محمد شیری، بازیگر تلویزیون و سینما:

از بازیگری متنفر شد‌ه‌ام!

محمد شیری با نقش‌های متعددی، از سالارخان «شب‌های برره» و ناظم مدرسه «دردسر والدین» تا فرخ سریال «چارخونه» و سرهنگ کلانتری «ساختمان پزشکان» خنده بر لب تماشاگران تلویزیون آورده و آنها را با خود همراه کرده است.

از بازیگری متنفر شد‌ه‌ام!

 او که آخرین بار تابستان ۱۳۹۸ با سریال «دوقلوها» روی آنتن تلویزیون بود و در این فاصله در دو سریال شبکه نمایش خانگی «خاتون» و «جیران» دیده شد، این روزها مشغول بازی در یک قسمت از فصل دوم سریال «مستوران» است که فصل اول آن با پایان بازپخش سریال «ولایت عشق» از شبکه یک سیما پخش خواهد شد. این بازیگر کهنه‌کار تلویزیون و سینما با تاکید بر این که اگر خبرنگاری خارجی در مورد حال و احوال این روزهایش، کشورش و شهروندان آن بپرسد از مشکلات نخواهد گفت در این گفت‌وگو به مشکلات اقتصادی و افزایش بزهکاری ناشی از آن نیز اشاره و ابراز امیدواری می‌کند که شاهد روزهای بهتری باشیم.

 بعد از سریال «دوقلوها» که تابستان ۱۳۹۸ از شبکه دو پخش شد در سریال دیگری حضور نداشتید تا امروز که در حال بازی در یک قسمت از فصل دوم سریال «مستوران» هستید. در این سه سال چه اتفاقی افتاد که گرچه در دو اثر از شبکه نمایش خانگی «خاتون» و «جیران» بازی کردید اما در تلویزیون نبودید؟ 
 
علاقه‌مندم در آثاری بازی کنم که به لحاظ قصه، حرفی برای گفتن به مخاطب داشته باشد. به همین دلیل سخت انتخاب می‌کنم و شاید همین سختگیری‌ها باعث شد کمتر حضور داشته باشم. من از سوی مردم با این جمله بسیار مواجه می‌شوم؛ کسانی که تماشاگر بازپخش همان سریال‌های قدیمی از شبکه‌هایی مثل آی‌فیلم و تماشا هستند و می‌گویند که سریال‌های قدیمی خیلی با‌کیفیت بودند. من بارها عرض کرده‌ام اگر واقعا دل‌تان می‌خواهد جوانان و نوجوانان‌مان به سمت شبکه‌های ماهواره‌ای نروند، خودتان برایشان خوراک تهیه کنید. ما در تلویزیون‌مان کانال‌های متعددی داریم و باید از عهده تهیه این خوراک برآییم و بدون انجام آن، نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که مردم به بیراهه نروند و به شبکه‌های ماهواره‌ای جذب نشوند. 

مشکلات کنونی جامعه کم نیست و بهتر است سازندگان آثار نمایشی به سمت ساخت آثاری بروند که آیینه جامعه باشد و مردم بتوانند با تماشای آنها خودشان و مشکلات‌شان را ببینند. در واقع می‌توانیم در قالب ساخت آثار با کیفیت، کارهایی بسازیم که هم برای مردم باورپذیر باشد و هم این‌که آنها را جذب کند و حرفی برای گفتن داشته باشد. در حال حاضر مشکلاتی چون افزایش بزهکاری درپی افزایش فقر داریم و می‌توان در این باره مجموعه‌هایی ساخت. من بارها در مصاحبه‌های مطبوعاتی‌ام خواهش کرده‌ام اتاق فکری تشکیل و تصمیمی برای جوانان و نوجوانان و نسلی که در حال رشد است گرفته شود. این نسل از صبح که بیدار می‌شود در فضای مجازی که از طریق تلفن همراهش به راحتی به آن دسترسی دارد اخباری در مورد بزهکاری می‌بیند و می‌خواند و اگر مشکل اقتصادی هم داشته باشد قبح انجام این کار در چشمش فرو می‌ریزد.    
من به پدری که سرش را بر شانه‌ام می‌گذارد و بابت نداشتن نان برای سیر کردن شکم فرزندش گریه می‌کند، چه می‌توانم بگویم؟ آیا توانی برایم باقی می‌ماند که مثل سابق، جلوی دوربین سریال‌های تلویزیونی بروم؟ خدا را شاهد می‌گیرم که قسم خورده بودم دیگر مصاحبه نکنم، چون اگر مصاحبه کنم ناچارم از سر دلسوزی برای کشورم و مردم به این مسائل اشاره کنم. مسائلی که باید نخست حل شود تا پس از آن بتوان به مقوله فرهنگ و هنر پرداخت. 
 
 به مسائل اقتصادی اشاره کردید، اگر اشتباه نمی‌گویم خودتان به عنوان هنرمندی که سالیان سال است مشغول فعالیت هستید همچنان مستاجرید؟ 

بله، من همچنان مستاجرم و شاید برخی بگویند در گذشته اشتباه کرده و به روزی که خانه‌دارشدن برایم به رویا تبدیل شود، فکر نکرده‌ام. در گذشته اگر کسی برنامه‌ریزی مالی می‌کرد و با خود قرار می‌گذاشت که پس‌انداز کند و تا فلان تاریخ فلان چیز را بخرد، به آنچه می‌خواست می‌رسید اما اکنون احتمال وقوع چنین اتفاقی بسیار کم شده است و شما مرتب از قیمت‌ها جا می‌مانید. اگر شما خبرنگاری خارجی بودید من هیچ‌گاه از مسائل داخل کشورم برایتان نمی‌گفتم و گلایه‌ای نمی‌کردم اما اکنون می‌گویم چون دردمان مشترک است، کشورمان مشترک است و همه‌مان دوست داریم روزهای بهتری را ببینیم.

 از افزایش بزهکاری در پی مشکلات اقتصادی گفتید. 

بله، من تجربه خفت شدن هم دارم. ساعت ۱۱ و ربع شب، موتورسواری که یک نفر هم ترکش نشسته بود و من فقط در تاریکی شب، تیزی‌هایشان را می‌دیدم که برق می‌زد. مرا هم شناختند و یکی از آنها پرسید تویی؟! گفتم گوشی من ارزشی ندارد اما شماره‌هایش برایم مهمند و اگر مردانگی دارید این را نبرید. چهارصد و خرده‌ای پول داشتم که آن را دادم و یکی از آنها گفت شانس آوردی که دوستت داریم. آخرش هم اتفاقی افتاد که نمی‌دانستم بخندم یا گریه کنم؛ برگشتند و ۵۰هزار تومان از آن پول را پس دادند که بتوانم به خانه بروم. من تا به حال چهار مرتبه مورد سرقت واقع شده‌ام و هیچ باری هم پولم برنگشته است و در این وضعیت که همه‌مان تجربیاتی در موردش داریم چطور می‌توانم با بازی در سریال‌های طنز مردم را بخندانم؟!

 پس معتقدید ابتدا باید این مسائل تا حدودی مرتفع شود و سپس در مورد فرهنگ و هنر به گفت‌وگو نشست. 

دقیقا، می‌گویند طرف نان گیرش نمی‌آمد بخورد، پیاز می‌خورد که اشتهایش باز شود. ما باید ابتدا به مسائلی که گفتم بپردازیم و سپس از مردم بخواهیم به تماشای سریال‌های تلویزیونی بنشینند. مساله دیگر این که باور کنید با این حجم از حاشیه که این روزها حول و حوش بازیگران مرد به وجود آمده، از این شغل متنفر شده‌ام و متاسفم که هر لحظه، هر کسی می‌تواند دیگری را بی هیچ دلیل و مدرکی به هر چه می‌خواهد متهم کند و آبروی او را ببرد. 
 
 این روزها اگر پیشنهاد بازی در سریالی طنز به شما شود، نقش جذابی شبیه سالارخان «شب‌های برره» و نه تکرار آن، آیا می‌پذیرید و جلوی دوربین می‌روید؟ 


اگر چیزی با آن کیفیت ساخته و پیشنهادی شود، بله. من هم زندگی دارم، من هم خرج دارم، منتها حس و حالی را که آن زمان داشتم دیگر ندارم. همه ما بازیگریم و در این میان من که آن را به عنوان شغل انتخابش می‌کنم صرفا باید قواعد و ضوابطی را برای رفتن جلوی دوربین در نظر بگیرم وگرنه فرض کنیم دوربینی، بی آن که شما مطلع باشید، فردا صبح که از خواب بیدار می‌شوید تا شب که به رختخواب برمی‌گردید از آنچه انجام داده‌اید فیلم بگیرد و آخر شب مونتاژ و برایتان پخشش کند، باور کنید شگفت‌زده می‌شوید از آنچه بوده‌اید و کرده‌اید. من این نکته را در کلاس‌های بازیگری‌ام هم می‌گویم. ما هم همین هستیم منتها در قالب طنز، درام، اثری حماسی یا هر چیز دیگر.  

تکیه‌کلام‌هایم را از میان حرف‌های مردم پیدا می‌کنم

هنگام ضبط «شب‌های برره» آقای ضرغامی برای خسته نباشید و بازدید از پشت صحنه آمده بود. به من گفت بعضی چیزها را خارج از متن می‌گویی! گفتم آقا! این لطف خدا و چیزی از بالاست. من اصولا تکیه‌کلام‌هایم را از میان تکیه‌کلام‌های مردم پیدا می‌کنم و آنچه را جلوی دوربین بازی می‌کنم از خود مردم می‌گیرم.

منبع: روزنامه جام جم
کد مطلب: ۳۶۰۳۱۲
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت