هوشمندی امام صادق(ع) در پاسخ‌گویی به سؤالات

رعایت حال پرسشگر از موارد اساسی در پاسخ‌گویی به سؤال است؛ دلیل آن هم گاه درنظرگرفتن سطح فهم پرسش‌گر است (یعنی نباید به همه افراد به یک‌گونه پاسخ داد) و گاه توجه به شرایط و حساسیت‌های اجتماعی. از آن‌جا که امامان معصوم در زمان حکومت‌های ستمگر بودند و خود و شیعیانشان در حال تقیه، سعی می‌کردند در موارد خاص این نکته را رعایت کنند تا مشکلی برای یاران و اصحاب ایجاد نشود.

هوشمندی امام صادق(ع) در پاسخ‌گویی به سؤالات

علی‌اکبر ذاکری در یادداشتی به مناسبت سالروز شهادت امام صادق(ع) نوشت: رهبران تشیع در هر زمینه ای برای دیگران الگو و نمونه بودند. یکی از نکاتی که در یک جامعه باید به آن توجه شود پاسخ‌گویی به پرسش‌های مردم است. اما باید توجه داشت که این پاسخ‌گویی آدابی دارد؛ از قبیل احترام به پرسش‌گر فارغ از اعتقاد و مرام و مسلک او یا رعایت نوبت در پاسخ‌گویی در مجلسی که چند نفر پرسش‌ مطرح کرده‌اند و… . این یادداشت نگاهی کوتاه دارد به یکی از تکنیک‌های پاسخ‌گویی به سؤال؛ با توجه به سیره امام صادق(ع)

رعایت حال پرسشگر از موارد اساسی در پاسخ‌گویی به سؤال است؛ دلیل آن هم گاه درنظرگرفتن سطح فهم پرسش‌گر است (یعنی نباید به همه افراد به یک‌گونه پاسخ داد) و گاه توجه به شرایط و حساسیت‌های اجتماعی. از آن‌جا که امامان معصوم در زمان حکومت‌های ستمگر بودند و خود و شیعیانشان در حال تقیه، سعی می‌کردند در موارد خاص این نکته را رعایت کنند تا مشکلی برای یاران و اصحاب ایجاد نشود.

گاهی ممکن است خطر از ناحیه حکومت نباشد؛ بلکه اقوام و خویشان شخصی، فردی را مورد تهدید قرار دهند. برای حفظ وی از آسیب دیگران، امام پاسخی خاص به مسائل می‌دهد؛ چون می‌داند وی به زودی به نظر حق خواهد رسید. نمونه آن روایت صحیحی است که کلینی نقل کرده است. عبدﷲ‌ بن‌ محرز که از شیعیان کوفه بود، نقل می‌کند مردی مرحوم شد و مرا وصی خود قرار داد. از او پانصد درهم یا ششصد درهم به جا ماند. وارث او فقط یک دختر بود. آن مرد گفت: فامیل پدری من در شام زندگی می‌کنند. من از ابوعبدﷲ صادق(ع) پرسیدم تکلیف من چیست؟ ابوعبدﷲ گفت: نیم آن ‌را به دخترش تسلیم کن و نیم دیگر را به فامیل پدری او از طبقات بعدی بده. موقعی که من به کوفه برگشتم حدیث ابوعبدﷲ را بر فقهای اصحابمان (فقهای شیعه) روایت کردم. آنان گفتند: ابوعبدﷲ از تو تقیه کرده است. لذا نیم دیگر را نیز به دختر آن مرحوم تسلیم کردم. سال بعد به حج مشرف شدم و به خدمت ابوعبدﷲ صادق(ع) رسیدم و فتوای فقهای مذهب را بر آن سرور عرضه کردم و گفتم: من نیم دیگر میراث را نیز به دخترش تسلیم کرده‌ام. شما چه می‌فرمایید؟ ابوعبدﷲ فرمود: «أَحْسَنْتَ! إِنَّمَا أَفْتَیتُکَ مَخَافَةَ الْعَصَبَةِ علیکَ»؛ ‌[۱]‌ «احسنت، کار درستی کرده‌ای؛ من از آن ترسیدم که فامیل پدری او مطلع شوند و نیم میراث را از تو بگیرند».

در این خبر امام برابر فتوای اهل سنت نظر داده که مبادا به جهت مقداری مال، یک شیعه معتقد مورد اذیت و آزار دیگران قرار گیرد.

رعایت تقیه یکی از نکات مهمی است که در روایات امامان معصوم مورد توجه بوده است. رعایت تقیه گاهی برای حفظ حرمت و جان پرسش‌گر بوده (مانند آن‌چه ذکر شد) و گاهی برای جلوگیری از ایجاد مشکل برای پاسخ‌دهنده (امام) بوده است. این موضوعی است که در بررسی پاسخ‌های ائمه همیشه باید مورد توجه قرار گیرد که پاسخ آنان از باب تقیه نباشد. این تقیه گاهی از شخص پرسش‌گر است، گاهی از حکومت و زمانی از جمعی که در جلسه حضور دارند.

امام صادق(ع) در پاسخ به پرسشی در یک نشست، چند جواب متفاوت می‌دهد. ابوایوب خزاز می‌گوید: نزد امام صادق(ع) بودم که مردی آمد و از حضرت پرسید مردی زنش را سه‌طلاقه کرده. حضرت فرمود: زن از او جدا می‌شود. سپس مردی از اصحاب ما آمد و پرسید: مردی زنش را سه‌طلاقه کرده. فرمود: یک طلاق است. مرد سومی آمد و گفت: مردی زنش را سه‌طلاقه کرده. فرمود: طلاق نیست. آن‌گاه رو به من کرد و فرمود: نظرت چیست؟ گفتم: این چگونه ممکن است؟ فرمود: مرد اولی تصور می‌کرد کسی که زنش را سه‌طلاقه نماید ازدواج با او حرام می‌شود و من بر این نظرم اگر برابر سنت پیامبر سه طلاق نماید از او جدا می‌شود؛ اما دومی اگر در یک طهر زن سه‌طلاقه شود، یک طلاق محسوب می‌شود؛ و سومی موردی بود که زنش را در غیر طهر سه طلاق کرده؛ این طلاق باطل است. ‌[۲]‌

در مورد اول، پرسش‌گر نظر فقهی عامه را می‌خواسته و امام نیز بدون این که از او توضیح بخواهد حکم طلاق را از نظر اهل سنت بیان کرده که دروغ نباشد و از فرد تقیه کرده و او نظر حضرت را برابر نظر اهل سنت تفسیر کرده است؛ اما دومی چون شیعه بوده است و می‌دانسته آنان شرط پاک بودن را در زمان طلاق رعایت می‌نمایند و تردید وی در یک یا سه طلاق بودن آن زن بوده، حضرت آن را یک طلاق می‌شمارد؛ اما سومی چون اطلاع داشته که شرط پاکی زن را مراعات نکرده (که ممکن است آهسته به حضرت گفته باشد یا امام این مطلب را بداند) امام طلاق را باطل اعلام کرده است.

پانوشت‌ها

الکافی؛ ج‌۷، ص۸۷. محمد باقربهبودی؛ گزیدۀ کافی؛ ج‌۶، ص۱۱۸.

تهذیب‌الأحکام؛ ج‌۸، ص۵۴.

منبع: مبلغ
کد مطلب: ۳۶۷۷۸۱
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت