داستانِ زندگی نگار که گمان می‌کند مرگ همسرش، طبیعی نیست

رُمانِ «من چیزهایی می‌بینم که دیگران نمی‌بینند»، داستانِ زندگی نگار است که گمان می‌کند مرگ همسرش، طبیعی نیست. فرشته میرزائی، در این رمان، درباره تاثیر سحر و جادو در زندگی انسان‌ها نوشته است.

داستانِ زندگی نگار که گمان می‌کند مرگ همسرش، طبیعی نیست

«من چیزهایی می‌بینم که دیگران نمی‌بینند»، نوشته فرشته میرزائی که رمان برگزیده دومین دوره جایزه ادبی کوچه بود، منتشر شد.

این رمان، ماجرای دختری به نام نگار است که وقتی همسرش از دنیا می‌رود، گمان می‌کند این مرگ طبیعی و عادی نیست. چون فردای همان شبی که دعوای‌شان می‌شود و همسرش خانه را ترک می‌کند، به جای این که خودش برگردد، جنازه‌اش بازمی‌گردد و از طرفی، وقتی بر سر مزار دست بر خاک او می‌کشد، حس می‌کند خاک انگشتان او را می‌خواهد در خود فرو برد. از همین جاست که اتفاقات عجیبی برای نگار رخ می‌دهد و داستان پیش می‌رود.

در سال ۱۳۹۹، دومین دوره جایزه ادبی کوچه برگزار شد و رمان فرشته میرزائی توانست نظر هیات داوران را جلب کند. او در این رمان، درباره تاثیر سحر و جادو در زندگی انسان‌ها سخن می‌گوید.

او در بخشی از رمانش نوشته است: «کفش‌هایم را درآوردم و چهارزانو بالای سر همسرم نشستم. تاج گل را کمی کنار زدم. دلم نمی‌خواست بین‌مان مانعی جز خاک باشد. کمی از خاک را برداشتم و بوییدم. بوی گل مریم می‌داد. به‌زحمت تاج گل را کنارتر زدم. سنگین بود. مجبور شدم چند شاخه گل را بشکنم و برای خودم جایی باز کنم. انگشتان دست چپم را در خاک فرو بردم، بالای قبر، تقریبا همان جا که سرش قرار داشت. سرد بود؛ اما نه آن قدری که یاسر دوست نداشته باشد. به این نوع ارتباط عادت نداشتم. دلم می‌خواست بدانم در آن تصادف لعنتی، دست و پایش هم شکسته یا نه. گوش چپم را به خاک چسباندم. صدایی نیامد. روسری را از روی گوشم کنار زدم. همهمه مردمی که همان اطراف کنار رفتگان‌شان بودند، خلوت‌مان را به هم می‌زد. چشمانم را بستم و از عمق وجود نفس کشیدم. باید بوی یاسر را از زیر خروارها خاک بیرون می‌کشیدم. دست راستم را در پایین‌ترین قسمت بدنش روی خاک گذاشتم. پاهایش را رد کردم. به نظر سالم می‌رسید. عرق سردی بر تنم نشست. دستم را به سختی از زیر شاخه‌ها بالا کشیدم تا به سینه‌اش برسم. قلبش می‌تپید.»

او درباره یافتن این ایده و انگیزه نوشتن آن گفت: «دلیل اصلی نوشتن این رمان برای من، تجربه واقعی و شخصی بود. چند سال از ازدواج ما می‌گذشت و هنوز فرزندی نداشتیم. کم‌کم از بعضی دوستان و آشنایان و اقوام، زمزمه‌هایی مبنی بر احتمال وجود طلسم و جادو و پیشنهاد باطل‌کردن سحر می‌شنیدیم. البته تکلیف ما با خودمان از ابتدا مشخص بود اما همه این‌ها بهانه‌ای شد برای نوشتن این رمان»

رمان «من چیزهایی می‌بینم که دیگران نمی‌بینند»، نوشته فرشته میرزائی در انتشارات کتاب کوچه در ۱۴۲ صفحه و با قیمت ۳۶ هزار تومان منتشر شده است.

 

کد مطلب: ۳۵۴۶۲۷
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت