عباس بوعذار چگونه جامعه ایران را نابود میکند؟
سهند ایرانمهر، روزنامهنگار در مطلبی به بازشناسی «مِم»های جامعه امروز ایران پرداخته است.
در یادداشت سهند ایرانمهر آمده است:
*اینویدیوی قدیمی را بسیاری دیدهاید: وقتی که شجاع خلیل زاده لباس سپاهان را بر تن داشت، در برابر نفت تهران که علی دایی سرمربی آن بود به میدان رفت. در این مسابقه هم شجاع درگیری های زیادی با عباس بوعذار داشت که منجر به محرومیت هر دو نفر شد. جالب این است که در حکم کمیته انضباطی به جای عباس بوعذار ، فرید محمدی زاده جریمه شده بود و همین مساله باعث شد تا دایی در نشست خبری به شدت به این موضوع اعتراض کند!
* حالا پرسش ما این است که « مم» چیست و چرا این ویدیو « مم» شده است. چه چیزی در اینویدیوست که آن را آشنا و قابل فهم و گسترده کرده است؟
* میم (به انگلیسی: meme) یا مِم (به فرانسوی: mème) میم ایده یا رفتار یا روشی است که از طریق فرهنگ از فردی به فرد دیگر منتشر میشود – اغلب با هدف انتقال یک پدیدهٔ مشخص، موضوع یا معنایی که توسط آن بازنمایی میشود. یک میم به عنوان واحدی عمل میکند برای انتقال ایدههای فرهنگی، نمادها، یا رسمهایی که قابل انتقال هستند از ذهنی به ذهن دیگر .
* میم یا مِم اینترنتی هم برخاسته از همین معنای مم است یعنی یک ایده و روش منتشر در فرهنگ که تکرار شونده است و این تکرار در بستر فضای مجازی اتفاق میافتد اما این ممهای مشهور و شایع که به مضمونی مشخص اشاره دارند و مصادیق متعددی در جامعه و قدرت دارند چگونه مضامینی هستند؟
* بسیاری از محققان باور دارند که فرهنگ منحط نوعی عفونت یا ویروس است که انسانها را میزبان خود قرار میدهند و آنقدر تکثیر میشوند که میزبان را از بین ببرند. در واقع همانگونه که تکامل بر پایه تکثیر واحد اطلاعاتی موجود زنده یعنی ژن است، واحدهای اطلاعات فرهنگی هم « مِم» ها هستند که علیرغم نفع یا زیان جامعه به تکثیر خود میپردازند.
* محققان علوم انسانی به ایننگاه« میمتیک» به عنوان روشی ناپخته و مبتنی بر قیاس مینگرند اما خود آنها نیز وقتی سخن از «گفتمان» میشود، اذعان بر همینکارکرد دارند. گفتمانهایی که بشر را به سمت نابودی وانحطاط میکشانند و توسط انسانها و علیه منافعشان گسترش مییابند.
* ماجرای عباس بوعذار و اینویدیو یک « مِم» اینترنتی است. اشاره این مم به جامعهای است که تصمیمها، توجیهها، پاداشها و مجازاتهای آن هیچ دلیل منطقی ندارد و تلاش برای چرایی اتخاذ تصمیمها، اهداف یا روند شکلگیریشان راه به جایی نمیبرد. رییس صدا و سیمایی که رییسهولدینگ میشود، طلبهای که از فیزیک تا ورزش و از برنامه کودک تا سینما اظهارنظر میکند، رنگ قرمزی که نماد فرهنگ بیگانه میشود و فرش قرمزی که قرار است از جشنوارهها برچیده شود، گزارشی که مخاطبین را بر سر دوراهی میگذارد تا شلیک به هواپیما را توجیه کند، واعظی که اقتصاد خراب را به بیایمانی و بیحجابی وصل میکند، نویسنده محبوس کتاب به دستی که پایش را به تخت بیمارستان زنجیر میکنند.
* نمایندگانی که در اوج اختلاسها و فسادها، دغدغه برخورد با فضای مجازی را دارند و جامعه گرفتار فقر و تورم و مهاجرت که تصمیمگیرانش سودای ازدیاد نسل ملت را دارند، رییسجمهوری که از حوزه برای حل مشکلات راهکار میخواهد و حوزهای که بابت مشکلات طلبهها اعم از معیشتی و بیانگیزه بودن و ... از دولت استمداد میطلبد، همه و همه مصادیق دیگر «اخراج عباس بوعذار» هستند که بجای محمدی که اصلا وجود ندارد، موضوع تصمیم ومجازات قرار گرفته است.
* تکرار مستمر این بیعلتیها و نابجاییهاست که اینویدیو را تبدیل به یک « مِم» میکند، مشت نمونه خروار فرهنگِ بیعلتی که چونان ویروسی در جامعه میزبان تکثیر میشود و آن را تا مرز نیستی پیش میبرد.
* فرهنگِ عدموجود ارتباط منطقی، فرهنگ قطع رابطه بین علت و معلول و فرهنگ پپیشبینی ناپذیری ناشی از فقدان روابط منطقی چنانکه « هانا آرنت» در کتاب «توتالیتاریسم» نوشت: بعد از پیش بینی ناپذیری، مهم ترین ویژگی جنبش توتالیتر عدم وجود ارتباط منطقی بین وقایع، تحلیلها و تصمیم گیریهاست.
دیدگاه