من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می بینم بد آهنگ است

بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی برگشت بگذاریم ببینیم آسمان هر کجا ایا همین رنگ است ؟

من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می بینم بد آهنگ است

 به سان رهنوردانی که در افسانه ها گویند

گرفته کولبار ِ زاد ِ ره بر دوش

فشرده چوبدست خیزران در مشت

گهی پُر گوی و گه خاموش

در آن مهگون فضای خلوت افسانگیشان راه می پویند

ما هم راه خود را می کنیم آغاز

 

سه ره پیداست

نوشته بر سر هر یک به سنگ اندر

حدیثی که ش نمی خوانی بر آن دیگر

نخستین : راه نوش و راحت و شادی

به ننگ آغشته ، اما رو به شهر و باغ و آبادی

دو دیگر : راه نیمش ننگ ، نیمش نام

اگر سر بر کنی غوغا ، و گر دم در کشی آرام

سه دیگر : راه بی برگشت ، بی فرجام

 

من اینجا بس دلم تنگ است

و هر سازی که می بینم بد آهنگ است

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بی برگشت بگذاریم

ببینیم آسمان هر کجا ایا همین رنگ است ؟

دکلمه با صدای پگاه ماسوری

کد مطلب: ۳۵۵۸۳۶
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

  • سی ماه ارسالی در

    فوق العاده و عالی
    چقدر مناسب این حال و هوا بود

دیدگاه

تازه ها

یادداشت