد و شکاف بزرگی است آن‌هم در کشوری که مجموعه تضادهاست و درنتیجه برای مردم این لحاف چهل تیکه که پر از تکه‌های رنگارنگ و نامتجانس است جالب و خنده‌دار است؛ کارمان از گریه گذشته است و بدان می‌خندیم.

دینامیت ادامه نگاهی است که در چهارچنگولی وجود داشت؛ نگاهی که در آن به ساده‌ترین و دم‌دستی‌ترین شکل ممکن آدم‌ها در دو سر طیف به هم وصل و مجبور به همزیستی با همدیگر می‌شوند و این همزیستی خنده‌دار است چون غیرممکن و ناسازه است.

وی در پاسخ به این پرسش که چرا چنین فضاهایی به رغم تکرارهای مکرر در تولیدات بسیار هنوز برای مخاطب خنده دار است توضیح داد: هنوز خنده‌دار است چون هنوز نشانه‌های آن در جامعه وجود دارد.

این تناقض و دوگانگی در زمان لیلی با من است، پنهان‌تر بود فاصله دو سر طیف کمتر بود، اشتراکات بیشتر و تضادها و تفاوت‌ها کمتر و طنز لطیف‌تر و عمیق‌تر بود اما اینجا آدم‌ها دودسته شده‌اند عده‌ای آن‌قدر افراطی هستند که می‌خواهند سر به تن مخالفشان نباشد و عده‌ای دیگر از بیخ و بن منکر همه‌چیز هستند و می‌گویند اصلاً چیزی وجود ندارد و باید شاد بود.

شجری کهن خاطرنشان کرد: این دو سر طیف هرچه قدر افراط و فاصله بیشتری پیدا کنند موقعیت را مسخره‌تر می‌کنند چون جامعه ما به تضادهایی که می‌شناسد و سال‌هاست با آن زندگی کرده است می‌خندد چراکه راه دیگری را برای واکنش نشان دادن بلد نیست.

ما در موارد دیگر هم‌چنین هستیم و در جدی‌ترین موقعیت‌های سیاسی و فجایع اجتماعی جوک می‌سازیم و شوخی اینستاگرامی می‌کنیم با قطعی برق با سیل و بی‌آبی و گرسنگی مردم شوخی می‌کنیم با مسئولیت‌ناپذیری مسئولین و بی‌سوادی و بی‌ادبی و بی‌خیالی افرادی که در مسند کار هستند جوک می‌سازیم و از کنار آن رد می‌شویم.

وی افزود: چون راه دیگری بلد نیستیم و نه می‌توانیم معضل را حل کنیم نه شجاعت تغییر داریم پس می‌خندیم و خودمان را سبک می‌کنیم درنتیجه استقبال از این فیلم و فروش آن نشانه خشمی است که به‌صورت خندیدن به ناسازه های اجتماعی خودش را تخلیه می‌کند.

منبع: ایرنا

کد مطلب: ۲۱۵۹۳۱
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت