تاریخ به صدام خندید، ما هم می‌خندیم

یکی از موضوعات مهمی که در سال‌های اخیر چه در حوزه مستند داستانی و چه در فیلم‌های سینمایی زیاد با آن مواجه می‌شویم آثاری است که درباره شخصیت‌های مشهور و مهم تاریخ ساخته می‌شود. فیلم‌هایی که عمدتا یا حق مطلب را ادا نمی‌کنند یا کیفیت پایینی دارند و نکته مهم‌تر اینکه این نوع فیلم‌ها بیشتر توسط فیلمسازانی ساخته می‌شوند که یا درکی از موقعیت شخصیت اصلی فیلم خود ندارند یا از اساس فیلمسازی را نمی‌شناسند یا شتابزده کار را به سرانجام می‌رسانند.

تاریخ به صدام خندید، ما هم می‌خندیم

نمایش فیلم «صددام» به کارگردانی پدرام پورامیری که این روزها بر پرده سینماهاست فرصت مناسبی دست داد تا با کارگردان جوانش، این موضوع مهم را مطرح کنیم و نظر او را در این باره جویا شویم. با ذکر این نکته که پدرام پورامیری از کارگردانان با استعداد حوزه سینمای اجتماعی است و سابقه خوبی از خود در این حوزه به جای گذاشته است؛ جان‌دار (نویسنده کارگردان)، یاغی و شنای پروانه (نویسنده) و…

آقای پورامیری! اگر موافق باشید بحث را فرامتنی آغاز کنیم. در سال‌های اخیر بعضی فیلمسازان جوان سراغ سوژه‌های حساس سیاسی می‌روند درحالی که خودشان موقعیت و زمانه این سوژه را درک نکرده‌اند و نمی‌توانند از پس کار بر آیند. بعضی مواقع حتی باعث می‌شوند سوژه حیف شود و از بین برود، البته بعضی مواقع هم همچون مستند «ایستاده در غبار» محمدحسین مهدویان نظرات منتقدان را جلب می‌کند. با درنظر گرفتن این نکته که صدام هم سوژه مهم و حساسی برای فیلم شما است نظر شما درباره این موضوع چیست؟ 

نکته‌ای که شما اشاره می‌کنید در سینمای جهان هم وجود دارد، یعنی سوژه‌هایی که به لحاظ داخلی، یا منطقه‌ای، آدم‌هایش پرماجرا و پرداستان باشند، چه مثبت چه منفی، مثل هیتلر و در همه جای دنیا مرسوم است که راجع به این شخصیت‌ها مستند و فیلم ساخته می‌شود. ما هم در همه حوزه‌ها وقایعی داشتیم وداریم و هم تاریخ و آدم‌های منفور یا تاثیرگذارداشتیم و داریم، اما حرف من این است که چرا این سوژه‌ها نباید کار شود؟ چرا نباید سراغ این سوژه‌ها رفت؟ چرا حرف زدن درباره این آدم‌ها باید مسکوت بماند؟ 

اصل پرسش این بود فیلمسازانی که آن دوران را درک نکردند بیشتر به سراغ این مضامین حساس می‌روند، چرا؟ 

مثلا اگرفیلمساز جوانی از هر کجای جهان، می‌خواهد راجع به واقعه‌ای فیلمی بسازد، چون دهه‌های ماقبل خود را درک نکرده، نباید درباره این موضوعات فیلم بسازد؟ اینکه الزاما فیلمساز، دورانی که می‌خواهد راجع به آن فیلم بسازد درک کرده باشد بیشتر نگاه انحصارگرایانه است و شاید معدود فیلمسازانی در جهان باشند که بخواهند دورانی را به تصویر بکشند و آن دوران را درک کرده باشند.

کما اینکه من به عنوان فیلمساز، تبعات بعد از جنگ و اتفاقات بعد از آن را دیدم و درک کردم، در این چهاردهه تمام اتفاقات از مقابل چشمان من رد می‌شود و خب ما با تحقیق و پژوهش و مطالعه و با یک‌سری داستان به سراغ این سوژه رفتیم چه از جهت فضاسازی و چه از جهت حال و هوای آن روزها، شخصیت‌ها و قصه را طراحی کردیم. 

اینکه فیلمساز جوانی به سراغ دورانی برود که آن را درک نکرده نفی کردنی نیست اما پرسش اصلی این است که آیا نباید با حساسیت و با برنامه‌ریزی چنین فیلم‌هایی ساخته شوند؟ این نکته را درنظر بگیرید صدام با بسیاری از سیاستمداران دنیا فرق دارد، شما ممکن است راجع به شخصیت‌های سیاسی نظیر استالین فیلم بسازید آن موضوعش جداست ولی وقتی درباره آدمی می‌خواهید صحبت کنید که جنایت‌های زیادی در کشورما داشته آیا نباید این مهم با وسواس بیشتری صورت بگیرد؟ شما چقدر نسبت به این موضوع حساسیت داشتید؟ 

بله، از این نظر با شما موافقم، همان‌طور که می‌گویید سوژه مهمی است و باید با حواس جمعی و حساب‌شده سراغش می‌رفتیم، من هم اگر صدام را در بخش‌هایی از این فیلم نشان دادم روی مستندات دست گذاشتم که خود این آقا در شروع جنگ آن‌ها را گفته و آن‌ها مستند است و وجود دارد و یکی از ادعاهای کذب این آقا در شروع جنگ ایران و عراق است. حرفی می‌زند که از پس آن برنمی‌آید، صدام در خرمشهر ۳۰ روز زمین‌گیر می‌شود چرا؟ چون ایرانی و غیرت ایرانی اجازه نمی‌دهد که این آقا به حرفش برسد. به خاطر حرف پوچی که زده تاریخ به او خندید. من هم به او می‌خندم به عنوان نسل آینده. 

از ریسک و نگرانی برای ساخته شدن این فیلم برایمان بگویید. 

قطعا به خاطر سوژه فیلم، نگرانی در من وجود داشت و ما باید آنچنان حساب شده گام بر می‌داشتیم که خدای ناکرده، زبانم لال به کسانی که ۸ سال در جبهه‌های جنگ جنگیدند بر نخورد، اما همان‌طور که می‌دانید فیلم ما مربوط به شروع جنگ و روزهای اولیه جنگ ایران و عراق است که این هم محرک داستان است، من راوی را برای فیلم انتخاب کردم و اصلا راوی فیلم صدام نیست.

لحظاتی از فیلم درباره صدام صحبت کردم که مستند و حقیقی است و ویدیوهایش هم وجود دارد، من فقط آن تصاویر را بازسازی کردم و دراین لحظات هیچ‌گونه کمدی وجود ندارد و روی شخصیت واقعی صدام می‌ایستد و درباره صحنه‌های واقعی فیلم نه من، نه هیچ کس دیگری نمی‌تواند شوخی کند، مگر کسی که معاند باشد و بخواهد از این موضوع مصادره به مطلوب و سوءاستفاده کند، ولی قصه فیلم ما جور دیگری جلو می‌رود. نکته‌ای که باید بگویم اینکه فیلم من مستندنگاری نیست، هم، قصه عاشقانه و هم قهرمان‌محور است، قهرمان فیلم من نشان می‌دهد چطور ایرانی پای غیرتش می‌ایستد و حتی تبعات سنگینی پس می‌دهد و نیمی از زندگی خود را به خاطر غیرتش از دست می‌دهد. 

وقتی فیلم شما را دیدم سوالی که ذهنم را درگیر کرد این بود که شما داستان را به صورت کمدی روایت می‌کنید آیا روایت کمدی شما از قصه صدام، تقلیل دادن جنگ و جنایت‌های این آدم نیست؟ تقلیل دادن اتمسفر وحشتناک آن روزگار سخت نیست؟ البته اگر قصه به شکل درام روایت می‌شد بحث فرق می‌کرد، تحلیل شما چیست؟ 

ببینید جنایتکار بودن صدام محرز است، همان‌طوری که در ابتدای فیلم اشاره می‌شود صدام حرفی می‌زند که بسیار مسخره است، چون او نه ایرانی را می‌شناسد و نه غیرت ایرانی، رضا عطاران در این فیلم هیچ‌گونه سمپاتی با صدام ندارد، اتفاقا رفتار او در راستایی پیش نرفتن اهداف صدام است، این یعنی چه؟ یعنی رویکرد من فیلمساز این‌گونه است که من به عنوان سازنده فیلم هیچ جا کنار صدام نمی‌ایستم و اتفاقا همراه با عزیزانی می‌شوم که برای ما جنگیدند و شهید شدند. قهرمان فیلم نمی‌خواهد دستور صدام را انجام دهد، ولی تحت یک اجبار و گروگانگیری مجبور به اقداماتی می‌شود. 

وتلاش هم می‌کند. 

بله، چون در مخمصه گرفتار می‌شود اما به هر دری می‌زند تا این اتفاق صورت نپذیرد. تمام این لحظات تبدیل به کمدی می‌شود چون قهرمان فیلم تفکرش این است که صدام خواسته بی‌جایی از او دارد. 

حالا بفرمایید چرا روایت کمدی را انتخاب کردید؟ 

به این دلیل که از نظرم این قصه براساس کاراکترها و موقعیت‌هایش و شخصیت‌ها در بستر کمدی بهتر جواب می‌دهد و بهتر می‌تواند مخاطب را با خود همراه کند و صادقانه‌تر حرف خودش را بیان کند و حتی صادقانه‌تر برخورد جدی با حرف‌های صدام داشته باشد، حتی به نظرم بی‌واسطه‌تر با نسل جدید روبه‌رو می‌شود تا بداند صدام که بود و چه کرد.

به دلیل اقتضای خود قصه و جهان قصه بود که روایت کمدی برای فیلم انتخاب کردیم. اینکه تعمدی، فیلم کمدی باشد تا چیزی را مسخره کند نیست، چون اصلا رگه‌ای از کمدی در رفتار صدام در فیلم وجود ندارد بلکه قهرمان ما تا آخر فیلم بر خواسته خود می‌ماند و می‌جنگد. 

این پرسش را از این جهت مطرح کردم که در سال‌های گذشته خاصه یکی، دوسال اخیر، حجم فیلم‌های کمدی آن‌قدر زیاد شده که جز ابتذال از آن برداشت دیگری نمی‌شود. یعنی هر موضوع مهمی اگر در بستر کمدی روایت شود اصلا جدی گرفته نمی‌شود و با نگاه سخیف از آن یاد می‌شود. نظر شما چیست؟ 

تمایل دارم به عنوان روزنامه‌نگار صادق، شما نظرتان را از آن چیزی که در سینما با مردم دیدید و استنباط کردید، حرف بزنید. 

فیلم را در یکی از سالن‌های پردیس کوروش دیدم و مخاطبان هم در سالن با فیلم ارتباط برقرار کرده بودند و به لحظه‌های آن می‌خندیدند، سالن هم تاحدودی پر بود. 

حالا خدمت شما بگویم من چندین و چند سال در سینمای اجتماعی فعالیت کردم و به لطف خدا از طریق سینمای اجتماعی توانستم در سینما رشد کنم. معتقدم در هر حوزه‌ای از سینما به تنوع ژانر و مارکت نیاز داریم و باید خوراکش تامین شود نمی‌توان سینما را به دو ژانر تقسیم کرد، اینکه بگوییم سینما فقط فیلم‌های کمدی است یا فقط سینمای اجتماعی است کاملا اشتباه است به هر حال طیف مخاطب ایران به همه نوع فیلم از نوع خوبش نیاز دارد اینکه انحصارا بگوییم فقط فیلم کمدی یا اجتماعی مطلوب نیست. 

بحث ابتذال بیش از حد کمدی‌هاست تا جایی که بسیاری از فیلمسازان از ساخت این‌گونه فیلم‌ها وحشت دارند. حالا درنظر بگیرید شما و بسیاری از فیلمسازان اجتماعی در چنین شرایطی فیلم کمدی ساختید. 

حرف شما را انکار نمی‌کنم، همان‌طور که نقدهایی راجع به حوزه اجتماعی وجود دارد درباره حوزه کمدی هم وجود دارد. باید آسیب‌شناسی درست صورت بگیرد. ولی راجع به خودم صحبت می‌کنم، نمی‌خواهم بگویم ژانر کمدی بد است و این‌گونه نیست که بخواهم فیلم کمدی بسازم. من می‌گویم شرایط و جهان قصه و اقتضای قصه از من طلب می‌کرد. خیلی‌ها از من سوال کردند چرا بعد از چند فیلم اجتماعی، فیلم کمدی ساختید؟ و از من پرسیدند دوباره کمدی می‌سازید؟

در جواب گفتم نمی‌دانم. شاید. حرف من این است که باید فیلمساز ببیند جهان قصه‌اش در کدام ژانر با لکنت کمتری بیان می‌شود. چون معتقدم اگر ما سبک و مدل فیلمنامه‌هایمان را کمی هوشمندانه با مخاطب انتخاب کنیم، می‌توانیم ارتباط بی‌واسطه‌تری با مخاطب ایجاد کنیم. شاید قصه‌هایی داشته باشیم که در ژانر کمدی بهتر تعریف می‌شود و تاثیرگذارتر است. اینکه به زور بگوییم قصه‌ای باید درام یا جنگی یا کمدی روایت شود، اشتباه است. 

فیلم شما موضوع حساسی دارد، موضوعات حساس را به آدم‌های خاص می‌دهند. به عنوان مثال، گفته می‌شد اگر فلان سازمان راجع به فلان شخصیت سیاسی مستند به بخش‌های خصوصی اجازه ساخت درباره آن شخصیت سیاسی داده نمی‌شد، آیا درباره شما هم این اتفاق صدق می‌کند که نگاه ویژه‌ای شما را حمایت کرده باشد؟ 

خیر. من فیلمساز مستقلم، برای ساخت فیلم زحمت کشیدیم، فیلمنامه نوشتم، فیلمنامه در بخش خصوصی ساخته شده به زحمت پروانه ساخت گرفتم، فیلم سرمایه‌گذارهای بخش خصوصی دارد. 

از این جهت که خیلی‌ها حاضر هم نیستند درباره این شخصیت کار کنند. مثلا شهاب حسینی طی یادداشتی گفته بود حاضر نیست شخصیت صدام را بازی کند. 

من هم برای صدام بازیگر مشهوری انتخاب نکردم، ضمن اینکه کاراکتر اصلی فیلم ما لحظه‌ای به صدام نزدیک نمی‌شود. من کارم با مردم است وکسانی که جانشان را برای کشور گذاشتند. 

نظر رضا عطاران درباره شخصیت صدام چه بود؟ چون مشاور شما در فیلم هستند. 

رضا عطاران بسیار وسواس و حساسیت داشتند، به عنوان مثال بگویم سکانس افتتاحیه فیلم که صدام آغاز جنگ ایران و عراق را اعلام می‌کند ما می‌خواستیم از بدل صدام استفاده کنیم، آقای عطاران حاضر نشد این سکانس را بازی کند و گفت باید حتما این سکانس را تغییر دهید. شما لحظه‌ای در فیلم نمی‌بینید که آقای عطاران به جای شخصیت اصلی و صدام بازی کند. کسانی که نقدهای اشتباهی راجع به فیلم ما می‌نویسند یا فیلم را ندیدند یا کامل ندیدند یا با دقت فیلم ما را ندیدند یا به دلایل دیگری نظراتی می‌دهند که اگر به واسطه خود فیلم نقدهای فرامتنی را بررسی کنیم هیچ کدام محلی از اعراب ندارد و گویی آن‌ها خودشان تمایل دارند به ملت شریف ایران توهین کنند و صدام را دستمایه این توهین‌ها قرار دهند چون هر حمله‌ای نیاز به کاتالیزور دارد. 

پریناز نظرش چه بود؟ 

بسیار با او حرف زدیم و پریناز هم حساسیت‌های خاص خودش را داشت. 

فیلم صدام چقدر زاییده تخیل شماست و چقدر براساس واقعیت روایت است؟ 

من داستان خودم را در فیلم صددام روایت می‌کنم، یعنی چنین واقعه‌ای هیچ‌وقت در تاریخ اتفاق نیفتاده، مستندی درباره این قصه وجود ندارد. من به عنوان نویسنده از تخیلاتم استفاده کردم و لحظات کمدی فیلم هم از جایی شروع می‌شود که زاییده ذهن خودم است، اما مستنداتی که درباره صدام است هیچ کمدی در آن نیست. 

ولی بار کمدی فیلم آن‌قدر زیاد است که حرف شما در لحظات کمدی فیلم پنهان و مخفی می‌شود. 

ببینید باز هم می‌گویم سوژه کمدی فیلم من از جایی شروع می‌شود که اصلا داستان واقعی نیست، مستند فیلم من آنجاست که صدام گفت من ۷ روز دیگر در ایرانم ولی نتوانست حرفش را عملی کند. 

جالب است لحظاتی در فیلم به فضای ملودرام هم گرایش دارید. 

بله تعمدی بود، من قصه درام و عاشقانه را بر بستر کمدی تعریف می‌کنم صدام کمدی عاشقانه جاسوسی است که سویه‌های تریلر دارد. 

و صحبت پایانی؟ 

وقتی فیلمسازی، فیلمی می‌سازد خودش را در معرض قضاوت قرار می‌دهد و با انواع و اقسام نظرات مواجه می‌شود. هیچ ایرادی هم ندارد، اما وظیفه ما به عنوان فیلمساز این است که به شعور مخاطب احترام بگذاریم که رضایت مخاطب را جلب کنیم، چراکه مردم ایران لایق بهترین‌ها هستند.

 

منبع: اعتماد
کد مطلب: ۳۸۲۱۷۷
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت