فقط بگویید محمود کیانوش!

فقط بگویید محمود کیانوش. غیر از این، هیچ لقب و عنوانی نمی‌خواهم، این عنوان‌ها را بدهید به آن‌هایی که لقب و عنوان‌دوست هستند.

فقط بگویید محمود کیانوش!

محمود کیانوش متولد ۱۲ شهریور ۱۳۱۳ در مشهد، بنیان‌گذار شعر کودک و نوجوان به شکل امروزی شناخته می‌شود و از او با عنوان‌هایی چون پدر شعر کودک، رودکی شعر کودک، نیمای شعر کودک و ... یاد می‌کنند؛ هرچند او دوست داشت او را فقط با شعر کودک به یاد نیاورند و در توضیحی درباره لقب پیشکسوت شعر کودک ایران که به او نسبت داده شده، گفته بود: «لقب بزرگی به من داده‌اند؛ اما این‌گونه نیست. باید بگویم، یک روز جهانگردی که در سیر و شناخت پهنه‌های هستی و تاریخ انسانی بود، از روستایی می‌گذشت و بچه‌ها را دید که می‌خواهند ببینند، بشناسند، آواز بخوانند، برقصند، شاد باشند و زندگی کنند؛ اما ترانه‌ای ندارند. با مهر نشست و مدتی برای آن‌ها ترانه‌هایی خواند و برخاست و رفت. اما همچنان در سیر پهنه‌های هستی و تاریخ انسان بود. عنوان بزرگی را که به من در ایران بخشیده‌اند، پس بگیرید. فقط بگویید محمود کیانوش. غیر از این، هیچ لقب و عنوانی نمی‌خواهم، این عنوان‌ها را بدهید به آن‌هایی که لقب و عنوان‌دوست هستند.»

 او از نیمه دهه ۵۰ به انگلستان مهاجرت کرد و تا زمانی که در قید حیات بود (۲۳ دی‌ماه ۱۳۹۹) در آنجا زندگی می‌کرد و کتاب می‌نوشت که گاه در ایران و گاه در خارج از ایران منتشر می‌شد؛ «در سال‌هایی که در لندن زندگی می‌کنم کتاب‌هایی نوشته‌ام که چندتایی از آن‌ها در خارج چاپ شده است؛ اما نویسنده‌ ایرانی مثل نویسنده‌ هر جای دیگر جهان در اصل برای «هموطنان در وطن» خود کتاب می‌نویسد، و معدود هموطنان خارج از وطن هم می‌توانند در شمار خوانندگان کتاب او باشند!»

کیانوش وضعیت کتابخوانی را در ایران چون کابوس خوانده و گفته بود: «باور نمی‌کنم که فرهنگ یک جامعه‌ شرقی متحول دچار چنین ولنگاری و رخوتی شده باشد و خود را به پوچ‌ترین سرگرمی‌های عوام غربی سپرده باشد.»

 او حساب ادبیات را از سرگرمی مکتوب جدا دانسته و می‌گفت: «امروز در هر کشور غربی، دو ملت موجود است؛ یکی ملت خور و خواب و خشم و شهوت که خانمی مثل رولینگ (J. K. Rowling) - نویسنده‌ کتاب‌های جادو جمبلی «هری پاتر» (Harry Potter) - را میلیاردر می‌کند و در حدود نودوپنج درصد کل جمعیت را تشکیل می‌دهد، و دیگری ملت خرد و اندیشه و هنر و آرمان‌های انسانی که در حدود پنج‌درصد جمعیت است و در میانش یک میلیونر هم پیدا نمی‌شود؛ اما همچنان در حفظ حیات فرهنگی جامعه‌ خود می‌کوشد و فراموش نمی‌کند که راه «انسان تاریخی» را در پیش دارد. این ملت پنج‌درصدی در کنار چیزهای دیگر ادبیاتی دارد که «جهانی» است و با زمان پیش می‌رود و نو می‌شود؛ اما دنباله‌ ادبیات ماندگار جامعه است و در مقابل «سرگرمی‌های مکتوب» آن ملت نودوپنج‌درصدی، «ادبیات» شمرده می‌شود. هر دو ملت از این واقعیت آگاه‌اند و به راه خود می‌روند و «هری پاترنویس‌ها» این شعور را دارند که اگر کتاب‌هاشان میلیون‌ها نسخه فروش می‌رود و به تمام زبان‌های معتبر و نامعتبر جهان ترجمه می‌شود، باد به غبغب نیاندازند و خود را «ادبیات‌آفرین» نشمارند. در میان ادیبان این ملت پنج‌درصدی ممکن است شاعری باشد که کتاب‌های او در پانصد یا هزار نسخه، آن هم معمولا با کمک مالی «شورای هنر»، منتشر شود؛ اما آکادمی سوئد او را شایسته‌ دریافت جایزه‌ نوبل تشخیص بدهد.

در نزد روشنفکران و دانشگاهیان و منتقدان آن ملت پنج‌درصدی به شناخت درآمده‌اند و جواز ورود به «سرای ادبیات» گرفته‌اند و به همین اعتباری که یافته‌اند، خرسندند. به همین ترتیب، نویسندگان و شاعران این ملت پنج‌درصدی برای چاپ و انتشار آثار خود ناشرانی دارند که به قصد میلیونر شدن به میدان نیامده‌اند و افتخار می‌کنند که با درآمد ناچیزی که دارند، ناشر آثار ادیبان و نویسندگان و شاعران و منتقدان اصیل آن ملت پنج‌درصدی‌اند. اما با تجربه‌ای که من در دو سه دهه‌ اخیر داشته‌ام، به نظر می‌رسد که در ایران ناشرانی که خود اهل ادب و فرهنگ بودند و برای ملت پنج‌درصدی کتاب منتشر می‌کردند، در شرایط جدید یا ورشکست شده‌اند و رفته‌اند، یا مانده‌اند و همرنگ جماعت نودوپنج‌درصدی شده‌اند. اگر کتابی می‌نویسی که خواندنش سرگرمی است و فکر کردن نمی‌خواهد، یا می‌تواند احساسات سیاسی طبقه‌ شبه بورژوازی جامعه را، نه با آگاهانیدن، بلکه با شعار دادن، ارضا کند و در یک سال پنج تا ده بار تجدید چاپ شود، ناشرانی که آن‌را چاپ و منتشر کنند، بسیارند، و اگر قلم‌زنی هستی که دلت می‌خواهد اسم چاپی خود را روی جلد کتابی ببینی، مهم نیست که تا هنر نویسندگی صد سال فاصله داری، هر چه نوشته‌ای، بردار و ببر به «بازار کتاب چاپ‌زنی» و هزینه‌ تایپ و چاپ و کاغذ و صحافی و پخش آن‌را، به اضافه‌ مبلغی برای خدمات ناشر، بپرداز و برو و مطمئن باش که کتابت به زودی در پشت شیشه‌ کتاب‌فروشی‌ها ظاهر خواهد شد؛ اما دیگر منتظر نباش که آن ناشر تو را صدا کند و از محل فروش کتابی که خود چاپ کرده‌ای، مبلغی به تو باز بپردازد. او ناشری نیست که بداند چه چیز چاپ می‌کند و تو هم نویسنده‌ای نیستی که بدانی چه نوشته‌ای.»

 او درباره شبه‌کتاب‌ها نیز گفته بود: « نوشتن و نشر دادن شبه کتابی که انسان را تا مرتبه‌ خور و خواب و خشم و شهوت پایین بیاورد و از او همبازی‌ای برای میمون‌ها بسازد، از هرویین‌فروشی به مراتب بدتر است ؛ چون شبه کتاب می‌تواند نسل جوان جامعه را که امید آینده‌ هر ملتی است، از حقیقت‌جویی و آرمان‌خواهی دور کند، از اندیشه در چونی و چرایی وضعیت اجتماعی باز دارد، به رویه‌ «باری به هر جهت» گذراندن زندگی و تن دادن به خفت برای کسب لذت‌های جسمانی عادت بدهد و در درازمدت جامعه را در مسیر تباهی ارزش‌های انسانی بیاندازد، و این اعتیادی است که می‌تواند پنهانی ذهن و روح اکثریت جوانان جامعه را دگرگون کند و جهان‌بینی آن‌ها را از نور معرفت خالی کند؛ اعتیادی است که پی‌ بردن به وجود و ماهیت آن دشوار است و ترک آن از ترک هرویین دشوارتر.»

از آثار محمود کیانوش می‌توان به این‌ها اشاره کرد: «شعر کودک در ایران» - در زمینه نقد -، داستان‌: «آدم یا روباه» (۱۳۴۸)، «دهکده نو» (۱۳۴۸)، «از بالای پله چهلمم (۱۳۵۶)، شعر: «زبان چیزها» (۱۳۵۰)، «طوطی سبز هندی» (۱۳۵۶)، «نوک‌طلای نقره‌بال» (۱۳۵۶)، «باغ ستاره‌ها» (۱۳۵۶)، «بچه‌های جهان» (۱۳۵۶)، «طاق هفت‌رنگ» (۱۳۵۸)، «آفتاب خانه ما» (۱۳۵۸)، «شبستان»، «ساده و غمناک»، «شکوفه‌ حیرت»، «شباویز»، «ماه و ماهی در چشمه‌ باد»، «آب‌های خسته»، «‌مرد گرفتار»، «غصه‌ای و قصه‌ای»، «در آن‌جا هیچ‌کس نبود»، «این آقا کی باشند؟»، «و بلا آمد و شفا آمد»، «حرف و سکوت»، «برف و خون»، «غواص و ماهی»، «در آفاق نفس» و «در طاس لغزنده». 

او آثاری در گونه‌های مختلف را نیز به فارسی برگردانده است؛ از جمله: «هاوایی: گوهر اقیانوس آرام» (۱۳۴۰)، «سرزمین و مردم ژاپن» (۱۳۴۲)، «سنگ‌پشت و پلنگ خانه می‌سازند» (۱۳۴۷)، «میمون گلی کوچولو» (۱۳۵۰) و «راهی به کشور آفتاب تابان».

همچنین بازنویسی محمود کیانوش از داستان‌های شاهنامه «از کیکاوس تا کیخسرو (سیاهی، شبگیر، آفتاب)» در سال ۱۳۵۴ به چاپ رسیده است.

منبع: ايسنا
کد مطلب: ۳۷۰۲۰۸
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت