دستمزد مجری اختتامیه فجر بیش از چهره ماندگار؛ قدر موسیقی مشخص شد!
هزینههای برگزاری چهلمین جشنواره موسیقی فجر در حالی اعلام شد که اعداد و ارقام اعلامی در آن گویای قدر و قیمت موسیقی در ایران است.

۱۳ مردادماه معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در راستای اجرای قوانین دسترسی آزاد به اطلاعات و شفافسازی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، گزارشهای مالی جشنوارههای تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی فجر و نوزدهمین و بیستمین جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی در بازه زمانی سالهای ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۳ را منتشر کرد.
دستمزد مجری بیشتر از هدیه به چهره ماندگار موسیقی
در این گزارش، در نظر داریم نگاهی جزئی به هزینههای برگزاری چهلمین جشنواره موسیقی فجر بیندازیم. بر اساس آمار منتشر شده هزینه برگزاری این دوره از جشنواره در سال ۱۴۰۳ مبلغ ۲۸ میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان بوده است. جشنوارهای که ویترین موسیقی در طول سال محسوب میشود، تنها با ۲۸ میلیارد تومان برگزار شده است و این را باید با دستمزد فوتبالیستها مقایسه کرد که برای بازی در یک فصل دستمزدهای عجیب و غریب دریافت میکنند.
طبق این گزارش که در راستای اجرای قانون دسترسی آزاد به اطلاعات و شفافسازی منتشر شده، دستمزد مجری مراسم اختتامیه یکصد میلیون تومان بوده است در حالی که بابت تجلیل از ۲ چهره پیشکسوت (حمید شاهنگیان و حسن ریاحی) در آئین اختتامیه به اهدای یک نیمسکه اکتفا شده که هزینه آن چیزی حدود ۵۰ میلیون تومان بوده است. حال شاید گفته شود بابت تجلیل از ۲ هنرمند پیشکسوت با لفظ «هدیه» مواجهیم و در اصطلاح گفته میشود «دندان اسب پیشکشی را نمیشمارند» ولی با نگاهی به هزینهای که به گروههای موسیقی پرداخت شده نیز این تصور ایجاد میشود که موسیقی قدر و قیمتی ندارد. برای مثال به ارکستر صدا و سیما (گروهی با قریب به یکصد نفر نوازنده) بابت اجرا در تالار وحدت ۶۰ میلیون تومان دستمزد پرداخت شده است. این در حالی است که خوانندههای مطرح در دنیا شاخصهای اقتصادی را جابهجا میکنند ولی این اعداد و ارقام نشان میدهد برنامهای برای ارتقا و رشد این هنر وجود ندارد و در بر همان پاشنهای که بوده، خواهد چرخید و برنامهای برای بهره بردن از ظرفیتهای این هنر وجود ندارد.
از نکات جالب دیگر در این گزارش هزینه روابط عمومی این جشنواره است. در این گزارش عدد ۵۷۰ میلیون تومان برای فعالیتهای رسانهای در نظر گرفته شده که این سوال را ایجاد میکند بازتاب این جشنواره و جشنوارههای مشابه در افکار عمومی و بالاتر از آن برای تصمیمسازان چقدر است که این هزینهها برای آن صورت میگیرد و آیا افکار عمومی از این رویدادها آنطور که باید با خبر میشوند یا این خبرسازیها تنها برای پر کردن گزارشهایی است که قرار است به بالادستیها ارائه شود؟ از دیگر سو فراموش نکردهایم که جشنواره در واکنش به اعتراضهای هنرمندانی مانند حسین علیزاده و محسن چاوشی که به یادکردشان اعتراض کردند هم توانایی پاسخگویی نداشت پس باید دید اگر روابط عمومی جشنواره توانایی پاسخ دادن به این حواشی را داشت چه هزینههایی روی دست دبیرخانه جشنواره میگذاشت؟
برگزار کردن یا توجه به موسیقی
نکته دیگر در این گزارش پرداخت رقم ۶ و نیم میلیاردی بابت اجراهای افراد و گروههای داخلی بود. هرچند شاید در ظاهر این اعداد خیلی بزرگ نباشند ولی باید این هزینهها را در کنار میزان دسترسی مردم به موسیقی و اجراهای جشنواره فجر قرار داد. اجراهایی که با دستمزدهای جاری در بین توده مردم که برخی از آنها حتی توان نزدیک شدن به سایتهای فروش بلیت موسیقی را ندارند و امکان خرید برایشان فراهم نیست، نسبتی ندارد و این سوال را ایجاد میکند که چهل سال پس از برگزاری یک جشنواره چقدر مردم در آن حضور و نقش دارند و این هزینهها در راستای «برگزار کردن» یک رویداد است یا در درازمدت میتوان تأثیری از آنها گرفت و رشدی در موسیقی ملی را شاهد بود.
نکته دیگر اینکه در مجموع در بخش اجراها (اجراهای خارجی، استانها و گروههای داخلی) ۱۰ و نیم میلیارد تومان هزینه شده است که باید آن را بیشترین هزینه این جشنواره دانست. هرچند ۱۸ میلیارد باقیمانده صرف هزینههای تبلیغات و اجرایی شده ولی اگر درست نگاه کنیم میتوان نتیجه گرفت که این جشنواره بدون کمترین موجی در جامعه، بیشتر محفلی است برای اینکه گفته شود جشنوارهای برگزار شده و اثری در لایههای مختلف هنری و عمومی ندارد!
نکته جالبتر که میتوان به آن پرداخت این است که از ۱۸ میلیارد باقیمانده چیزی بیش از ۶ میلیارد تومان هزینه پشتیبانی بوده که با افزودن هزینه عوامل اجرایی (یک میلیارد و هشتصد میلیون تومان) عددی نزدیک به هشت میلیارد تومان به دست میآید که صرف امور اجرایی شده است. این گزارش این تصور را به ذهن میآورد که برگزاری این جشنواره چیزی در حد ایجاد دلخوشی در بین گروهی از هنرمندان و ساکت کردن اهالی موسیقی است. هرچند که روشن نیست این دلخوشی هم حاصل شده باشد زیرا بالاتر اشاره کردیم که حسین علیزاده چگونه به یادکردش اعتراض کرد و آن را جشنوارهای فرمایشی خواند که در حد و اندازه هنر نیست. به هر روی ۲۸ میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان برای ایجاد نشاط اجتماعی و حس همدلی در میان هنرمندان رقم کمی نیست و باید پرسید برگزاری این رویداد تأثیری هم داشته است؟
پنج و نیم میلیارد برای بیصدایی!
نکته دیگری که نباید از آن غافل شد هزینه سالن و نورپردازی است. عددی که برای این بخش عنوان شده رقمی نزدیک به ۵ و نیم میلیارد تومان است. در حالی این رقم اعلام شده که بسیاری به کیفیت بد صدای سالنها اشاره کرده بودند و به شیوه بد اجراها اعتراض داشتند. علاوه بر این باید گفت در واقع ۲۸ میلیارد تومان برای جشنوارهای هزینه شده که خروجی آن باید روی صحنه و با صدا به گوش مخاطب برسد و وقتی این مورد کیفیت نداشته باشد باقی هزینهها حتی اگر در بالاترین سطح خودشان باشد هم عملاً نتیجهای نداشته و جشنواره به کارکردش نرسیده است.
البته نمیتوان خیلی به این دستمزدها خرده گرفت، زیرا وضعیت پرداختها به سایر رشتههای هنری از این هم فاجعهتر است. برای مثال با نگاهی به گزارش جشنواره تئاتر فجر این رقمها در برابر آن حکم ریخت و پاش دارد ولی به هر صورت در شرایطی که برای موضوعات مختلف هزینههای عجیب و غریب و اصطلاحاً نجومی صورت میگیرد برگزاری یک جشنواره در قد و قواره موسیقی انقلاب با این اعداد عملاً یادآور «گزارش رد کردن» است و بعید است اتفاق تازهای در آن رقم بخورد. همانطور که در سی و نه دوره قبلی هم اتفاقی نیفتاده و بعید است باز هم اتفاقی بیفتد. این نکته را هم در نظر بگیریم که این هزینهها در شرایطی صورت گرفته که برای اجرای یک شب یک مجری دستمزدی معادل بیش از شش ماه دستمزد یک کارگر، پرداخت شده است ولی به هر صورت با نگاهی به این هزینهها در مییابیم موسیقی قدر و قیمتی ندارد و هزینههایی که برای آن میشود اگر منصفانه نگاه کنیم عدد بزرگی در قیاس با هزینه برای سایر امور نیست!
دیدگاه