درآمدزایی از ابتذال/تصمیم مهناز افشار برای نوع لباس زنان ایرانی!
پس از دیده شدن ابتذال برنامه «عشق ابدی»، حالا نوبت به پدیده تازهای در رسانههای فارسیزبان رسیده است: برنامه «زنِ روز» تبلیغات این برنامه درست همزمان با قسمتهای پایانی فصل اول «عشق ابدی» آغاز شد و هدف آن روشن بود؛ پر کردن خلأ برای مخاطبان ایرانی، این بار با چاشنی مد و استایل.

به نقل از وانا، این برنامه نیز مانند «عشق ابدی» در ترکیه و با همان تیم تولید ساخته شده است، اما تمرکز آن کاملاً بر دنیای زنان است. در «زنِ روز»، شرکتکنندگان فارسیزبان در زمینه انتخاب لباس و ترکیب استایل برای موقعیتهای مختلف با هم رقابت میکنند.
نقش مهناز افشار؛ پول برای گذران زندگی
حضور مهناز افشار، بازیگر سابق سینمای ایران، در مقام مجری این برنامه باعث توجه گستردهتری شده است. افشار که از 6 سال پیش به آلمان مهاجرت کرد، اکنون پس از چند سال دوری از صحنه، در نقشی تازه مقابل دوربین قرار گرفته است.
بااینحال، بسیاری از منتقدان معتقدند که او به ناچار وارد حوزه برنامههای سطحی و سرگرمی شده تا گذران زندگی کند. با این حال، بازگشت او پس از سالها دوری از سینما، کنجکاوی زیادی را در میان مخاطبان ایرانی برانگیخته است.
چرا از این برنامه دیده شد؟
دیده شدن چنین برنامههایی فقط به جذابیتهای تصویری آنها محدود نمیشود. نبود صنعت مد سازمانیافته و برنامههای آموزشی یا سرگرمکننده مشابه در داخل ایران باعث شده هر محتوایی در این حوزه بهسرعت توجه عمومی را جلب کند؛ بیآنکه مخاطب به تناسب فرهنگی آن با جامعه ایرانی بیندیشد.
از سوی دیگر، پخش آزادانه در پلتفرمهایی چون یوتیوب، عامل اصلی استقبال از «زنِ روز» است. نسل جوان به دنبال فضایی بدون سانسور برای تجربه دنیای مد و زیبایی است و این برنامه دقیقاً چنین امکانی را فراهم کرده است.
جالب آنکه با وجود فیلتر بودن یوتیوب در ایران، همچنان از محبوبترین پلتفرمها در میان فارسیزبانان است. این امر نشان میدهد که فیلترینگ نهتنها مانع دسترسی نشده، بلکه گاه تأثیر معکوس داشته است. شاید بهجای محدودسازی، سیاستگذاری هوشمندانه و نظارت فرهنگی میتواند راه مؤثرتری برای مدیریت چنین محتواهایی باشد.
پشت صحنه؛ اقتصاد مد و کلیک
از زاویهای دیگر، نباید فراموش کرد که در پشت تولید چنین برنامههایی نگاه اقتصادی پررنگی وجود دارد. تجربه اقتصادی «عشق ابدی» نشان داد که یک مسابقه فارسیزبان میتواند با تبلیغات یوتیوب، درآمدهای چندمیلیوندلاری بهدست آورد و در عین حال برای شرکتکنندگان شهرت و درآمد به همراه داشته باشد.
بنابراین «زنِ روز» تنها یک برنامه سرگرمی نیست، بلکه بخشی از یک سرمایهگذاری بزرگ در ژانر مد و سبک زندگی است؛ حوزهای که در سراسر جهان مخاطبان وسیعی دارد.
خطر پنهان مصرفگرایی
اما در لایههای عمیقتر، این نوع محتوا حامل پیامی نگرانکننده است. زنان و دختران، در مواجهه با چنین برنامههایی، بهتدریج در الگوی مصرفگرایی و مقایسهمحور گرفتار میشوند. دیدن رقابتها و تنوع استایلها میل به خرید مداوم لباس، کیف و کفش را افزایش میدهد حتی زمانی که نیازی واقعی وجود ندارد.
دختری ایرانی در کامنتی در یوتیوب با طنز نوشته است: «این برنامه باعث شده مدام دلم بخواد برم خرید. قبلاً اصلاً نگران لباس پوشیدن نبودم، ولی حالا کلی لباس خریدم که هیچکدام با هم ست نیستن مگر اینکه برایشان وسایل جدید بخرم!»
این روند، موضوع مد و زیبایی را به دغدغه اصلی روزمره بسیاری از زنان تبدیل کرده و مسائل اساسیتری چون آموزش، حقوق اجتماعی یا رشد فردی را به حاشیه رانده است. در نبود واکنش جدی از سوی نهادهای فرهنگی، این تمایل افراطی به ظاهرگرایی میتواند در آینده به نوعی وسواس اجتماعی خطرناک بدل شود.
آیا مد ایرانی ممکن است؟
البته نفس پرداختن به مد و زیبایی ذاتاً منفی نیست؛ مشکل در چارچوب فرهنگی و ارزشی چنین برنامههایی است. گرایش جوانان به زیبایی و پوشش امری طبیعی است، اما پرسش اصلی اینجاست: چرا این مفاهیم همیشه باید از زاویه «بیحجابی» و الگوی غربی نمایش داده شوند؟ آیا نمیتوان برنامهای ساخت که الگوی زیبایی و ظرافت را در قالب فرهنگ ایرانی و پوشش ملی بازنمایی کند؟ بهویژه اکنون که موضوع حجاب به یکی از مهمترین مسائل اجتماعی و قانونی در ایران تبدیل شده است. کاربری به نام یکتا در اینباره نوشته است: «برنامه بدی نیست، اما کاش نسخه ایرانیاش را هم داشتیم. لباسهایی که در برنامه میپوشند خیلی گراناند و به درد استفاده روزمره نمیخورند.»
بازتعریف زیبایی در چارچوب فرهنگ ایرانی
شاید بد نباشد نهادهای فرهنگی ایران به تولید برنامهای بیندیشند که در آن، استایل و زیبایی با الهام از پوششهای تاریخی ایران ( از دوره هخامنشی تا سلجوقی) بازتعریف شود. چنین برنامهای میتواند ضمن جلوگیری از نفوذ بیمهار الگوهای غربی، مخاطبان را با ریشههای تمدنی و زیباییشناسی ایرانی آشنا کند؛ آن هم در قالبی مطابق با هنجارهای اجتماعی و اسلامی کشور.
در نهایت، «زنِ روز» را باید نمادی از دگرگونی ذائقه رسانهای جامعه ایران دانست؛ تغییری که میان میل به مدرنیته و ترس از گمکردن هویت فرهنگی در نوسان است.
اینکه این موج در نهایت به کجا میرسد، بستگی دارد به آگاهی جامعه، انتخابهای فردی و عملکرد سیاستگذاران فرهنگی. اگر در برابر این تغییرات واکنشی سنجیده و خلاقانه نشان داده شود، میتوان از این موج نهراسید، بلکه آن را به فرصتی برای بازتعریف زیبایی و هویت ایرانی بدل کرد.
دیدگاه