روایت همسر حمیدرضا آذرنگ از تلخی این روزها/ هزینه‌ داروهای کرونا سنگین است؛ نمی‌دانم برای کدام درد بگریم

ساناز بیان که همسر حمیدرضا آذرنگ است، می‌گوید ۱۸ روز است ریه‌اش درگیر کرونا شده ولی به دلیل شلوغی بیمارستان‌ها ترجیح داده در خانه دوا و درمان کند.

روایت همسر حمیدرضا آذرنگ از تلخی این روزها/ هزینه‌ داروهای کرونا سنگین است؛ نمی‌دانم برای کدام درد بگریم

ساناز بیان، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر که همراه با خانواده‌اش دچار کرونا شده‌ است، از شرایط تلخ این روزها سخت دلگیر است و می‌گوید: نمی‌دانم برای پسر جوان آقای هژیرآزاد (یکی از بازیگران با سابقه) گریه کنم که بر اثر کرونا از دست رفته یا برای بسته شدن رشته نمایش در هنرستان سوره دختران یا غصه پسر هفته ساله‌ام را بخورم که علیرغم همه تلاش‌هایم دچار اضطراب و افسردگی شده و هیچ تصوری از زندگی اجتماعی ندارد. با هیچ معیاری، این شرایط و این زندگی، حق ما نیست.  

بیان که همسر حمیدرضا آذرنگ، دیگر هنرمند تئاتر و سینماست، می‌گوید ۱۸ روز است ریه‌اش درگیر کرونا شده ولی به دلیل شلوغی بیمارستان‌ها ترجیح داده در خانه دوا و درمان کند.

او توضیح می‌دهد که او و همسرش آذرنگ و پسر کوچک‌شان درگیر کرونا شده‌اند و پدرش و مادرش هم که از آنان مراقبت می‌کرده‌اند نیز به این ویروس مبتلا شده‌اند و حالا یک خانواده ۵ نفری درگیر این بیماری هستند.

بیان که به سختی صحبت می‌کند، از هزینه‌های بالای داروهای کرونا غم‌زده است و به مردمانی می‌اندیشد که توان پرداخت این هزینه‌ها را ندارند.

او می‌گوید: سر و سامان دادن به این شرایط در اولویت نیست چون احتمالا جریان‌هایی تجاری از این وضعیت سود می‌کنند و به نفع‌شان نیست این شرایط متوقف شود.  

این کارگردان تئاتر ادامه می‌دهد: با این وضعیت روحی و جسمی که دارم، نمی‌دانم برای پسر جوان آقای هژیرآزاد گریه کنم که به دلیل کرونا از دست رفته یا برای بسته شدن رشته نمایش در هنرستان سوره دختران. تا زمانی که مسئولان ما دردآشنا نباشند، فکری برای بهبودی این وضعیت نخواهند کرد.

او که حدود ۱۸ روز است ریه‌اش درگیر کرونا شده، اضافه می‌کند: این بیماری از نظر روحی هم خیلی آدمی را فلج می‌کند . در این میان خواندن خبرهای بد حال آدم را بدتر هم می‌کند اما منی که در دل این ماجرا هستم، می‌دانم آدمیزاد اگر بخواهد کاری کند، می‌تواند.

او ابراز تاسف می‌کند: مردم دیگر نمی‌توانند یکدیگر را دوست داشته باشند. عشق‌ورزی به همنوع از بین رفته و این برای یک جامعه اتفاق بسیار خطرناکی است. جامعه‌ای که نتواند عشق بورزد، آینده بسیار هولناکی خواهد داشت. الان وقتی درباره واکسیناسیون صحبت می‌کنیم، اگر به همه بچه‌های وحشت زده‌ای فکر کنیم که در این دو سال خانواده‌های خود را از دست داده‌اند، بچه‌هایی که هیچ کس به فکرشان نیست، جوانانی که هیچ چشم‌اندازی برای آینده خود ندارند، شغلی ندارند و می‌بینند در حد یک واکسن ارزش ندارند، این سرخوردگی مانع عشق‌ورزی می‌شود. انسانی که نتواند عشق بورزد و همدلی داشته باشد، برای جامعه خود خطرناک است و تصور کنیم ده بیست سال دیگر، آینده ما چه خواهد بود. به همین دلیل باور دارم فرزندان مسئولان هم باید در همین وضعیت زندگی کنند تا وقتی مردم در سختی و فشار هستند آنان نیز همین شرایط را درک و لمس کنند نه اینکه در آرامش و امنیت در خارج از کشور زندگی و تحصیل کنند.

این نمایشنامه‌نویس با ابراز تاسف از اینکه پسرک هفت ساله‌اش در دو سال گذشته امکان حضور در مدرسه را پیدا نکرده است، ادامه می‌دهد: پسر من دو سال است که از مدرسه محروم شده و به دلیل خانه‌نشینی دچار اضطراب و افسردگی شده است. او هیچ تصوری از زندگی اجتماعی، همبازی، مشق و مدرسه ندارد. اینها نسل آینده ما هستند که قرار است مولد و آتیه‌سازان کشورمان باشند اما چه چیزی از این نسل بیرون خواهد آمد.

او در پایان با ابراز تاسف از روند کند واکسیناسیون می‌گوید: برای مدیران ما پیر و جوان فرقی ندارد. ما فقط عددهایی هستیم که آمار روزانه مبتلایان و قربانیان را تشکیل می‌دهیم. ظاهرا  هم هیچ شتابی برای سر و سامان دادند به این وضعیت ندارد. این است زندگی ما. در این میان بعضی از افراد هم می‌گویند چرا در صفحه‌های شخصی‌تان تلخ می‌نویسید، در حالیکه من نومید نیستم، واقعیت زندگی‌مان همین است که با هیچ معیاری، این شرایط و این زندگی حق مردم ما نیست.

منبع: ایسنا

کد مطلب: ۳۵۳۵۱۷
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت