انتقاد به شست‌وشوی غیراصولی مجسمه فردوسی

رفتاری که با مجسمه فردوسی شد، اولین نیست اما بدترین است

یک مجسمه‌ساز که در مقطعی از مسوولان سازمان زیباسازی شهر تهران هم بوده است، به وضعیت حال حاضر مجسمه سنگی میدان فردوسی و دورنگ شدن این اثر ارزشمند در پی شست و شوی غیراصولی، واکنش نشان داد و تصریح کرد: مشابه رفتاری که اکنون با فردوسی شده، اتفاق تازه‌ای نیست و مرتبه آخر هم نخواهد بود!

رفتاری که با مجسمه فردوسی شد، اولین نیست اما بدترین است

سیدمجتبی موسوی ـ مجسمه‌ساز و معاون اسبق فرهنگی و هنرهای شهری سازمان زیباسازی شهر تهران ـ در واکنش به دورنگ شدن مجسمه میدان فردوسی، مطلبی را در فضای مجازی منتشر کرده است.

موسوی نوشت: «در دو مقطع مسئولیتم در حوزه هنرشهری و مجسمه‌سازی در سازمان زیباسازی شهر تهران، عمدتا سه چیز بیش از هر چیز دیگری برایم آزاردهنده بود؛ نخست جریان سرقت مجسمه‌ها، دوم وندالیسم و تخریب آنها و سوم مرمت و رنگ آمیزی‌های غیراصولی که اغلب توسط شهرداری برخی مناطق تهران صورت می‌گرفت.

دردسر و آزار گزینه سوم بیش از دو مورد دیگر بود. البته شهروند و مخاطب تفکیکی بین ارگان‌های شهرداری قائل نیست و همه را یکی می‌داند که البته حق با اوست، درست این است که مدیریت صحیح و یکپارچه در هماهنگی بین اجزا به دست آید و غیر از این هرچه باشد نشانه ضعف مدیریت است. شنیدن این توجیه برای مخاطب تکراری شده که انجام یک کار ناصحیح را یک بخش شهرداری گردن بخش دیگری بیندازد و با این شیوه از پاسخگویی طفره برود، پاسخی که هیچ‌گاه برای مخاطب پذیرفتنی نبوده است (این موضوع شامل دوره مسئولیت خود من هم می‌شود).

اتفاق اخیر شستشوی غیراصولی مجسمه فردوسی تهران که از مهمترین آثار هنر شهری یک قرن اخیر ایران است توسط شهرداری منطقه شش تهران که منجر به دو رنگی این مجسمه سنگی شده است، رخداد جدیدی نیست، اما می‌توانم ادعا کنم بدترین آن است، دلیل آن هم به ارزش، اهمیت و امضای مجسمه برمی‌گردد. کار شاخص و بی تکرار هنرمند فقید استاد ابوالحسن صدیقی که در سال های ۵۰-۱۳۴۸ در ایتالیا و از سنگ مرمر کارارا ساخته شده و در ۱۳۵۰ در همین میدان نصب شد.

خبر این رخداد برای من موجب یادآوری موارد مشابه دیگری شد که در سال‌های گذشته با آن درگیر بوده‌ام، کارهایی از قبیل رنگ‌آمیزی مجسمه‌های برنزی یا رنگی کردن مجسمه‌های تک رنگ بر اساس سلیقه فردی. سلیقه افراد تصمیم گیرنده یا صاحب جایگاه که به صورت دستوری بدون داشتن دانش لازم و حتی مشورت به این کار دست می‌زدند. و این اتفاق اغلب زمانی رخ می‌داد که مدیران یا افراد زیردست برای اظهار ارادت و نمایش فرمانبری از مقام بالادست به قصد حفظ موقعیت و یا ارتقای جایگاه در رقابت بودند. بنابراین بی این‌که به عواقب کارشان فکر کنند اقدام می‌کردند. همین امر موجب شده بود بارها دستورالعمل‌هایی در رابطه با نگهداری مجسمه‌های تهران به مناطق شهرداری ابلاغ شود و در آنها تاکید شود که هنر و مجسمه شهری امری تخصصی است و هر کاری مربوط به آن اعم از مرمت، پتینه و رنگ آمیزی نیز یک تخصص محسوب می‌شود و لذا هیچ ارگان یا فرد بدون تخصص نباید خودسرانه در امور مربوط به آن مداخله کند.

آنچه می‌دانم این است که مشابه رفتاری که اکنون با فردوسی شده اتفاق تازه‌ای نیست مرتبه آخر هم نخواهد بود.

چه بسا اتفاقاتی از این دست و حتی بدتر در تهران و شهرهای دیگر، منجر به نابودی کامل اثر هم شده اما بازتاب رسانه‌ای نداشته است. برای پیشگیری از رخدادهای مشابه در آینده، راه این است؛ مدیریت تخصصی و متمرکز هنر شهری در شهرداری‌های کشور و تهران و پرهیز از مداخله افراد ناآگاه و بی دانش در این زمینه. به نظرم جز این هرچه باشد باز هم شاهد موارد بیشتری خواهیم بود. اما مطلبی در مورد فردوسی و مجسمه‌های مشابه در دوره زمانی نیمه دوم دهه ۸۰ و اوایل ۹۰ تعدادی از مجسمه‌های مهم تهران از جمله فردوسی، خیام، امیرکبیر و کوهنورد دربند را قالب‌گیری و نسخه‌ای از آن تهیه کردیم با این هدف که اصل مجسمه را برای امنیت و مراقبت بیشتر به فضای بسته مانند موزه مجسمه تهران که در آرزوی تاسیس آن بودیم منتقل کنیم. نسخه مجسمه فردوسی اکنون در محوطه برج میلاد است اگر فضا برای موزه در نظر گرفته شود می‌توان آن را جایگزین نسخه اصلی کرد. البته جابجایی مجسمه‌های نظیر این مجسمه که از سنگ مرمر ساخته شده و دارای ترک است، احتمالا بر اثر تکان‌های ناشی از جابجایی ممکن است کاملا باز شود بنابراین می‌بایست توسط متخصص انجام شود و در صورت نیاز از متخصصان خارجی دعوت به همکاری شود.»

منبع: ايسنا
کد مطلب: ۳۶۰۸۰۴
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت