قصه‌گویی به سبک «آکتور»؛ مینی‌مال‌های جذاب و روزمره حوالی ما

احمد اسماعیل‌پور (منتقد سینما و تلویزیون) در یادداشتی به نقد و تحلیل سریال «آکتور» ساخته نیما جاویدی پرداخته است.

قصه‌گویی به سبک «آکتور»؛ مینی‌مال‌های جذاب و روزمره حوالی ما

متن یادداشت به شرح زیر است:

داستان‌های اجتماعی، خانوادگی، تاریخی و … مدت‌هاست که سوژه فیلمنامه‌ها و قصه‌های تصویری شده‌اند. جریانی که علاوه بر سینما و‌ تلویزیون در شبکه نمایش خانگی هم می‌توان رد آن را به وضوح دید. البته که وجود این نگاه در صورت پرداخت‌های مختلف به آن ایرادی ندارد چراکه گریزی از زندگی و اتفاق‌هایش نیست و قطعاً انعکاس آنها در قاب تصویر می‌تواند مخاطب را با همذات‌پنداری با خود همراه کند اما مسئله تکرار مکررات این جریان‌هاست. در کنار گفتن از داستان‌های هر کدام از این حوزه‌ها نباید فراموش کرد که همان فضا را هم جور دیگر می‌شود دید؛ مثل اتفاقی که تازگی در سریال «آکتور» که از شبکه نمایش خانگی در حال پخش است، رخ داده.

این سریال به کارگردانی نیما جاویدی با حضور نوید محمدزاده و احمد مهرانفر که نقش دو بازیگر تئاتر را دارند، در هر قسمت با یک قصه، دنیای تازه اما آشنایی را نمایش می‌دهد، دنیایی که در حوالی ما با کمی دقت قابل مشاهده است و حالا از دریچه نگاه دو بازیگر تئاتر، برای ما بازآوری می‌شود.

این دو جوان که برای گذران زندگی‌شان صحنه تئاتر را به زندگی واقعی پیوند داده‌اند، هر بار به شکل یک شخصیت-تیپ درمی‌آیند و اتفاقاتی را رقم می‌زنند. یکبار راه می‌بندند و زورگیر می‌شوند تا تدارک خاصی را برای مراسم خواستگاری کارفرمای خود، شکل بدهند و یکبار در نقش معتاد شیشه‌ای وارد عمل می‌شوند تا طبق قراردادشان مچ دخترکی را که خانواده‌اش به او مشکوک هستند، بگیرند.

می‌توان گفت «آکتور» به مثابه یک صحنه بزرگ است که هر بار قصه‌ای را در قالب دنیای تصویر به نمایش درمی‌آورد، قصه‌هایی که هر کدام به واسطه کارگردانی که دارد، دارای هارمونی جالب توجهی با فضا و حتی قاب‌بندی‌های مرتبط با هر سکانس است. آنچنان که در ابتدای هر قسمت این نوشته از شکسپیر ظاهر می‌شود: «دنیا صحنه نمایشی بیش نیست، زنان و مردان همه بازیگر آنند و هر کس در زندگی خود نقش‌های بسیاری را بازی می‌کند.»

در ادامه بحث کشش هر داستان مطرح می‌شود، می‌توان گفت که پیچش‌های داستانی در آکتور تا حدی به خوبی مدیریت می شوند تا مخاطب با وجود آگاهی از تکنیک بازی در بازی هر قسمت، فاصله‌گذاری را ناخودآگاه فراموش کند و دل به دل داستان بدهد. البته که در این بین برخی از اتفاقات سریال مانند ماجرای کرایه خانه کشش لازم را ندارد اما در آن سو، ماجرای دروغ مثل یکی از اصلی‌ترین نقش‌ها به صورت نامرئی در دل قصه حضور دارد و هر بار اتفاقات بزرگ‌تری را رقم می‌زند. مثلاً هانیه توسلی علاوه بر آنکه در گروه اصلی کارفرمایان یکی از بخش‌ها حضور دارد، همزمان نقش دیگری را بازی می‌کند تا از دل جزئیات هر اتفاق باخبر شود. در مورد هستی مهدوی‌فر و بقیه بازیگرها نیز این ماجرا صدق می‌کند، هر کدام در عین ایفای یک نقش و در کنار شخصیت حقیقی خودشان مشغول بازی دیگری هستند. مثلاً مهدوی‌فر در عین بازی کردن نقش یک معتاد به این گروه پیوسته تا با ساز و کار این صحنه‌‌پردازی‌ها و نیتی که در دل آن وجود دارد، پی ببرد، اتفاقی که سلسه‌وار ادامه دارد.

غافلگیری در هر کدام از قصه‌های این سریال هم یکی دیگر از ویژگی‌هایی است که در آکتور مورد توجه قرار گرفته، درست زمانی که فکر می‌کنیم قصه قرار است تمام شود ورق برمی‌گردد و با پایان‌بندی مواجه می‌شویم که گاهی بیننده را به وجد می‌آورد.

با همه اینها از ریتمی که گاهی کندی آن باعث خستگی بیننده می‌شود نمی‌توان گذشت. در برخی از سکانس‌ها فراز و فرود قصه دچار افتی می‌شود که از هیجان اتفاقات می‌کاهد. مثل درگیری که دو بازیگر اصلی بر سر پرداخت اجاره خانه دارند و می‌شد مختصر و مفیدتر به آن پرداخته شود.

اغراق در نقش‌آفرینی‌‎ها و بازی اگزجره هم مسئله دیگری است که گاهی به چشم می‌آید. هر چند به واسطه قالب و ژانری که آکتور دارد، گریزی از بازی‌های تئاتری نیست اما در بعضی موارد مثل قسمت اول که بازیگران نقش زورگیر را دارند این جریان بیش از حد لازم وجود دارد؛ اتفاقی که در بازی نقش معتاد توسط نوید محمدزاده هم تا حدی به چشم می‌خورد.

در این بین تطبیق قصه‌ها با واقعیت هم از موارد دیگری است که گاهی کمی در فضاسازی با گره‌هایی همراه است، مثل قرار دو معتاد در مطب دکتر برای تهیه مواد و... .

در کنار تمام این موارد بازهم داستان‌پردازی و قصه‌گو بودن این اثر از محوری‌ترین نکاتی است که در کنار موسیقی و میزانسن در هر قسمت، آن را به مجموعه‌ای متفاوت از آنچه اغلب در شبکه نمایش خانگی می‌بینیم، تبدیل می‌‌کند. جاویدی بعد از «سرخپوست» نشان داد که این سبک فیلمسازی یعنی ارائه اثری قصه‌گو و تلفیق آن با المان‌های مهم یک صحنه از گریم گرفته تا قاب‌بندی و.... را می‌پسندد. اتفاقی که با این تمرکز و تاکید، شاید برای اولین بار توسط این نویسنده و کارگردان در حوزه ساخت سریال رخ داده است. هر چند نمی‌شود با دیدن چند قسمت درباره یک سریال قضاوت کرد اما از همین چند قسمت می‌توان تا حدی پیش‌بینی کرد که تلاش برای حفظ ریتم و تنوع در انعکاس هر قصه اتفاق ادامه‌‌داری است که باید دید در ادامه چطور پیش می‌‎رود. قصه‌هایی متنوع اما متوالی با اتصالی محکم بر مدار صحنه تئاتر که هم مقدس است و هم کارآمد.

منبع: ایلنا
کد مطلب: ۳۶۶۰۰۵
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت