گفت‌وگوی با «رضا بهرامی»، کارگردان نمایش «کریملوژی»

تلخک دربار بر صحنه تئاتر

«کریم شیره‌ای» تلخک دربار «ناصرالدین» شاه و ملقب به «دوشاب‌الملک» بود. او چنان برای ناصرالدین‌شاه عزیز بود که زمان فوتش، شاه سه روز عزای عمومی اعلام کرد. اما هیچ نشانی از قبر کریم شیره‌ای وجود ندارد و کسی نمی‌داند قبر او کجاست. حال کریم شیره‌ای بعد از سال‌ها در قبرستان دنبال قبر خود می‌گردد.

تلخک دربار بر صحنه تئاتر

این خلاصه‌ای از نمایش «کریملوژی» به نویسندگی «مهران رنجبر»، بازی «مجید رحمتی» و کارگردانی «رضا بهرامی» است که اولین‌بار پیش از دوران کرونا در مجموعه تئاترشهر به روی صحنه رفت. این نمایش این‌بار در تماشاخانه شهرزاد به روی صحنه آمده. در ادامه گفت‌وگو با «رضا بهرامی» را درباره اجرای دوباره این نمایش می‌خوانید.

چه شد که تصمیم گرفتید نمایش «کریملوژی» را این‌بار با تهیه‌کنندگی آقای نوید محمدزاده و در تماشاخانه شهرزاد به روی صحنه بیاورید؟
پس از اجراهای تئاترشهر، آقای محمدزاده به ما پیشنهادی در باب تهیه‌کنندگی این اثر دادند تا بتوانیم آن را در سالن‌های دیگر نیز اجرا ببریم. با توافق بنده «کریملوژی» در تماشاخانه هامون به روی صحنه رفت که متاسفانه کرونا شروع شد و ادامه اجراها امکان‌پذیر نبود. آقای محمدزاده مدتی است که با تهیه‌کنندگی کارهایی مانند نمایش‌های دانشجویی از این آثار حمایت می‌کنند. چندی پیش او تصمیم گرفت که در یک رپرتوار در تماشاخانه شهرزاد، نمایش‌هایی را که تهیه‌کنندگی آن را برعهده داشته دوباره اجرا ببرد. و این موضوع باعث شد تا دوباره نمایش «کریملوژی» را این‌بار در پردیس شهرزاد به اجرا برسانیم.
 
این نمایشنامه بدون هیچ تغییری نسبت‌به اجرای اول به روی صحنه رفته. درست است؟
بله. ما نمایش را تغییری ندادیم. میزانسن‌ها و طراحی‌ها به شکل اجرای اول تکرار شده است اما با توجه به تجربه اجراهایی که از سر گذرانده‌ایم شاید نمایش به یک پختگی رسیده باشد.
 
کمی به عقب برگردیم. چه شد که ایده نمایش «کریملوژی» شکل گرفت و در چه روندی به این اجرا رسید؟
کهبد تاراج متنی داشت به نام «سه روز عزای عمومی» که متنی محیطی بود و من آن را در کافه تئاتر نزدیک در سال‌های 96، 97 اجرا کردم. بازیگر این کار هومن بنایی بود. از همان زمان زندگی کریم شیره‌ای برایم جالب شد. او نماد یک سوپراستار ایرانی است که به دربار راه پیدا کرد، با افراد مهم ارتباط داشت و با خلقیات و شیرین کاری‌هایش در قالب طنازی و نمایش ایرانی مشکلات جامعه خودش را به زبان می‌آورد. او آن‌قدر برای شاه حایزاهمیت بود که بعد از فوتش، شاه سه روز عزای عمومی اعلام کرد. 
فکر کردم که زندگی کریم شیره‌ای می‌تواند نمادی از زندگی بسیاری از هنرمندان این دوران باشد که در دوره حیات خودشان بسیار مفید بودند اما پس از فوت‌شان هیچ پیگیری برای راه آن‌ها نشد. به همین دلیل این قضیه برایم بسیار خاص و ویژه بود و دوست داشتم درباره این شخصیت نمایشی صحنه‌ای کار کنم.
 
چرا آقای تاراج متن صحنه‌ای این کار را ننوشتند؟
با کهبد در این رابطه صحبت کردم اما چون مشغول چندین کار بود نمی‌رسید متن جدید را بنویسد. پس طرح را به مهران رنجبر دادم و او نیز با توجه به ذهنیات خودش و زندگی‌نامه‌ای که از کریم شیره‌ای وجود داشت دست به قلم شد و متن نمایش «کریملوژی» را نوشت.

«کریملوژی» همان‌طور که خودتان در پایان اجرا اشاره کردید یک نمایش ایرانی است که گونه‌های مختلفی را از تعزیه تا بقالی با هم ترکیب کرده است. چه شد که تصمیم گرفتید یک نمایش ایرانی کار کنید؟
زندگی ما ایرانی‌ها با عقبه‌مان پیوند خورده است. یک ایرانی حتی اگر در سانفرانسیسکو با بهترین امکانات و تکنولوژی زندگی کند باز هم عقبه‌ای ایرانی دارد. ما ایرانی‌ها یک شکل خلق و خو و زیست داریم، با چیزهای مشخصی بزرگ شده‌ایم و حال و گذشته مشخصی داریم. من با تعزیه بزرگ شدم، نقالی و چاووش‌خوانی دیدم. این‌ها برگرفته از فرهنگ و زیست ماست که نمی‌توانیم حذف‌شان کنیم. برخی از دوستان و همکاران به سمت نمایش‌های غربی گرایش بیشتری دارند. من قبول دارم که تئاتر یک کالای وارداتی است و مال ما نیست.
 
و این موضوع ثابت نشده است که در گذشته ما تئاتر داشتیم!
همین‌طور است. ما نتوانستیم ثابت کنیم که در دوره‌های گذشته یعنی دو یا سه‌هزار سال پیش تئاتر داشته‌ایم. این کالا وارداتی است و ما نیز این موضوع را پذیرفته‌ایم اما برخی خرده‌آیین‌ها، فرهنگ و نمایش‌هایی داریم که تاریخ ثابت‌شده‌ای دارند. این موضوع مرا از درون قلقلک می‌داد تا یک نمایش ایرانی کار کنم. گفته‌های استاد بیضایی را نیز همیشه در ذهن دارم. او برای نمایش ایرانی احترام زیادی قائل بود اما کمتر دیدیم که به‌صورت کلاسیک و عینا از این نمایش‌ها در کارهایش استفاده کند. استاد بیضایی سعی کرده است که اقتباس یا نوآوری جدیدی از این سبک‌ها در آثارش به وجود بیاورد مانند چهار صندوق و سه برخوانی که می‌بینیم تعزیه نیست اما برگرفته از تعزیه است، خیمه‌شب‌بازی، خمره‌بازی یا نقالی نیست اما برگرفته از آن‌هاست. من در این سرزمین زندگی می‌کنم و دوست دارم از این عناصر در نمایشم استفاده کنم.
 
استفاده از آکسسوار در این نمایش بسیار خوب بود و برای هر وسیله کاربردهای زیادی
 در نظر گرفته شده بود. کمی بیشتر از این موضوع بگویید.

این موضوعی در نمایش ایرانی است، مثلا ما در تعزیه با یک لیوان آب، مشک را نشان می‌دهیم. این نماد است و ما روی قراردادهایی که بین خودمان و مخاطب می‌گذاریم کار کرده و از آن‌ها استفاده می کنیم. قراردادی با مخاطب می گذاریم که مثلا این بیل می‌تواند تفنگ، الاغ یا چوب نقالی باشد. این قراردادی بین مخاطب و اجراست و مهم است که این موضوع درست ادا بشود.
 
چه شد که به این آکسسوارها مانند بیل و کلنگ رسیدید و چگونه این کاربردهای مختلف را برای آن‌ها در نظر گرفتید؟
درمورد آکسسوارها با مجید رحمتی (بازیگر نمایش) خیلی فکر می‌کردیم. من روزهای اول فضا را بسیار برهوت می‌دیدم. مجید ایده‌هایی داد که برخی از آن‌ها رد شد و برخی نیز برایم تلنگری بود تا به چیز دیگری فکر کنم. بعد به این نقطه رسیدیم که در یک قبرستان چه چیزهایی وجود دارد. در یک قبرستان معمولا یک بیل و کلنگ برای کندن قبر وجود دارد. یک فرغون نیز وجود دارد و شاید یک تک‌درخت که در این قبرستان لازمان و لامکان خشک شده باشد. خود متن نیز بسیار جزیره‌ای و تکه‌تکه است و به من ایده‌هایی درمورد آکسسوار می‌داد که بتوانم از آن‌ها به‌صورت جزیره‌ای در قالب‌ها و اشکال مختلف استفاده کنم.
 
آقای مجید رحمتی بسیار فوق‌العاده در این کار ظاهر شده‌اند. آیا از ابتدا این بازیگر را برای این نقش کریم شیره‌ای در نظر گرفته بودید؟
سال97 قرار بود مجید رحمتی مشاور من باشد و مهران رنجبر نقش کریم‌شیره‌ای را بازی می‌کرد. حتی بازبینی ما در تئاتر شهر در سالی که آقای پیمان شریعتی مدیر مجموعه تئاتر شهر بودند نیز با بازی مهران رنجبر بود. اجرا در زمانی که آقای شریعتی برای این اجرا در نظر گرفته بود برای ما امکان‌پذیر نبود و به همین دلیل کار به اجرا نرسید. وقتی متن در جشنواره تئاتر آیینی و سنتی قبول شد مهران نمی‌توانست در آن بازی کند. در همین راستا، مجید برخی از بازیگران چهره را برای نقش کریم شیره‌ای پیشنهاد داد اما کار کردن با بازیگران چهره برای من سخت است و به مجید پیشنهاد دادم که خودش کار را بازی کند، زیرا سواد نمایش ایرانی را دارد و مطمئن بودم می‌توانیم با هم ایده‌هایی را که در سر داریم پیاده کنیم. پس نمایش را تمرین کردیم و به اجرا رساندیم.
 
در آینده چه کارهایی را از شما در صحنه نمایش خواهیم دید؟
نمایش «بازگشت همه به سوی اوست» که قصه حاج احمد دلجو را روایت می‌کند یکی از کارهایی است که قصد اجرا بردن آن را دارم. نمایش «لندهور» نوشته کهبد تاراج نیز یکی دیگر از کارهایی است که قرار است کارگردانی کنم. قصد دارم نمایش «عشق‌آباد» از آقای میرباقری را نیز برای اجرای در تئاتر شهر آماده کنم و در فکر تولید نمایشنامه «آقامحمدخان» نوشته مهران رنجبر نیز هستم.
 
و نزدیک‌ترین نمایشی که به روی صحنه خواهید آورد کدام است؟

نمایش «بازگشت همه به سوی اوست» که امیدوارم برای ایام محرم و صفر بتوانیم آن را به اجرا برسانیم.

زندگی ما ایرانی‌ها با عقبه‌مان پیوند خورده است. یک ایرانی حتی اگر در سانفرانسیسکو با بهترین امکانات و تکنولوژی زندگی کند باز هم عقبه‌ای 

منبع: روزنامه صبح نو
کد مطلب: ۳۵۹۰۶۸
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت