۱۰ فیلم دیدنی در مورد زندگی در دوران جنگ
وقتی صحبت از فیلمهای جنگی میشود، بیشتر آنها ترجیح میدهند زندگی سربازانی را دنبال کنند که در میدان نبرد حضور دارند، که موضوع مهمی است چون به تماشاگران کمک میکند بفهمند واقعاً جنگ چه حال و هوایی دارد. اما جنگ در واقع بسیار پیچیدهتر از اینهاست. جنگ صرفاً یک درگیری مسلحانه نیست و عناصر بسیار بیشتری در آن نقش دارند. جنگ در تمام جنبههای زندگی روزمره، چه در خانه و چه در خط مقدم، نفوذ میکند، اما افراد آسیبدیده در داخل کشور معمولاً در سینمای جنگی نادیده گرفته میشوند، حداقل تا حد زیادی. خوشبختانه برخی فیلمها تمرکز خود را بر انرژی کلی یک کشور در زمانی که فعالانه درگیر جنگ است قرار دهند، و این امکان را برای مخاطب فراهم میکنند که بار سنگین جنگ را احساس کند.

در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ فیلم برتر در مورد زندگی در دوران جنگ آشنا کنیم.
بهترین فیلمها در مورد زندگی در دوران جنگ
۱۰ – First They Killed My Father (۲۰۱۷)
۹ – Testament of Youth (۲۰۱۴)
۸ – Civil War (۲۰۲۴)
۷ – Downfall (۲۰۰۴)
۶ – The Imitation Game (۲۰۱۴)
۵ – Schindler’s List (۱۹۹۳)
۴ – Oppenheimer (۲۰۲۳)
۳ – Grave of the Fireflies (۱۹۸۸)
۲ – Gone With the Wind (۱۹۳۹)
۱ – Casablanca (۱۹۴۲)
۱۰- First They Killed My Father (۲۰۱۷)
فیلم First They Killed My Father در جریان جنگ داخلی کامبوج در دهه ۱۹۷۰ روایت میشود، زمانی که رژیم استبدادی پل پوت با خشونت قدرت را به دست گرفت و نسلکشی هولناکی علیه اقلیتهای قومی، کارمندان دولت، شهروندان طبقات بالا و دیگران را آغاز کرد. این فیلم که بر اساس خاطرات لونگ ونگ، فعال حوزه حقوق بشر ساخته شده، سرگذشت اونگ را در دوران جوانی دنبال میکند؛ زمانی که خانواده نسبتاً مرفهاش مجبور میشوند تمام زندگیشان را رها کنند تا از ستم خمرهای سرخ در امان بمانند.
اونگ و خانوادهاش در آغاز جنگ خانه شان را ترک میکنند و به اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشوند. آنها مجبور میشوند لباسهای خود را به رنگ سبز تیره رژیم درآورند و بیشتر روزهای خود را صرف ساختوساز و کشاورزی برای خمرهای سرخ کنند. فیلم نگاهی عمیق به پروپاگاندای رژیم وقت کامبوج دارد که به مردم تحمیل میشد و نشان میدهد چگونه این حکومت خانوادهها را از طریق قتلهای خودسرانه و اعزام اعضای خانواده به اردوگاههای مختلف، از هم جدا می کرد. اول پدرم را کشتند تصویری واقعگرایانه از زندگی فلاکتبار مردم کامبوج در دوران جنگ و نسلکشی گسترده، بهویژه در این دوره پرتلاطم از تاریخ کامبوج ارائه میدهد.
۹- Testament of Youth (۲۰۱۴)
Testament of Youth یک فیلم زندگینامهای است که در دوران جنگ جهانی اول روایت میشود و داستان ورا بریتین (با بازی آلیسیا وایکاندر) را دنبال میکند؛ نویسنده ای بریتانیایی که در زمان «جنگی برای پایان تمام جنگها» بهعنوان پرستار خدمت می کرد. وقتی برادر کوچکترش و دو دوست او عازم جبهه غربی میشوند، ورا در خانه میماند و از مجروحانی که بازمیگردند مراقبت میکند. در حین انجام وظایفش، او بارها اخبار بدی درباره عزیزانش دریافت میکند—کسانی که دیگر به خانه باز نخواهند گشت.
گواه جوانی دقیقاً همان چیزی است که در عنوان فیلم دیده می شود: این فیلم توصیف میکند که چگونه دانشجویان جوان ناگهان مجبور میشوند مانند بزرگسالان رفتار کنند و مسئولیتهای خطرناکی را که واقعاً برایشان زود است، به دوش بکشند. آنها باید بهسرعت بزرگ شوند و تمام چیزهایی را که زمانی دوست داشتند، برای کشورشان کنار بگذارند. رویدادهای جنگ از طریق مکالمات و اشارات روایت میشوند، در حالی که تمرکز اصلی بر مشارکت داخلی مردم برای پیروزی در جنگ و کیفیت زندگی در یک درگیری جهانی بیسابقه است.
۸- Civil War (۲۰۲۴)
داستان فیلم Civil War در جریان یک جنگ داخلی خیالی دوم در آمریکا اتفاق میافتد، جایی که گروههای مختلف از ساختار فدرالی ایالات متحده جدا شده و جمهوریها و ائتلافهای مستقلی تشکیل دادهاند، همه این ها بهدلیل وجود یک رئیسجمهور مستبد که کشور را به آشوب کشیده است. اگرچه این داستان میتواند پتانسیل خوبی برای یک فیلم اکشن را داشته باشد، اما اصلاً چنین نیست. در واقع، صحنههای اکشن زیادی در این فیلم وجود ندارد—و بیشتر درباره خبرنگاران و گزارشگران جنگی است که به پایتخت کشور سفر میکنند تا پیش از محاصره شدن رئیسجمهور توسط گروههای مخالف، با او مصاحبه کنند.
کارگردان جنگ داخلی، الکس گارلند، تصریح کرده که فیلم واکنشی است به اهریمنسازی از رسانه توسط سیاستمدارانی که به طرفداران خود میگویند به خبرنگاران اعتماد نکنند—حتی وقتی که خبرنگارانی جان خود را برای رساندن اطلاعات درباره جنگ به مردم به خطر میاندازند. تنها راهی که به طور ویژه مردم آمریکا میتوانند زندگی این خبرنگاران را درک کنند، این است که جنگ در خاک خودشان اتفاق بیفتد. اگرچه در فیلم صحنههایی از درگیری مسلحانه دیده میشود، بیشتر آن درباره دوران سختی است که آمریکا تجربه میکند: شامل کمبود آب، محاصرههای نظامی، و ناآرامیهای مدنی که از دریچه نگاه گروهی از عکاسان خبری روایت میشود.
۷- Downfall (۲۰۰۴)
در فیلم Downfall، برونو گانتز نقش دیکتاتور نازی، آدولف هیتلر را ایفا میکند؛ کسی که کارزارهایی نظامی و سیاسی را رهبری کرد که منجر به مرگبارترین درگیری و مرگبارترین نسلکشی تاریخ بشر شد. تردیدی نیست که هیتلر یکی از شرورترین و منفورترین انسانهایی است که پا بر زمین گذاشتهاند و فیلم هم تلاش نمیکند او را شخصیتی شایسته همذات پنداری و دلسوزی نشان دهد. بلکه، فیلم پارانویای فراگیر، فوران مکرر عصبانیت و دستورکار نفرتمحور هیتلر را بهتصویر میکشد.
داستان فیلم سقوط در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم میگذرد و تمرکز آن بر هیتلر است که در امنیت، در یک پناهگاه در برلین اقامت دارد، در حالی که شهر و جهان اطرافش در حال سوختن و ویرانی است. فیلم به تماشاگر اجازه میدهد نگاهی به رهبران نازی و همچنین دستیاران و منشیهای هیتلر بیندازند؛ کسانی که در حالی که امور را پیگیری میکنند، بهتدریج درمییابند که چشمانداز واپسگرایانه شان برای آلمان در حال فروپاشی است. Downfall فقط درباره سیاستهای نظامی نیست، بلکه درباره مردم آلمان در دوران جنگ جهانی دوم است و نشان میدهد زندگی روزمره در پناهگاه های آن دوران چگونه بوده است.
۶- The Imitation Game (۲۰۱۴)
در فیلم The Imitation Game، بندیکت کامبربچ نقش آلن تورینگ را بازی میکند؛ دانشمند و ریاضیدان بریتانیایی که اغلب بهعنوان پدر علم کامپیوتر شناخته میشود. در بحبوحه جنگ جهانی دوم، تورینگ از سوی دولت بریتانیا مأمور میشود تا دستگاهی برای رمزگشایی پیامهای رمزگذاری شده نازیها بسازد—ابزاری که به نیروهای متفقین امکان میداد بدون اطلاع آلمانها، پیامهای آنان را شنود کنند.دستگاه غول پیکری که تورینگ ساخت، بعدها بهعنوان اولین کامپیوتر واقعی در نظر گرفته شد.
در لابلای تلاشهای تورینگ و گروهش برای ساخت این دستگاه، بخشهایی از زندگی شخصی او نیز به نمایش درمیآید: او میدود، ازدواج میکند و با همکارانش به میخانه میرود. با اینکه زندگی در بریتانیا ظاهراً عادی جلوه میکند، اما سنگینی جنگ بر همه چیز سایه انداخته و هیچکس نمیتواند واقعاً از زندگی لذت ببرد—بیشتر به این خاطر که همه همیشه نگران جاسوسهای متحدین هستند که در میان آن ها مخفی شده اند. هیچ صحنه نبردی در فیلم بازی تقلید نیست؛ تمرکز بر تلاشهای داخلی برای کمک به طرف خودی در جنگ و نقش افراد غیرنظامی در پیروزی متفقین است.
۵- Schindler’s List (۱۹۹۳)
صحبت کردن درباره فیلمهای تراژیک بزرگ در مورد زندگی مردم در دوران جنگ بدون اشاره به این داستان کلاسیک جنگی واقعاً دشوار است. اما چیزی که باعث میشود این فیلم بیش از بسیاری از آثار جنگی با مخاطب ارتباط برقرار کند، این است که بر اساس زندگی یک قهرمان واقعی ساخته شده—کسی که اقداماتش راه را برای نسلهایی هموار کرد که شاید هرگز فرصت زندگی نمییافتند. در واقع این فیلم زندگی گروهی از مردم و به طور خاص یهودیان در مناطق اشغالی آلمان را روایت می کند که حتی دور از میدان های نبرد نیز زندگی جهنمی و ترسناکی دارند.
اسکار شیندلر مسئول نجات جان ۱,۲۰۰ نفر یهودی در بحبوحه مرگبارترین نسلکشی تاریخ بشر بود. فیلم فهرست شیندلر بیپرده و با روایتی سهساعته، خشونتها و بیرحمیهای آن دوران را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه یک انسان در میانه فاجعه و جنگ توانست چنین کاری انجام دهد. فیلم عمدتاً بهصورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده و نگاهی شبحوار به قهرمانی اسکار شیندلر ارائه میدهد—در عین حال، این سبک تصویری تضمین میکند که اقدامات او، وحشتهای هولوکاست، و داستانهای بازماندگان هرگز از یاد نرود. فهرست شیندلر اثری برجسته و ضروری است که هر کسی باید حداقل یک بار آن را تماشا کند.
۴- Oppenheimer (۲۰۲۳)
Oppenheimer فیلمی پرفروش از کریستوفر نولان است که بر اساس زندگی جی. رابرت اوپنهایمر (با بازی کیلین مورفی) ساخته شده؛ دانشمند آمریکایی که از سوی دولت ایالات متحده مأمور شد سلاحی با قدرت تخریبگری چنان بالا بسازد که نیروهای متحد مجبور به تسلیم شوند. این سلاح بعدها بهعنوان بمب اتم شناخته شد، دو نمونه از آن نیز بر شهرهای هیروشیما و ناگازاکی رها گردید که اثرات ویرانگری بر ژاپن و مردمش داشت.
از آنجا که داستان فیلم در خاک آمریکا میگذرد، صحنههای نبردی در آن جایی ندارد—چون ایالات متحده در جنگ جهانی دوم مورد حمله قرار نگرفت. بنابراین اوپنهایمر عمدتاً درباره نیروهای محرکه ماشین جنگی ایالات متحده و فرآیند پایان دادن به جنگ توسط این کشور با وحشتناکترین روش ممکن است. مشابه The Imitation Game، این فیلم نیز درباره افراد نابغه غیرنظامی است که به کارزار جنگی کشور متبوع خود کمک کردند، اما پاداشی جز بیمهری از دولتهایشان دریافت نکردند.
۳- Grave of the Fireflies (۱۹۸۸)
Grave of the Fireflies یک انیمه ژاپنی از استودیو جیبلی است—استودیویی که بیشتر با فیلمهای فانتزی و کودکانهاش شناخته میشود. اما این فیلم کاملاً متفاوت است و تغییری شدید در لحن نسبت به آثار قبلی استودیو جیبلی دارد. داستان در جریان جنگ جهانی دوم و نبرد اقیانوس آرام اتفاق میافتد و زندگی دو کودک ژاپنی به نامهای سیتا و ستسوکو را دنبال میکند که پس از نابودی خانهشان در بمباران هوایی آمریکا، مجبور به پرسه زدن در شهر ویرانشده خود میشوند.
فیلم مدفن کرم های شب تاب بهشدت بر معضلات زندگی مردم در ژاپن تحت تسلط امپراطوری و نظامیان، در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم تمرکز دارد؛ از جمله کمبود غذا و آینده نامعلوم کشورشان، در حالیکه شکست اجتنابناپذیر بهنظر میرسد. اما بیش از همه، Grave of the Fireflies یادآور دردناک این واقعیت است که در جنگ، بیشترین رنج را بیگناهان—بهویژه کودکان—متحمل می شوند. جنگ سالهای شاد زندگی را از کودکان میگیرد و خانه ها را با خاک یکسان میکند. این فیلم بهطرز بیرحمانهای تلخ است، اما دیدنش ضروری است.
۲- Gone With the Wind (۱۹۳۹)
Gone With the Wind بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما شناخته میشود و در زمان خود یک فیلم انقلابی بود. داستان فیلم در دوران جنگ داخلی آمریکا در دهه ۱۸۶۰ اتفاق میافتد؛ زمانی که رئیسجمهور وقت، آبراهام لینکلن، برای لغو بردهداری در سراسر کشور تلاش میکرد. بسیاری از ایالات جنوبی با این تصمیم مخالف بودند و از اتحاد جدا شدند تا کنفدراسیون را تشکیل دهند.
فیلم بر باد رفته درباره خانوادهای ثروتمند در جورجیاست که در عمارت خود زندگی کرده و از راه دور شاهد کارزارهای جنگی هستند، در حالی که نیروهای کنفدراسیون و اتحادیه در حال نبرد با هم هستند. صحنههای نبرد اندکی در فیلم وجود دارد و تمرکز اصلی آن بر زندگی خانوادگی و روابط عاشقانه دختران خانواده در انتظار اخبار جنگ است. البته، Gone With the Wind بردهداری را نیز به تصویر میکشد، جایی که بردگان سیاهپوست بهعنوان خدمتکاران خانواده ایفای نقش میکنند. اگرچه ممکن است ناراحتکننده باشد، اما نمیتوان انکار کرد که این فیلم بر زندگی مردم جنوب—چه سفیدپوست و چه سیاهپوست—در طول جنگ داخلی آمریکا تمرکز دارد.
۱- Casablanca (۱۹۴۲)
داستان فیلم کازابلانکا در شهر کازابلانکا در مراکش رخ میدهد، جایی که نازیها به آن حمله کرده و کنترلش را در دست گرفتهاند و مردم شهر را زیر سلطه خود نگه داشتهاند. ریک (با بازی هامفری بوگارت)، مالک آمریکایی یک باشگاه شبانه، با معشوقه قدیمیاش روبرو میشود و از او خواسته میشود که به فرار او و شوهرش از شهر کمک کند تا بتواند به یک کشور آزاد برود. ریک برای این کار باید زندگی اش را به خطر بیندازد، اما در نهایت حاضر میشود همهچیز را فدای کمک به معشوقه سابقش کند.
Casablanca بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما شناخته میشود و این شهرت را مدیون فیلمنامه عالی، فیلمبرداری بینقص و بازیهای درخشان بازیگرانش است. با اینکه در ابتدا بهنظر میرسد زندگی تحت اشغال نازیها چندان بد نیست، اما بهمرور واقعیت وحشیانه و سرکوبگرانه آن آشکار میشود. این فیلم نمونهای است از اینکه چگونه بسیاری از مردم تحت اشغال نازیها سعی داشتند زندگی عادی داشته باشند، اما در عمل در خانهها و شهرهایشان زندانی بودند و در صورت سرپیچی از قوانین سختگیرانه اشغالگران، با زندان یا اعدام روبهرو میشدند.
دیدگاه