کافه های سرگردانی، تصویری از سرگردانی یک نسل
کافه های سرگردانی عنوان نمایشگاه نقاشی «بزرگمهر حسین پور» است که از جمعه 26 اردیبهشت ماه که گالری سهراب برپا شد.نمایشگاه «کافه های سرگردانی» از مجموعه «کج تابی ها» بزرگمهر حسین پور است که در این مجموعه حسین پور ۱۵ نقاشی اخیرش را که درباره آدم های کافه نشین خلق کرده به نمایش گذاشته است.

به گزارش روابط عمومی گالری سهراب؛ کورش قاضی مراد گفت: من وقتی اسم نمایشگاه «کافههای سرگردانی» را شنیدم، با خودم گفتم بزرگمهر حسین پورانگار زندگی خود ما را به تصویر کشیده، ماهایی که بیشتر از خانه مان درکافه نشستیم. نه لزوماً برای قهوه نوشیدن بلکه، بیشتر برای فرار. برای خلوت، برای فکر کردن.
او افزود: همواره درآثار بزرگمهر حسینپور نوعی شوخطبعی تلخ به چشم می خورد، اواینبار در مجموعه«کافههای سرگردانی» یک نسل را به تصویر کشیده. نسلی که در حالی که نشسته ولی قرار ندارد. آدمهایی که در نقاشیهای حسین پور میبینیم، خیلیهایشان گویی خودمانیم یا حداقل شبیهترین آدم به خودمان در همان لحظه هستند.
این هنرمند نقاش ادامه داد: در نقاشی های این مجموعه خبری از ژست و قشنگی و قاب های فانتزی نیست. آدمهای نقاشی همه خسته و در خودشان فرو رفته اند، گاهی حتی معلوم نیست دقیقاً دارند چه کار میکنند و همین واقعیبودن است که مخاطب را جذب می کند، چون میفهمی تنها تو نیستی که این حال و هوا را داری و در خود فرو رفتی. این یه وضعیت عمومی است. یه حس مشترک، بین ماهایی که یاد گرفتیم تو کافه بیشتر زندگی کنیم.
این هنرمند در ادامه سخنانش گفت: به نظرم کافههای سرگردانی فقط یک نمایشگاه نقاشی نیست. یک جور سند اجتماعی هم هست، یه مستند بیصدا از شهری که آدمهاش بیشتر از هرچیزی دنبال یک پناهگاه میگردند و گاهی تنها پناهگاهشان یه میز کوچیک است، یه لیوان قهوه، و یک جایی برای گمشدن.
حسین نوروزی هم درباره نقاشی های بزرگمهر حسین پور گفت:در میانهی شلوغیهای فرهنگی تهران، نمایشگاه جدید بزرگمهر حسینپور در گالری سهراب به صحنهای از تلاقی تاریخ طنز تصویری و نقاشی معاصر تبدیل شد؛ نقطهای که در آن تجربهعمیق از رسانهی چاپی، روایت اجتماعی، و زبان تصویر به نقاشیهایی پرشتاب، خشن، و گاه محزون ترجمه شده است. در میان ازدحام مخاطبان، صدای قلمموهای بیقرار حسینپور را میشد شنید: فریادی بصری از دل کافهها، خیابانها و ذهن ناآرام انسان امروز.
او افزود: بزرگمهر حسینپور برای مخاطبان مطبوعات دهههای ۷۰ و ۸۰ نامی آشناست؛ چهرهای که با طنزهای ترسیمی در نشریاتی چون گلآقا، شرق، همشهری، اعتماد، و چلچراغ نقشی مهم در تصویرسازی اجتماعی آن دوران ایفا کرد. اما آنچه او را از دیگر کارتونیستها جدا میکند، تواناییاش در عبور از رسانه است. حسینپور کاریکاتور را تنها یک قالب ندید؛ او آن را بستر گفتوگویی مداوم با مخاطب پنداشت، و در نهایت، همین ارتباط پرمایه به شکلگیری زبان نقاشانهاش انجامید.
به گفته این نقاش؛ در نقاشیهای اخیر حسین پور، ترکیبی از جسارت بیانی، پیچیدگی بصری، و خشونت کنترلشده دیده میشود. فیگورها اغلب در وضعیتهای نیمهتعریفشده رها شدهاند. بدنها به خطوطی شکسته و رنگهایی پاشیده فروکاسته شدهاند، اما همچنان رد و اثر «آدم» در آنها جاریست. حسینپور در این آثار از ویژگیهای کلاسیک کادربندی عبور میکند؛ فرمهایی شکسته و زاویهدار میسازد که تداعیگر شیوه نقاشان آبستره آمریکایی چون فرانک استلا و السورث کلی است؛ کسانی که کادر را میدان تجربه میدیدند، نه قفسه نظم.
او افزود: فضاهای خلقشده در این نقاشیها، گاه مهگرفتهاند و گاه روشن از نورهای خشن. رنگهای صنعتی، آکریلیکهای درخشان، و ضربههای قلم خشک و غلیظ، فضای آثار را به صحنههایی از یک کابوس شهری تبدیل میکنند. کافههایی با فنجانهای خالی، زنانی با صورتهای خسته، مردانی که در دود گم شدهاند… همه چیز یادآور شهریست که نه آرامش دارد و نه هیجان، بلکه در حالتی از بیحسی زیست میکند.
نوروزی ادامه داذ: آنچه این آثار را از نقاشیهای صرفاً فیگوراتیو جدا میکند، بار روایی آنهاست؛ حسینپور همچنان روایتگر باقی مانده، اما دیگر بدون واژه. نقاشیهایش داستان میگویند: درباره فرسودگی، فراموشی، خشونت درون، و رنج زندگی روزمره. این آثار نه شعار میدهند، نه مستقیم به سیاست اشاره دارند، اما از دل تجربه زیستهی اجتماعی ایران برمیآیند و با مخاطب خود بیواسطه ارتباط میگیرند.
او افزود: در میان آثار، اشارههایی هوشمندانه به گذشتهی مطبوعاتی او نیز دیده میشود: بازنمایی چهرههایی آشنا، زبان بدن شخصیتهایی که پیشتر در کاریکاتورها دیده بودیم، و ترکیببندیهایی برگرفته از صفحهآراییهای ژورنالیستی. گویی خود رسانه نیز بخشی از موضوع نقاشی شده است.
نوروزی با بیان این مطلب که حسینپور بهروشنی بر طراحی فیگوراتیو مسلط است، گفت: خطوط او، حتی در اوج آشفتگی و بیقراری، دقتی زیباشناسانه دارند. ضربقلمهای جسورانهاش یادآور تمرینهایی در سنت طراحی کلاسیک و تصویرسازی مدرن هستند. میتوان تأثیر مستقیم تجربه سالها تصویرسازی مطبوعاتی را در این دقت و مهارت دید. اما فراتر از مهارت، آنچه آثار را زنده نگه میدارد، تنش درونی آنهاست؛ نیرویی که از دل فرم و رنگ بیرون میزند و تماشاگر را درگیر میکند.
نوروزی ادامه داد: در فضای نقاشی معاصر ایران، کمتر هنرمندی توانسته چنین پیوند دقیقی میان زبان رسانهای و زبان نقاشانه برقرار کند. آثار حسینپور نه صرفاً حاصل یک تغییر مسیر، بلکه ادامه طبیعی مسیر پیشین اوست. او زبان کارتون و کمیک را از دیالوگ و خط بیرون کشیده، و آن را به فرم، ضرباهنگ و کادربندی تبدیل کرده است.
این هنرمند در بخش پایانی سخنانش گفت: نمایشگاه گالری سهراب از این نظر نقطه عطفی در کارنامه او محسوب میشود. نهفقط به دلیل کیفیت آثار، بلکه بهخاطر استقبالی که نشان داد نسل جدید نیزهمچنان با روایت بصری او ارتباط برقرار میکند. افتتاحیه شلوغ و پربازدید این نمایشگاه، خود گواهی بود بر زنده بودن زبان بصری حسینپور؛ زبانی که در دل طنز مطبوعاتی بالید، اما اکنون در نقاشی به بلوغ رسیده است.
هانی نجم نیز با بیان این مطلب که بزرگمهر حسینپور، هنرمند و کاریکاتوریست برجسته ایرانی، در نمایشگاه اخیر خود با عنوان «کافههای سرگشتگی» بار دیگر نگاه تیزبین و خلاقانهاش را به نمایش گذاشته، گفت: او معتقد است که با هر شکستن، شکلی از بین میرود، اما شکلی نو متولد میشود؛ این فلسفه در آثارش بهوضوح دیده میشود. در این مجموعه، حسینپور با استفاده از زاویه دید از بالا، فضاسازیهایی خلق کرده که گویی قصد دارد حقارت و کوچکی انسان امروزی را در برابر عظمت محیط اطرافش به تصویر بکشد. این زاویه دید، همراه با کادرهای نامتعارف مانند مکعب، حس محصور شدن فیگورها در فضاهای روزمره را تقویت میکند و نوعی انزوای مدرن را به مخاطب القا میکند.
او افزود: استفاده از رنگهای شاد و زنده در آثار، که در تضاد با موضوعات عمیق و گاه تلخ آنهاست، یکی دیگر از ویژگیهای برجسته این نمایشگاه است. این تضاد، بهویژه در تصاویر کافهها، به شکلی طنزآمیز نشاندهنده پارادوکسیکال بودن زندگی مدرن است.
این نقاش ادامه داد: برخلاف گذشته که کافهها و قهوهخانهها مکانی برای گفتوگوهای اجتماعی، تبادل افکار و تعاملات فرهنگی بودند، در آثار حسینپور، کافهها به فضاهایی تبدیل شدهاند که افراد در آنها غرق در تنهایی و سرگردانیاند. فیگورهای وارونه و غیرعادی که در این آثار حضور دارند، بیآنکه توجه کسی را جلب کنند، به بخشی از روزمرگی تبدیل شدهاند. این وارونگی، نمادی از سرگردانی انسان معاصر است که گویی یا از آن بیخبر است یا به آن محکوم شده است.
او افزود: حسینپور با بهرهگیری از تکنیکهای نقاشی رنگ روغن و اکریلیک و الهام از معماری تهران و پاریس، هویت شهری را با لایههایی از نوستالژی و نقد اجتماعی در هم میآمیزد. شخصیتهای تاریخی مانند فروغ فرخزاد و احمد شاملو در کنار عناصر مدرن شهری، روایتی چندلایه خلق میکنند که بیننده را به تأمل در هویت، زمان و جایگاه انسان در جهان امروز دعوت میکند. نمایشگاه «کافههای سرگشتگی» نهتنها توجه هنر دوستان را جلب کرده، بلکه با بازتاب فرهنگ کافهنشینی و انزوای مدرن، جایگاه حسینپور را بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان معاصر ایران تثبیت کرده است.
حجت امانی هم در سخنانی گفت:آنچه بیش از هر چیزی در آثار بزرگمهر به چشم می خورد، انتخاب بوم های غیر متعارف و ناهمگون است که به بیان طنز اجتماعی در آثارش کمک کرده
رنگ ها بیش از آنکه در محل خود قرار گرفته باشند بیشتر در جنب و جوش و حرکتند گویی نقاش انتظار گذر از این مرحله را پیش بینی کرده است
او افزود: بیان کاریکاتور گونه و طنازی در به تصویر در آوردن پیکره ها رنگ ها را نیز اغراق آمیز ساخته است که شتاب زدگی را شاید در این مکان ها و میان نسل جدید منتقل می کند.اصرار بر دفرماسیون توام با نگاه کارتونی در این گونه آثار بیان هجو گونه ای از توجه نسل جوان به دور همی های پر سر و صدا و کم محتوی را دارد.
به گفته این مدرس دانشگاه؛ تاش های سریع و غالبا اکسپرسیو گونه هنرمند بر این مجموعه شتاب زدگی و کم عمق بودن ذهن نسل نو را به خاطر می آورد او سعی دارد قلم را بیش از آنکه در جهت معنا براند در جهت بیان اجتماعی بکار گیرد چرا که پیشینه کاریکاتوری هنرمند نیز این گونه است.گزندگی تلخ سوژه ها و زاویه نگاه هنرمند در لایه های زیرین رنگ های پر طمطراق پنهان شده اند.
دیدگاه