گفت و گو با آتش تقی پور پس از بازی ایران و امریکا،

فوتبال در کدام نقطه شبیه سینما و هنر می شود؟ | به هیچ وجه نباید فوتبال را قاطی مسائل سیاسی کرد

آتش تقی پور می گوید: «فوتبال را نباید سیاسی کرد. فوتبال ورزشی است که به اندازه کافی هیجان داد و ما اگر بخواهیم آن را سیاسی هم کنیم به هیجان بیهوده و عبثش بیشتر دامن زده ایم.»

فوتبال در کدام نقطه شبیه سینما و هنر می شود؟ | به هیچ وجه نباید فوتبال را قاطی مسائل سیاسی کرد

آتش تقی پور، بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون حتی نقش های فوتبالی هم در سینما بازی کرده است. او که در دوران جوانی چند بار در دروازه ایستاده بوده، می گوید: «ضرب توپ به قدری زیاد بود، که از همان ابتدا دریافتم دروازه بان بشو نیستم! ما ایرانی ها معمولاً در بازی های انفرادی بهتر ظاهر می شویم. فوتبال ورزشی گروهی است و در آن باید خودخواهی را کنار گذاشت و پاس داد.» تقی پور از استایل بازی و بازیکنان تیم های فرانسه و اسپانیا تمجید می کند و می گوید: «برای موفقیت باید تمرین کرد و هر بازیکن باید با دیگری کاملاً به اصطلاح مَچ باشد. از سیاسی کردن فوتبال هم غیر از اینکه استرس و اضطراب بازیکنان را در مستطیل سبز بالا ببریم، چیزی نصیبمان نمی شود.»

گفت وگوی همشهری آنلاین را با آتش تقی پور در ادامه می خوانیم:

زنده یاد اکبر رادی، نمایشنامه نویس در جایی به محمد علی علومی، داستان نویس اهل بم می گوید: «فوتبالی که بین فرانسه و برزیل در جام جهانی ۱۹۸۶ دیدم، فوتبال نبود؛ بلکه بیشتر شبیه به نوعی هنر بود.» زنده یاد محمدعلی سپانلو، شاعر و بازیگر سینما هم یکبار گفت که من طرفدار تیم ملی فرانسه هستم. آن زمان «فرانس دومینیک» سرمربی تیم ملی فرانسه بود. سپانلو گفت: «تا جایی که می دانم و اطلاع دارم، آقای دومینیک اهل مطالعه است و کتاب های روانشناسی و ادبیات را دنبال می کند و می خواند.» او اما در مقابل از سرمربی سابق تیم ملی پرتغال خوشش نمی آمد و می گفت: «فیلیپ اسکولاری، شبیه به لات ها و لمپن هاست. او همواره با داد و فریاد لب خط، تیمش را هدایت می کند و در زمین جنگ روانی راه می اندازد و به ضد فوتبال روی می آورد.» از نگاه  شما چه شباهت شاعرانه ای بین فوتبال و هنر وجود دارد؟ فوتبال چقدر می تواند روی فرهنگ ملت ها تأثیر بگذارد؟

 

فوتبال در کدام نقطه شبیه سینما و هنر می شود؟ | به هیچ وجه نباید فوتبال را قاطی مسائل سیاسی کرد

به زعم من فوتبال و اساساً مسابقه ورزشی، رقابتی بین ملت هاست. . یعنی چه بخواهیم و چه نخواهیم برای میلیون ها نفر وجدانی می شود.

وقتی تیمی گل می خورد در چهره تماشاچی ها می شود دید که چقدر غمگین اند. اما وجه شاعرانه اش این است که در زمین فوتبال و در این مبارزه،  آدم ها کشته نمی شوند. فقط احساسات قدری  تحت تاثیر قرار می گیرند.

بنابراین در این مبارزه کسی آسیب نمی بیند و در مجموع یک رقابت محسوب می شود. هر تیمی هم که توانایی بیشتری دارد موفق می شود.

به جز تیم ایران، شما چه تیمی را در جام جهانی بیشتر از تیم های دیگر دوست دارید؟

هر تیمی که روی بازیکنان و سرمربی اش سرمایه گذاری مادی و معنوی بیشتری کرده، موفق تر می شود و من بازی آن تیم را بیشتر دوست دارم.

مثل کدام تیم ها؟

مثل بلژیک و ژاپن. طبعا این تیم ها مدت ها و سال هاست که در این عرصه کار کرده اند و زحمت کشیده اند و به همین دلیل نتیجه می گیرند.

خشونتی که در فوتبال وجود دارد از چه جنسی است؟

برخی تیم ها اساساً خشن بازی می کنند. آنها جزو تیم هایی هستند که به نسبت بیشتری از خشونت بهره برده اند. بازیکنان دیگر هم سعی می کنند در لگدرس بازیکنان چنین تیم هایی کمتر ظاهر شوند و مراقب خودشان باشند که مبادا مصدوم نشوند. از این حیث هم می توان بررسی کرد که خشونت در فرهنگ آن ملت نهادینه شده و آن ملت فکر می کند که باید با خشونت همه چیز را پیش ببرد. مانند فیلیپ اسکولاری که سپانلو درباره اش چنین گفته بود.

وجه لطیف فوتبال شما را به چه نوع تخیلاتی می کشاند؟

به هر حال می توان از سوی دیگر هم گفت که فوتبال، در تقابل دیگر صحنه ها، رقابتی سالم و مهربانانه بین دو تیم و ملت است. البته همان طور که گفتم می تواند خشن هم باشد. اما اگر کشتی کج را یا بوکس را با آن در یک اشل مقایسه کنیم، فوتبال به مراتب صلح آمیزتر است. آنجا و در آن ورزش ها به هم هجوم می آورند و بازیکنان یکدیگر را می زنند. در هر صورت به گمانم فوتبال رقابتی صلح آمیز به نظر می رسد.

این موضوع بستگی به بازیکنانش دارد و اینکه با چه فرهنگی بزرگ شده اند. فرهنگ خشونت پذیر، خشونت خواه و خشونت محور یا خشونت دوست. مسلماً بازیکنان آسوده خاطری را که با خودشان در صلح درون اند در زمین ورزش همان آرامش را به نمایش می گذارد،  از سوی دیگر هر چه توانایی تیمی هم زیاد است، بیشتر با تکنیک و تاکتیک کار می کنند. آن هم بدون آنکه بخواهند یکدیگر را مصدوم کنند و میدان فوتبال را تبدیل به میدان جنگ کنند.

این بستگی به بخش فرهنگی و سیاسی یک کشور و ملت دارد. در واقع از خلال فوتبال یک کشور هم بیش و کم می توان به فرهنگ آن کشور پی برد. منظورم به هیچ وجه تأیید سخنانی از جمله یورگین کلینزمن درباره تیم ملی نیست. بلکه صحبتم فراتر و ورای این حرف هاست.

از بعد سیاسی، ورزش فوتبال را چگونه ارزیابی می کنید؟

به نظرم به هیچ وجه نباید فوتبال را قاطی مسایل سیاسی کرد. فوتبال به اندازه خودش دردسرهای خاص خودش را دارد و لازم نیست ما عوامل بیرونی دیگری را وارد مستطیل سبز کنیم. هر چه از سیاست برای فوتبال خرج کنیم، هم به خشونت فوتبال دامن زده ایم و هم یک جورهایی تماشاچی دلزده می شود. گویی آدم ها و بازیکنان در این بین وسیله می شوند؛ نه اینکه نیت به انجام یک ورزش سالم و مجرد از هر چیز داشته باشند.

فوتبال را چقدر دنبال می کنید؟

معمولاً بازی های جام جهانی را می بینم. وقتی تیمی در محوطه ۱۸ قدم ۵، ۶ پاس کاری می کند این به خودی خود به زیبایی فوتبال می افزاید و هیجانش را چند برابر می کند. در همین جام جهانی ۲۰۲۲ قطر، تیم هایی هستند که چنین بازی می کنند و من هم بازی شان را دوست دارم. در نقطه مقابل برخی بازیکنان هم به محض اینکه پایشان به محوطه جریمه باز می شود، سراسیمه شوت می زنند. این با ۶ پاس کاری و از خود گذشتگی در محوطه جریمه کاملاً فرق دارد.

این زیبایی کار یک تیم و صد البته هماهنگی شان را نشان می دهد که اتفاقاً ساختارمند است و در این مورد خاص شبیه به هنر می شود.

فوتبال در کدام نقطه شبیه سینما و هنر می شود؟ | به هیچ وجه نباید فوتبال را قاطی مسائل سیاسی کرد

فوتبال ایران را در جام جهانی امسال چگونه ارزیابی کردید؟

ما ایرانی ها همیهش می گوییم که در بازی های گروهی مانند فوتبال چندان موفق نیستیم. اما مثلاً در کشتی که بازی ای انفرادی است، موفق تر ظاهر می شویم. آنجا فرد تصمیم می گیرد که چه کار کند و ما موفق تریم.

به نظرم فوتبال علمی است که مانند هر علم روز دنیا آموختنی است. باید زمان بگذرد و بازیکنان با یکدیگر بده بستان داشته باشند. یکجا فلان بازی کن کوتاه بیاید و یک جای دیگر دیگری، تا نتیجه مطلوب جمعی رقم بخورد.

شباهتش با سینما چگونه است؟

دقیقاً مانند هنرپیشگی است. یک جاهایی من بازیگر پیشکسوت باید به جوان تر از خودم میدان بدهم تا طرف مقابل سخنش را بگوید. نه اینکه بازی اش را خراب کنم تا بخواهم خودم را به عنوان بازیگر مطرح کنم. همان طور که در سینما نمی توان فی البداهه در حرف دیگری پرید و بازی او را به قول معروف کور و خراب کرد که دیده و شنیده نشود، در فوتبال هم باید از خودگذشتگی نشان داد.

آیا ما در این جام موفق بودیم؟

در مجموع باید بگویم که همواره و در هر تیمی خودخواهی هایی در عمل و عکس العمل آدم ها، هنرمندان و بازیگران می بینیم. البته مقصودم ایران نیست. اما این خودخواهی ها باید در جامعه ارضا شود تا فضا تلطیف شود تا شاید شرایط برای درخشش آن تیم فراهم آید.

از ابتدای جوانی تا به امروز طرفدار کدام تیم بوده اید؟

در هر جام، آن تیمی که بهتر از دیگر تیم ها بازی می کند، بازی هایش را می بینم و لذت می برم. حتی درباره تیم های ایرانی هم در جایی گفتم که هر تیمی که خوب بازی کند، من طرفدار آن تیم هستم. البته شرایطی هم باید فراهم آید تا یک تیم تمام و کمال دوست داشتنی از آب در آید. اما اگر بخواهم بی پرده با شما سخن بگویم، باید اعتراف کنم که بازی تیمی مانند اسپانیا را دوست دارم. فرانسه هم در این جام خوب ظاهر شد. آلمان هم با وجود اینکه در بازی اول مقابل ژاپن شکست خورد، خودش را جمع کرد و می تواند نتایج خوبی کسب کند. این ها تیم هایی هستند که مدام کار و تمرین کرده اند و به قول خودشان همواره در فرم اند. در فوتبال هم البته باز تأکید دارم که برخی بازیکنان بزرگ هم دست به حرکات انفرادی می زنند. دیگران زحمت می کشند و توپ را دم دروازه حریف می آورند اما بازیکنی از راه می رسد و با خودخواهی تمام شوت می زند که با اختلاف ۱۰ متر از کنار یا بالای دروازه رد می شود. این حرکات به هیچ عنوان در ورزش تیمی فوتبال توجیهی ندارد و جز خودخواهی نمی توان نام دیگری روی آن نهاد.

البته نیمی از بازی هم دست مربیان است. وقتی یک تیم را ارنج می کنند و می چینند و تعویض می کنند، زمین تا آسمان تغییر در تیم ایجاد می شود. سیاست مربی بسیار مهم است که کدام بازیکن را در کدام پست قرار دهد تا موثر باشد. همین می شود که اغلب مواقع می بینیم مربیان کنار خط فریاد می زنند که چرا رفتی جلو، یا بیا عقب تا تو برو جلوتر و نفوذ و حمله کن. این هم البته جزو آن بخشی است که در لحظه به ذهن سرمربی می رسد. در حالی که اگر تیم از قبل با هم هماهنگ باشد، حتی نیازی به این تذکرات ندارد و از عهده بسیاری مشکلات در زمین فوتبال برمی آیند.

آیا خودتان هم تا به حال فوتبال بازی کرده اید؟

سال ها پیش چند بار فوتبال بازی کردم. مرا داخل دروازه گذاشتند و دیدم توپ با ضرب زیادی از کنار گوشم و دروازه زوزه کشان رد می شود و به همین دلیل عطایش را همان زمان به لقایش بخشیدم. فهمیدم که دروازه بان نمی شوم! ضربه ها سنگین بود. اما ورزشی که من دنبال کردم و برای خودم بیشتر دوست داشتم بسکتبال بود. در زمین بسکتبال هم حسابی می دویدم. آن زمان هنوز دیپلم نگرفته بودم. به هر حال خاطره اش باقی مانده و طعم شیرینش را از یاد نمی برم. حتی همان چند بار که در دروازه ایستادم.

منبع: همشهری آنلاین
کد مطلب: ۳۶۴۱۹۱
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت