فهرست 10فیلم عاشقانه مشهور در تاریخ سینما

10 فیلم‌ مشهور عاشقانه تاریخ سینما را برای سینمادوستان معرفی کرده‌ایم. این فهرست به ترتیب سال ساخت فیلم شماره گذاری شده است.

فهرست 10فیلم عاشقانه مشهور در تاریخ سینما

عاشقانه‌های سینما را می‌توان به هر فیلمی ‌که درباره رابطه زن و مرد است بسط داد. از عشق دوگانه زندگی باستر کیتون در فیلم «ژنرال»، به آنابل لی و لوکوموتیوش، که باعث می‌شود یک تنه به تعقیب لوکوموتیو برود تا ژنرال و آنابل لی را با هم نجات دهد تا جیمز استورارت در فیلم «فروشگاه کنار خیابان» که با اینکه دختر رؤیاهایش را هرگز ملاقات نکرده اما مکاتبات لطیف و شاعرانه‌‌اى با او دارد، غافل از آن که این دختر، کارمند تازه استخدام شده‌‌ى همان مغازه است. یا وسوسه بی‌درمان عشق و ویران شدن عشاق در فیلم «ژول و جیم» تروفو که واجد یکی از غریب‌ترین موقعیت‌های عاشقانه سینماست. یا نگاه پر از سوءظن گدار به کیفیت رابطه زن و مرد در «از نفس افتاده» و «گذران زندگی» و تصویری در رثای عشق و آزادی و ناممکن بودن آن‌ها در «پیرو دیوانه». یا کنکاشی در زندگی و روابط شخصی و عدم موفقیت در ارتباط عاشقانه در فیلم «آنی‌هال» اثر وودی آلن.

عشق در یک نگاه، سوز و گداز عاشقی و درنهایت مرگ یکی از این دو عاشق یا معشوق. این چیدمان و الگوی عاشقانه‌ی تمام داستان‌های عاشقانه در جهان است. یا داستان عاشقانه بین دو آواره با روایتی متفاوت در فیلم «عشاق روی پل» اثر کاراکس. یا تنهایی عشاق مدرن در فیلم «دو عاشق» اثر جیمز گری یا روایت وونگ کاروای در فیلم «چانگکینگ اکسپرس» از دو پلیس غمزده هنگ‌کنگی که یکی عاشق زنی تبهکار و مرموز و دیگری عاشق پیشخدمتی زیبا در رستورانی شبانه می‌شود. یا تولد عشقی آتشین با پایان و مرگی حزن انگیز در فیلم «ستاره‌ای متولد می‌شود» اثر بردلی کوپر که همان کهن الگوی عاشقانه‌ای را پی می‌گیرد که از ازل در داستان‌ها و فیلم های عاشقانه رخ می‌دهد. عشق در یک نگاه، سوز و گداز عاشقی و درنهایت مرگ یکی از این دو عاشق یا معشوق. این چیدمان و الگوی عاشقانه‌ی تمام داستان‌های عاشقانه در جهان است. یا روایت عشقی آتشین میان دو نفردر بحبوحه جنگ سرد در فیلم «جنگ سرد» اثر پاولیکوفسکی و بسیاری فیلم‌ها که می‌شود از عاشقانه‌شان نوشت.

در ادامه لیستی از 10 فیلم‌ مشهور عاشقانه تاریخ سینما را برای سینمادوستان معرفی کرده‌ایم. این فهرست به ترتیب سال ساخت فیلم شماره گذاری شده است.

01 2

۱- فیلم City Lights – روشنایی‌های شهر
کارگردان: چارلی چاپلین

سال ساخت: ۱۹۳۱

بازیگران: چارلی چاپلین، ویرجینیا چریل، فلورنس لی، هری مایرز

میانگین امتیازات در آی‌ام‌دی‌بی: ۸.۵ از ۱۰ | میانگین امتیازات در راتن تومیتوز: ۹۹ از ۱۰۰ | میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۹۹ از ۱۰۰

روایت کردن عاشقانه‌ای تراژیک در بستر کمدی امری است که چاپلین به غایتی زیبا انجام می‌دهد. چاپلین عاشق یک دختر نابینای گل فروش می‌شود و برای معالجه دختر دنبال پول می‌گردد. روشنایی‌های شهر در باره انواع نابینایی‌های موجود در جامعه است. برای مثال چون دختر گلفروش قادر به دیدن ظاهر فقیرانه چارلی نیست او را می‌پذیرد زیرا فکر می‌کند که این نوع سخاوت از طرف مردی باشد که حتما به رده ممتاز جامعه تعلق دارد.

این فیلم در عین عاشقانه بودن پر از خلاقیت در ساخت کمدیست. از شخصیت میلیونر مست و مبارزه در رینگ بوکس گرفته تا لحظات تراژیک ماندگار مثل صحنه‌ای که دخترک چارلی را می‌بیند و می‌شناسد است. فیلم به‌دلیل تلفیق یک درام احساساتی، عشقی افسرده و غمگین، کمدی اسلپ استیک منجر به خلق صحنه‌های ماندگاری شده است.یکی از زیباترین صحنه‌های فیلم آنجاست که چارلی می‌کوشد برای انصراف میلیونر از خودکشی، با پانتومیم به زیبایی‌های زندگی اشاره کند اما هرچه می‌گردد از این زیبایی‌ها اثری نمی‌یابد.

02 1

۲- فیلم It Happened One Night – در یک شب اتفاق افتاد
کارگردان:فرانک کاپرا

سال ساخت: ۱۹۳۴

بازیگران: کلارک گیبل، کلودت کولبرت، والتر کانلی

میانگین امتیازات در آی‌ام‌دی‌بی: ۸.۱ از ۱۰ | میانگین امتیازات در راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰ | میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰

کمدی رمانتیکی بسیار جذاب که با گذشت بیش از شش دهه هنوز باطراوت به نظر می‌رسد. کاپرا در تجربه ی کارگردانی این فیلم، توانایی‌اش را در توصیف طنزآمیز محیط اجتماعی آن سال‌های آمریکا به نمایش می‌گذارد و به‌گونه‌ای با ماجراها برخورد می‌کند که تماشاگر، واقعیت تلخ دوران بحران اقتصادی را از یاد می‌برد. داستان این فیلم روایتگر دختر شاد و ملوس خاندان«اندروز» به نام «الی» است که با وجود مخالفت پدر قصد دارد با شاهزاده «وستلی» که مرد جدی و خشکی است ازدواج کند و برای این منظور مجبور به فرار از دست پدر می‌شود.

پیتر وارن خبرنگار صاف و ساده‌ای است که با هدف اثبات توانایی‌اش به مدیر نشریه‌ای که او را اخراج کرده دختر فراری مرد ثروتمند شهر را تعقیب می‌کند. پیتر در ابتدا مخفیانه به تعقیب الی می‌پردازد و سعی می‌کند از او حمایت کند ولی هنگامی‌که به‌دلیل تمام شدن پولشان مجبور می‌شوند شب در یک اتاق بخوابند حقیقت را فاش می‌کند و به الی قول می‌دهد که او را پیش شاهزاده وستلی در نیویورک برساند. پیتر بسیار شریف و باوجدان است و در هنگام خواب بین خودش و الی دیوارهایی از پتو می‌کِشد که آنرا دیوارهای اریحا می‌نامد. کم‌کم علاقه‌ای بین پیتر و الی شکل می‌گیرد.

الی با شنیدن روش خاص زندگی پیتر رویای خود را نه در ثروت شاهزاده وستلی بلکه در هیجان زندگی با پیتر می‌بیند اما پیتر به‌دلیل اختلاف طبقاتی و عدم امکان تأمین مالی او را از خود دور می‌کند. فیلم به‌دلیل ویژگی‌هایی همچون کمدی جذاب و دوست‌داشتنی، کارگردانی حساب شده کاپرا، فیلم ژورنالیستی متفاوت و اجرای قوی بازیگران و موسیقی متن گوش نواز، هنوز تازه و دیدنی است و در بین بهترین فیلم های عاشقانه تاریخ جا می‌گیرد.

03 1

3- فیلم Gone with the wind – بر باد رفته
کارگردان: ویکتور فلمینگ

سال ساخت: 1939

بازیگران: کلارک گیبل، ویوین لی، لسلی هاوارد، اولیویا دی هاویلند، هتی مک‌دنیل و ان رادرفورد

میانگین امتیازات در آی‌ام‌دی‌بی: ۸.۱ از ۱۰ | میانگین امتیازات در راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰ | میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰

بر بادرفته یکی از نمونه‌های استثنایی سیستم فیلم‌سازی استودیویی در سال‌های طلایی ‌‌هالیوود بود و مشخصه‌های این نوع سینما و آن دوران را یکجا و به طرزی تمام و کمال به نمایش گذاشت. می‌توان از عظمت و شکوه فیلم گفت و اینکه چطور ماجرای عاشقانه فیلم، بلندپروازی‌های اسکارلت، شیوه عشق‌ورزی رِت، وفاداری اشلی و مِلانی و همه روابط شخصیت‌ها چطور بر پس‌زمینه‌ای چنان شکوهمند از جنگ‌های داخلی آمریکا قرار گرفته و چطور فیلم در عین وفاداری به قواعد ملودرام و رمانتیسیم، توانسته تصویری از رنج حاصل از جنگ و حتی تصویری دقیق از آن مقطعی که داستان در آن جریان دارد، ارائه دهد.

ضمن اینکه فیلم یکی از نمونه‌های مثال زدنی اقتباس از یک رمان به شمار می‌رود. فراتر از اینها فیلم توانسته آن تصوری را که خواننده رمان از شخصیت رِت باتلر و اسکارلت در ذهن داشته، تقریبا با موفقیت تجسم ببخشد و این یکی از دشوارترین کارها در فرایند اقتباس ادبی است. سال‌ها پس از ساخته شدن فیلم همچنان بر باد رفته اثر باشکوهی است و داستان باشکوهی را تعریف می‌کند. اسکارلت اوهارای خودرای، مغرور، تنوع‌طلب، تباه شده و گرفتار در چنگال فقر، همچنان یکی از به یادماندنی‌ترین شخصیت‌های زن در تاریخ سینماست و بخش عمده‌ای از این دوام و پیوستن به خاطره‌های ادبی مدیون بازی درخشان و بی‌نقص ویوین لی است. فیلم برباد رفته که یکی از بهترین فیلم های عاشقانه حتما تماشا کنید.

04 1

4- فیلم Casablanca – کازابلانکا
کارگردان: مایکل کورتیس

سال ساخت: ۱۹۴۲

بازیگران: هامفری بوگارت، اینگرید برگمن و پل هنراید

میانگین امتیازات در آی‌ام‌دی‌بی: ۸.۵ از ۱۰ | میانگین امتیازات در راتن تومیتوز: ۹۹ از ۱۰۰ | میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰

کازابلانکا در سال 1942 ساخته شد و به‌عنوان یکی از بهترین فیلم های تمام دوران شناخته می‌شود. ‌داستان درواقع‌، روایت زندگی از دست رفته ریک و ایلزا است‌. دست سرنوشت پس از سال‌ها آن دو را بار دیگر دربرابر هم قرار داده است‌. یک سوء‌تفاهم میان آن دو وجود دارد؛ ریک از پاریس رفته است‌. قرار بود ایلزا هم در این سفر همراه او باشد‌. اما هیچ‌گاه چنین نشده است‌.

کازابلانکا یکی از بهترین نمونه‌های فیلم عامه‌پسند سرگرم‌کننده عشقی است که همزمان انباشته از دیدگاه‌های ایدئولوژیک و سیاسی است
ریک زخمی ‌از این ماجرای ناتمام بر دل دارد‌. اکنون که ایلزا همراه ویکتور لازلو در کازابلانکا اسیر هستند و راه نجات آن‌ها کلیدی است در دست‌های ریک‌، بهترین لحظه برای انتقام فرا رسیده است‌. همه چیز نشان می‌دهد که ریک حق دارد ایلزا و ویکتور لازلو را حتی به کام مرگ بفرستد‌. اما ریک چنین نمی‌کند‌. داستانی که درنهایت یکی از بهترین نمونه‌های فیلم عامه‌پسند سرگرم‌کننده عشقی است که معهذا انباشته از دیدگاه‌های ایدئولوژیک و سیاسی است.

فیلمی که از احساسات رقیق شده و سانتی مانتالیسم در سینما می‌آید. فیلم در پس ادعاهای خود واقعا نه عشقی می‌سازد نه سیاستی که مدعی اش است. فیلم حداکثر یک سوء‌تفاهم است. قصه به اصطلاح خودش می‌خواهد یک مثلث عشقی ترسیم کند، درحالی ‌که ترسیمی‌الکن و نازیباست. البته که کازابلانکا از این بابت اثری هوشمندانه است که در ظاهر بر داستانی پر تنش تکیه دارد‌. داستانی که بیش از هر نکته دیگری مایل است فراز و فرودهای یک ماجرای شبه سیاسی را روایت کند.

05 1

۵- فیلم Roman Holiday – تعطیلات رمی
کارگردان: ویلیام وایلر

سال ساخت: ۱۹۵۳

بازیگران: آدری هپبورن، گریگوری پک، ویتوریا کریسپو، میمو پُلی

میانگین امتیازات در آی‌ام‌دی‌بی: ۸ از ۱۰ | میانگین امتیازات در راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰ | میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰

«تعطیلات رمی»یکی از بهترین فیلم های وایلر بزرگ؛ یک کلاسیک دوست داشتنی و روحبخش که با هر بار دیدنش حس خوبی به مخاطب دست می‌دهد. نمایش بناهای شهر رم تحسین برانگیز و جذاب و دیدنی است. این فیلم با بازی خوب آدری هپبورن و گرگوری پک، یکی از بهترین نمونه فیلم های کمدی رومانتیک به شمار می‌رود به طوریکه حتی امروز نیز تازگی و لطافت خود را حفظ کرده است.

«شاهزاده خانم آن» با بازی آدری هیپبورن که برای تعطیلات به رم سفر کرده است از زندگی مبادی آداب و خشک درباری خسته شده است. او شبی به‌تنهایی در شهر به گردش می‌رود و با خبرنگاری آمریکائی به‌نام «جو» با بازی گریگوری پک، آشنا می‌شود. وقتی «جو» به هویت واقعی «آن» پی می‌برد، سعی می‌کند تا از فرصت پیش‌آمده برای تهیه اخبار و گزارش‌های داغ استفاده کند؛ تا اینکه آرام‌آرام به شاهزاده خانم دل می‌بازد. حالا، «آن» نیز به «جو» محبت پیدا می‌کند، با این همه مجبور می‌شود به قصر و زندگی اولش باز گردد. شکوه فیلم فراتر از کلیشه‌ها به‌دلیل پرورش رابطه بین زن و مرد‌، شیرین است. پک با آن نگاه‌های عاطفی و هیپبورن در نخستین نقش سینمایی خود می‌درخشد.

06

6- فیلم Summer with Monica – تابستان با مونیکا
کارگردان: اینگمار برگمان

سال ساخت: ۱۹۵۳

بازیگران: هاریت آندرشون، لارس آکبورگ، اکه گرونبرگ، آکه فریدل

میانگین امتیازات در آی‌ام‌دی‌بی: ۷.۵ از ۱۰ | میانگین امتیازات در راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰

عاشق نمی‌تواند به اینکه عمیقا در مبادرت به دشمنی و خصومت نسبت به معشوق غوطه‌ور است تظاهر کند. در یک تحقیر دو جانبه عاشق حتی برای خودش نیز چنین چیزی را نمی‌تواند بپذیرد. این همان کور سوی پنهان اما هنوز ادامه دار امید در سکوت است. شجاعت برگمان در سر باز زدن از حتی یک قدم عقب نشینی نه از ساختارهای فلسفی‌اش مانند «مهر هفتم» و نه از ثبت زیبا و اصیل رؤیاها و استیلا یافتن کابوس‌ها مانند «توت فرنگی‌های وحشی» و نه از روشنگری‌های اجتماعیش از حوادث دراماتیک در این فیلم «تابستان با مونیکا» و نه از شرح احساسات که همه ما تجربه کرده‌ایم و فهمیده‌ایم، بلکه به مانند رعشه‌های مداوم ما میان عشق و نفرت، میان ترس از مرگ و تنهایی، میان حسادت و سخاوت و درنهایت میان اشتیاق به تحقیر و لذت از انتقام شکل گرفته است.

این مرد یکی از معدود کارگردانان است، شاید تنها کارگردان جهان که به اندازه داستایوفسکی و کامو در باب طبیعت انسان سخن گفته است. برگمان زمانی ‌که از دنیای بیرون فاصله گرفت و علاقه و توجهش را به درون معطوف کرد، توانست با درایت، توانمندی و زیبایی هرچه تمام و با بسط و پردازش یک گرامر سینمایی خاص خودش، به تشریح و بیان تعارض‌های و تنش‌های میان عاشق/معشوق دست بزند. یکی از اجزای دستور زبان او کلوزآپ بود. او در فیلم هایش طوری از کلوزآپ استفاده میکرد که تا پیش از آن هیچ کس اینگونه این تکنیک را به کار نبرده بود.

برگمان در فیلم «تابستان با مونیکا» روایتگر رابطه کوتاه و عاشقانه میان دو جوان از طبقه کارگر است که منجر به ازدواج‌شان می‌شود. مونیکا بچه‌دار هم می‌شود اما شوهر دیگر پاسخگوی انتظاراتش نیست و تعلقات خانوادگی نمی‌تواند او را راضی کند، بنابراین به‌دنبال زندگی ماجراجویانه‌تری می‌رود. در انتهای فیلم شخصیت اصلی «هریت اندرسون»، در درون کافه‌ای دود‌گرفته نشسته است. او سر خود را اندکی می‌چرخاند، تا چشم‌هایش دوربین را احاطه کنند. او به همسالان خود، به ما و به هر آن کَس که او را ازطریق تصـویر و مدیوم سینما می‌بیند، خیره شده است. دوربین در جواب به آرامی‌به او نزدیک می‌شود، تا زمانی‌که می‌توانیم لب‌های بی‌احساس و چشمان لبریز از سیاهی وی را از نزدیک احساس کنیم. مونیکا با نگاهش، خود و ما را از فضای داستانی فیلم جداکرده، گویی به ‌طـور مستقیم و رودررو با ما سخن می‌گوید: «به من نگاه کن، مـرا قضاوت کنید، اگر جرأت انجامـش را دارید.»

07 1

7- فیلم Vertigo – سرگیجه
کارگردان: آلفرد هیچکاک

سال ساخت: ۱۹۵۸

بازیگران: جیمز استوارت و کیم نواک

میانگین امتیازات در آی‌ام‌دی‌بی: ۸.۳ از ۱۰ | میانگین امتیازات در راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰ | میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰

شهرت سرگیجه در حرکتِ دوربینی بود که هیچکاک برای القای حس سرگیجه ابداع کرده بود، زوم و عقب‌کشیدنِ همزمانِ دوربین فیلم‌برداری، این کار عمق صحنه را مخدوش می‌کرد و بعداً به ترفند «دالی زوم» معروف شد. فیلمی‌ که یکی از مضامین دلخواه هیچکاک، یعنی عشق به مثابهٔ یک وسواس را بررسی می‌کرد. عشقی که زن و مرد را ویران می‌کند. قصه‌ی جابه‌جایی و عوض‌کردنِ آدم‌ها، قصه‌ی اشتباه‌گرفتنِ آدم‌ها، و فرار به یک نوستالژیِ عاشقانه، بسیار شیرین تصویر شده‌است.

سرگیجه استعاره‌ای از رابطه‌ی عاشقانه‌ی زن و مرد است که هردو سعی می‌کنند همدیگر را به قامتِ معشوقِ رؤیاییِ خود درآورند و نهایتاً هم ازاین‌جا رانده و ازآن‌جامانده می‌شوند. فیلم استعاره‌ای از رابطه‌ی عاشقانه‌ی زن و مرد است که هردو سعی می‌کنند همدیگر را به قامتِ معشوقِ رؤیاییِ خود درآورند و نهایتاً هم ازاین‌جا رانده و ازآن‌جامانده می‌شوند. اما همه‌چیز خلاصه در این نمی‌شود. فرارکردنِ اسکاتی به یک خاطره و تحریفِ واقعیت برای راحت‌تر پذیرفتن‌ش، و از آن‌طرف نقش‌ بازی‌کردنِ جودی برای شناخته‌نشدن، و فراموش‌کردن در عینِ عاشق‌بودن. سرگیجه شعر تصویری عاشقانه ای است که مسلما کس دیگری جز هیچکاک قادر به ساختش نبوده است. هیچکاک شاعر تصاویر زیبا و ناب است. هیچکاک احساسات عمیق انسانی را مثل ترس، احساس گناه و هوس را در کاراکترها و شخصیت‌های معمولی قرار می‌دهد و آن‌ها را در تصاویر به‌جای حرف‌ها توسعه می‌دهد.

هیچکاک فیلم را بدون عنوان‌بندی پایانی و تنها با یک فید تمام می‌کند. چرا که راه تفکر و اندیشه را برای تماشاگر باز می‌گذارد.به این ترتیب، با فیلمی‌ سروکار داریم که با یک بار دیدن یا مطالعه کتاب «سرگیجه» برای سرگرمی، لایه‌های مرموز رابطه‌ها را نمی‌توان باز کرد. هر بار که به آن می‌نگریم، در جایی چیزی نایافته می‌یابیم که تازه برای ما کشف می‌شود.

08 1

۸- فیلم The Appartment – آپارتمان
کارگردان: بیلی وایلدر

سال ساخت: ۱۹۶۰

بازیگران: جک لمون، شرلی مک‌لین، فرد مک‌موری

میانگین امتیازات در آی‌ام‌دی‌بی: ۸.۳ از ۱۰ | میانگین امتیازات در راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰ | میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۹۴ از ۱۰۰

باکستر در شرکت بیمهٔ بسیار بزرگی کارمند جزء است. او مجرد است و در آپارتمانی به ‌تنهایی زندگی می‌کند. بعضی از مدیران میانی شرکت برای اینکه ساعتی با معشوقهٔ خود خلوت کنند از آپارتمان باکستر استفاده می‌کنند. باکستر مردی شریف و خجالتی است و هیچ دوست یا معشوقه‌ای ندارد اما عاشق دختر جوانی به نام فرن است. آپارتمان، قصه‌ی شهری است پرجمعیت با آدم‌هایی که عشق،وفاداری،صداقت و… را فراموش کرده‌اند و همه در خیانت کردن، درحال سبقت گرفتن از یکدیگر هستند.

تنهایی در فیلم «آپارتمان»، یکی از موتیف‌هایی است که در فیلم و خصوصا در پایان هر سکانس، تکرار می‌شود
دراین‌میان،کارمند ساده‌ی اداره‌ی بیمه،که غریبه‌ای است در میان جمع آدم‌های این شهر شلوغ،همچنان دنبال عشق و وفاداری و به‌دنبال شخصی است که او نیز هنوز شبیه اکثریت نشده باشد و هویت انسانی خود را از دست نداده باشد. فیلم از همان ابتدا با تناقض آغاز می‌شود. تناقض میان جمعیت و فردیت،اکثریت و اقلیت و در جمع بودن و تنهایی. تیتراژ فیلم نمایی است از پنجره‌های چند آپارتمان در شب که چراغ‌های یکیشان روشن است. از همین نما، این آپارتمان خاص می‌شود و موتیف تک و تنهایی نیز شروعش از همین نما است. تنهایی، یکی از موتیف‌هایی است که در فیلم و خصوصا در پایان هر سکانس، تکرار می‌شود. آپارتمان بدون شک یکی از بهترین فیلم های عاشقانه تاریخ است.

09 1

۹- فیلم ‌Breakfast at Tyffany’s – صبحانه در تیفانی
کارگردان: بلیک ادوارز

سال ساخت: ۱۹۶۱

بازیگران: آدری هپبورن، جورج پیپارد، پاتریشیا نیل

میانگین امتیازات در آی‌ام‌دی‌بی: ۷.۶ از ۱۰ | میانگین امتیازات در راتن تومیتوز: ۸۸ از ۱۰۰ | میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۷۶ از ۱۰۰

این فیلم دربارهٔ هالی گولایتلی با بازی «آدری هیپبورن»، دختر جوانی است که به‌ تنهایی زندگی می‌کند. ‌هالی دختری ساده، زیبا و عصیانگری است که در ۱۵ سالگی ازدواج می‌کند ولی پس از مدت کوتاهی به قصد بازی در فیلم، همسرش را ترک کرده و به‌هالیوود می‌رود، اما در آن‌جا هم ماندگار نمی‌شود و راهی نیویورک می‌شود. آشنایی‌ِ هالی با نویسنده جوانی به نام پل وارجک باعث دگرگونی زندگی هر دوی آن‌ها می‌شود.

ترومن کاپوتی رمان کوتاه صبحانه در تیفانی را در سال ۱۹۵۸ منتشر کرد. نثر کاپوتی در این رمان را هم می‌توان اوج پختگی نثر او دانست، تا جایی که همین کتاب باعث شد نورمن میلر، نویسنده همدوره کاپوتی، او را «کامل‌ترین نویسنده‌ی نسل من» بنامد. بلیک ادواردز، کارگردان امریکایی، فیلمی ‌از روی این رمان ساخت که با آن‌که مثل بیشتر اقتباس‌های سینمایی از رمان ضعیف‌تر است، اما باعث شهرت بیش‌ازپیش رمان شد. فیلم روی احساسات متناقض تمرکز ویژه‌ای دارد.

فیلم روی احساسات متناقض تمرکز ویژه‌ای دارد، تناقضی که آدری هیپبورنِ زیبا و معصوم به هوشمندی اجرا می‌کند. در این فیلم آدری هیپبورن شکننده‌تر و ظریف‌تر از آن است که بخواهد گربه‌ی بی‌نامش را زیر باران رها کند تا مثلاً نشان بدهد زنی نیست که در قفس مردها گرفتار شود. اما این‌جاست که انتخاب هیپبورن، هوشمندانه جلوه می‌کند. گذشته‌ی مبهم ‌هالی و رفتارهای ابهام‌برانگیز کنونی‌اش، پال را در تشخیص هویت واقعی این زن زیبا ناکام می‌گذارد. او لحظه‌ای به پال ابراز علاقه می‌کند اما لحظه‌ای بعد، خیلی بی‌مقدمه، می‌زند زیر همه‌چیز. خودش را‌ هالی معرفی می‌کند اما بعد معلوم می‌شود اسم واقعی‌اش این نیست. انگار هیچ‌چیز درباره‌ی او قطعیت ندارد. اوضاع بهم‌ریخته و آشفته‌ی زندگی‌اش هم این را نشان می‌دهد؛ وسایلی پخش‌و‌پلا و البته از همه مهم‌تر، گربه‌ای که هیچ اسمی‌ندارد و به قول پال در آن مونولوگ عصبانی نهایی، انگار دلیل این بی‌اسم بودن، همان روحیه‌ی متغیری‌ست که‌هالی می‌خواهد خودش را آن‌گونه نشان دهد. روحیه‌ای وحشی که لگام زدن به آن سخت است اما خب این‌جا پای موجود ظریفی به نام هیپبورن وسط است و نمی‌توانیم بپذیریم او عاشق نشود.

10 1

۱۰- فیلم Love Story – داستان عشق
کارگردان: آرتور هیلر

سال ساخت: ۱۹۷۰

بازیگران: الی مک‌گرو، رایان اونیل

میانگین امتیازات در آی‌ام‌دی‌بی: ۶.۹ از ۱۰ | میانگین امتیازات در راتن تومیتوز: ۶۸ از ۱۰۰ | میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۴ از ۱۰۰

قصه عشق به کارگردانی آرتور هیلر و براساس رمانی از اریک سگال ساخته شد. این فیلم ماجرای عشق پرشور دو جوان به نام‌های جنیفر و الیور را روایت می‌کند. الیور، دانشجوی حقوق و از یک خانواده‌ی ثروتمند آمریکایی است با وجود مخالفت‌های پدرش با جنی که دانشجوی رشته ی موسیقی و از خانواده متوسط است ازدواج می‌کند. اما زندگی خوش این دو با تراژدی پایان می‌یابد. فیلم ساز در پلان نخست این فیلم، با تصویر سردی که از یک پلان نشان می‌دهد و جملاتی که پسر در فضایی ملودرام می‌گوید، سعی دارد که احساسات بیننده را در همان ابتدای کار برانگیزد. کارگردان در پلان بعد با رنگ بندی‌های متضاد با رنگ بندی‌های ژانر هرزه نگاری درقالب رنگ‌های تیره قصد دارد که حس بیننده را از این ژانر دور کند و نگاه بیننده به فیلم را به سوی دیگری سوق دهد، به‌گونه‌ای که فیلم را عاشقانه بنگرد.

ساده بیان کردن جریان زندگی و غلو نکردن در عشق و نشان دادن احساسات در زندگی روز مره از نقاط قوت این فیلم به حساب می‌آید به‌گونه‌ای که برای بیننده تمام صحنه‌ها قابل پذیرش و تاثیر زیادی بر احساسات بینند می‌گذارد. درباره ساخت این فیلم می‌توان گفت که برخلاف بسیاری از فیلم‌ها، و تصوراتی که وجود دارد فیلم از کتاب بهتر و تاثیر گذار تر بوده است و این خاصیت فیلم سازی همچون هیلر است. هیلر در فیلم افراد را معمولی نشان می‌دهد و در پایان اطمینان برای بینندگان به‌وجود می‌آید که این مسئله می‌تواند برای همه پیش بیاید. اما از مشخصه‌های هیلر این است که احساسات مخاطب خود را بر می‌انگیزد به طوری که بعد از فیلم هر بیننده‌ای دیگر بر احساسات خود کنترل ندارد و طراوت اشک بر صورتش جاری می‌شود. البته نقش موسیقی در فیلم قصه عشق بسیار مهم است زیرا در روند پیشروی داستان و درک عواطف شخصیت‌ها توسط تماشاگر تأثیر فوق‌العاده‌ای می‌گذارد. مخصوصا آهنگ «در جایی که من آغاز کردم» به خوانندگی «اندی ویلیامز» که بسیار موفق عمل کرد.

منبع: سینما اعتماد
کد مطلب: ۳۷۰۵۶۱
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت