چرا مخاطبان تلویزیون کم شدند؟/ یک فیلمساز: این مسیر پیش گرفته‌شده بدتر هم خواهد شد

علیرضا رییسیان، فیلمساز نام‌آشنا می گوید: مشکل تلویزیون ریشه‌ای‌تر و به اوایل دهه هفتاد به بعد مربوط می‌شود؛ طوری‌که جز چند سریال تاریخی عظیم صدر اسلام و تاریخ معاصر که آن‌هم با هزینه و صرف وقت و نیروی بسیار زیاد تولید شد که قابل دفاع است، بقیه کارها خصوصا کارهای روز، خانوادگی با موضوع اجتماعی اصلا قابل دفاع نیست. تلویزیون مکانیسمی دارد که جز یک عده خاص که وارد آن سیستم می‌شوند، یعنی از زنجیر دم در صدا وسیما می‌توانند رد بشوند و به داخل ساختمان تلویزیون برسند بقیه امکان فعالیت ندارند. بنابراین شما می‌بینید در یک سیکل کاملا محدود از تهیه‌کننده و نویسنده و کارگردان چندین سال است که تلویزیون امورات‌شان را می‌گذراند ولی به خوبی نمی‌گذراند که اگر به خوبی می‌گذراند، الان وضعیتش این نبود.

چرا مخاطبان تلویزیون کم شدند؟/ یک فیلمساز: این مسیر پیش گرفته‌شده بدتر هم خواهد شد

 موضوع سریال‌های شبکه خانگی در این سال‌ها بسیار محل بحث مناقشه بوده و تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌ها در این خصوص همواره اظهارنظرها و واکنش‌هایی را از سوی رسانه‌ها و اهالی سینما برانگیخته است. از جمله مصوبه واگذاری نمایش‌های شبکه خانگی و پلتفرم‌ها به صدا و سیماکه علاوه بر رسانه‌ها و بدنه سینما، سازمان سینمایی وزارت ارشاد را هم به اعتراض واداشته است اما آنچه می‌خوانید گفت‌وگویی است با علیرضا رییسیان، فیلمساز نام‌آشنا که جدای از کار هنری، فعالیت‌های صنفی هم در سینما داشته است. با رییسیان از کیفیت سریال‌های شبکه خانگی آغاز کردیم و به مسائل دیگری از جمله چالش‌های ساختاری پلتفرم‌ها، دلایل رکود کیفی برنامه‌های تلویزیون و ... رسیدیم.

در آغاز بحث بد نیست از کیفیت و محتوای سریال‌هایی که در شبکه نمایش خانگی پخش می‌شود صحبت کنید. سریال‌های نمایش خانگی را تماشا  می‌کنید؟ 

وقتی ما از کیفیت سریال نمایشی صحبت می‌کنیم، هم بعد فنی یعنی زیبایی‌شناسی تصویر و ساختار بصری را در نظر می‌گیریم و هم به لحاظ محتوایی یعنی داستان، بازی و میزانسن منظورمان است. یعنی هم محتوای فنی و هم محتوای هنری را توامان در نظر می‌گیریم. من که فرصت نمی‌کنم همه سریال‌ها را ببینیم؛ ولی به نظرم استاندارد کارها، رضایت مخاطب را جلب نکرد. به این نکته دقت کنیم که ساخت سریال در پلتفرم‌ها به سابقه نیاز دارد. اول از همه کسانی که این سفارش‌ها را می‌دهند و پول و سرمایه را به گردش در می‌آورند، باید شناخت کافی از این مقوله داشته باشند و آنهایی که سفارش‌گیرنده هستند هم باید در جایگاه و مرتبه معین قرار داشته باشند. راه‌اندازی این پلتفرم‌ها که اصطلاحا به آنها Video On Demand می‌گویند در اواخر ریاست دکتر ایوبی شکل گرفت. متاسفانه در همان ابتدا آنهایی که مجوز گرفتند، خیلی تعدادشان زیاد بود و سامانه‌هایی که به‌طور جدی وارد عرصه تولید و نمایش شدند، اصلا با ذات طبیعت این بخش نمایشی سازگار نبودند. روی صحبتم با چند پلتفرم است که در حال حاضر سریال‌های داستانی پخش می‌کنند. اصلا از ابتدا حرفه اصلی آنها این نبود. از کار دیگری به این حرفه منتقل شدند. به دلیل اینکه در ابتدا درآمد زیادی نداشتند ولی تصور می‌شد در دوره پاندومی می‌توانند به صورت گسترده فعالیت کنند و منبع مالی خوبی کسب کنند اما در عمل دیدیم این اتفاق نیفتاد؛ به دلیل عدم شناخت آنها از این مقوله و همچنین مدیریت ضعیف و محصولاتی که ارایه کردند، نتوانستند موفق باشند. شما نگاهی به استریم‌های موفق در دنیا بیندازید؛ از نت‌فلیکس، اچ‌بی‌او، آمازون یا هلو یا اپل‌تی‌وی و ... که چند سال قبل راه افتاد، همه از تیمی کاملا شاخص بخش مدیریت سمعی - بصری در حرفه خودشان در امریکا تشکیل شده‌اند و سابقه طولانی در این کار دارند و با این سابقه توانسته‌اند در دو سالی که بحران فراگیری ویروس کووید 19 دنیا را گرفت، مخاطبان زیادی جذب کنند. به عنوان مثال نت‌فلیکس توانست به سود سرشار برسد، چون خیلی‌ها در دنیا در خانه بودند و استفاده آنها برای سرگرمی برای بحرانی که به وجود آمده بود، همین تلویزیون‌ها و پلتفرم‌ها بود و توانستند بعد از آمازون دومین رشد سود سهام را داشته باشند اما آن‌هم در گزارشی که اخیرا خواندم در سه ماهه اول 2022 دویست هزار مشترک را از دست داده و سهامش 22 درصد تنزل کرده. این یعنی اقتصاد شفاف؛ برای اینکه مخاطب‌شناسی‌شان با آمار و عدد و رقم معین می‌شود. حالا با این مقدمه می‌خواهم بگویم در شروع کارِ پلتفرم‌های داخلی، راه اشتباه طی شد و سرمایه‌گذاری‌های درستی انجام نشد و حتی آنها هزینه‌های تولید فیلم در سینما و تلویزیون را هم به‌شدت افزایش دادند؛ طوری‌که خودشان هم دیگر نمی‌توانند ریخت و پاش مالی گذشته را داشته باشند و آن میزانی که سرمایه‌گذاری کردند به سودآوری مالی برسند. مجموعا همه اینها نشان می‌دهد با برنامه و تجهیز نیروی انسانی کار مدیریت نشد. البته از ابتدا کسانی که این مقوله را می‌شناختند، پیش‌بینی‌شان این بود که پلتفرم‌های داخلی موفق نخواهند شد.

  این پلتفرم‌ها در ابتدا رسالت‌شان تشکیل بانک گسترده‌ای از فیلم‌ها و سریال‌ها با هزینه بسیار کم برای مخاطبان بود اما در ادامه این مسیر عوض شد. در حال حاضر آرشیو این پلتفرم‌ها به فیلم‌های خاصی محدود شده و افرایش بالای هزینه‌ها را شاهد هستیم. طوری‌که مخاطبان زیادی نسبت به این مقوله گلایه و اعتراض دارند. نظرتان چیست؟

اصولا استریم‌ها در دنیا دو بخش نمایشی در تعریف‌شان‌ وجود دارد. یکی بخش آرشیو است که از فیلم‌ها و سریال‌های مستند و داستانی قدیمی جذاب تشکیل شده و کاملا هم این محصولات ژانربندی و دسته‌بندی موضوعی یا تاریخی می‌شوند و به این صورت نیست که مثل ایران فضای آن آشفته و فقط فیلم‌ها در باکس و صندوقچه آنها نمایش داده شود. نکته دوم تولیدات خود این پلتفرم‌هاست. یعنی یا تولید می‌کنند یا از دیگران که تولید کردند، می‌خرند و به نمایش می‌گذارند. در این مورد هم در پلتفرم‌های داخلی چیزی که به لحاظ آماری می‌بینید به نسبت سرمایه‌گذاری که شده موفقیت‌آمیز نبوده. ما که در ایران آمار درست و دقیق نداریم و هنوز نمی‌دانیم تلویزیون چقدر بیننده واقعی دارد، پلتفرم‌ها هرکدام چقدر موفق بودند و چقدر سرمایه‌گذاری کردند و چقدر سودآوری یا شکست داشتند. فعلا تنها مرجع رسمی ساتراست که پیش از عید نمونه آماری را منتشر کرد و در رسانه‌ها بازتاب داشت. رقمی که منتشر شد حاکی از این است که مجموعه سه، چهار پلتفرم اصلی، نزدیک به دو میلیون نفر مشترک دارد. این رقم در مقابل هشتاد و خرده‌ای میلیون نفر جمعیت ایران خیلی ضعیف است. حالا اگر به ازای هر کدام از این دو میلیون مشترک، سه نفر به‌طور متوسط از این پلتفرم‌ها استفاده کرده باشند، می‌شود شش میلیون ولی برای حق اشتراک اصلی دو میلیون هزینه پرداخت می‌شود و این رقم یعنی نیم درصد کل کشور. یعنی این پلتفرم‌ها حتی در دوره کرونا که خیلی از مردم از دانشجویان گرفته تا بچه‌های مدرسه‌ای کارمندان و همه در خانه بودند، باز مراجعه‌کننده زیادی نداشتند، چون‌ که سلیقه‌های مختلف و متفاوت را پوشش نمی‌دانند و بسیاری از کارها شبیه سریال‌هایی بود که از تلویزیون قبلا پخش می‌شد یا در حال پخش بود. از نظر ساختار و نیروی سازنده و استفاده از عوامل، بازیگر و طراح همین‌طور نتیجه نهایی بسیار شبیه کارهای تلویزیون خودمان بود. حتی نتوانستند بازیگر تربیت کنند. به یک‌باره می‌دیدیم همزمان در دو پلتفرم چند بازیگر در دو سریال بازی می‌کنند و باز در تلویزیون هم همین بازیگران حضور داشتند. با این تفاوت که کارهای تلویزیون مجانی پخش می‌شود، در پلتفرم‌ها فقط در زمینه پوشش خانم‌ها و روابط کارکترها کمی فضا بازتر است. به نظر من اگر پلتفرم‌ها توانستند بیننده کمی به خود جذب کنند به همین دلیل بود، وگرنه جذابیت ویژه و خاص دیگری را در این پلتفرم‌ها شاهد نیستیم. نیروهای به کار گرفته‌شده هم در این پلتفرم‌ها از کارمندان بازنشسته صداوسیما و وزارت ارشاد هستند که فقط تخصص‌شان ممیزی است و نه شناخت دراماتورژی.

  فیلمنامه‌ها هم کیفیت آنچنانی ندارند.

به نظرم سناریوها به لحاظ تکنیکی قوی نیستند و ساختارهای متوسطی دارند. متاسفانه باید گفت پلتفرم‌ها نتوانستند روی فیلمنامه‌نویسان خوب سرمایه‌گذاری کنند و حقوق کتاب‌های خوب داخلی را برای اقتباس بخرند یا از کارگردان‌های خوب و کسانی که در سینما دارای جایگاه هستند استفاده کنند. هر کسی به آنها کاری ارایه می‌کرد، می‌خواندند و نظری می‌دادند و طبیعتا بهترین‌ها به این روش انتخاب نمی‌شد. بنابراین در دو بخش خرید فیلم‌های قدیمی که ارقام خیلی کمی به سازندگان آثار پرداخت می‌کردند و آرشیو هم عموما ناقص است و کیفیت بد تصویری کارهای قدیمی هم ناموفق هستند. نکته مهم دیگر اینکه هیچ‌کدام از این سریال‌ها در کشورهای منطقه خریداری و پخش نشد؛ در حالی که اولین فاکتور چنین سرمایه‌گذاری کلانی فروش به خارج از مرزهای داخلی است؛ ولی طبق آمار ساترا مشترک نت‌فلیکس در داخل کشور که به زبان اصلی پخش می‌شود و دریافت کردن فیلم‌هایش به سادگی نیست 9 میلیون مشترک دارد. یعنی چهار و نیم برابر کل پلتفرم‌های داخلی. ما حتی مثل سریال‌های اسپانیایی کره‌ای یا ترکی هم نتوانستیم مخاطب داشته باشیم. به هر حال سریال‌های کره‌‌‌ای، اسپانیایی و آسیایی از پربیننده‌ترین سریال‌های خود نت‌فلیکس بودند. همین کافی است که بفهمیم مسیر درست طی نشده و راه غلط همچنان تکرار می‌شود. 

  البته در ابتدای راه برای اکران و نمایش بعضی فیلم‌های داخلی مناسب بودند اما سرعت قاچاق، کمی مسیر را با مشکل مواجه کرد؛ البته که بحث قاچاق مشکل دیرپای سینمای ایران است.

قاچاق در سریال‌های نمایش خانگی متفاوت از سینما و دی‌وی‌دی است. در پلتفرم‌ها اگر زیرساخت‌های فنی مناسب باشد، کار قاچاق سخت خواهد شد و به سادگی صورت نمی‌گیرد. اگر زیرساخت‌ها به لحاظ فنی در پلتفرم‌ها انجام می‌شد، قاچاق به سادگی در پلتفرم‌ها صورت نمی‌گرفت و مشکل غیرممکنی پیش روی‌شان نبود. کما اینکه در کشورهای خارجی هم به سادگی نمی‌توانند با همان کیفیت اصلی از پلتفرم‌ها قاچاق کنند اما قاچاق در سینمای ایران همیشه بوده و هیچ‌وقت برخورد لازم با آن نشده است. سال‌های سال است به لحاظ قوانین کپی‌رایت کمبودهای زیادی داشته و داریم. در حالی که برخورد و شناسایی با عوامل قاچاق فیلم از نظر قانونی، قوه قضاییه و نیروی انتظامی کار بسیار ساده‌ای است ولی از جانب آنها پیگیری نمی‌شود. به سادگی می‌توان شبکه‌های تلویزیونی فارسی‌زبان که این سریال‌ها و فیلم‌ها را پخش می‌کنند با دریافت کدهایی از زیرنویس آنها که از چه مجرایی تغذیه می‌شود آنها را شناسایی کرد و اینکه چگونه بعد از چند ساعت از پخش در داخل این محصولات را کپی و پخش کنند را فهمید اما نکته مهمی وجود دارد؛ اینکه وقتی خود پلتفرم‌های داخلی به شکل مشکوک فیلم‌ها و سریال‌های خارجی را دوبله و با کمترین سانسور در داخل پخش می‌کنند، چرا باید توقع داشته باشند محصولات آنها قاچاق نشود؟ من فکر می‌کنم بخشی از محدودیت‌های ما در دنیا به لحاظ تحریم‌ها اگر حل شود، این پلتفرم‌ها خسارت سنگینی برای پخش غیرقانونی فیلم‌ها باید بپردازند.

  تلاش‌های زیادی صورت گرفت؛ مسوولیت این پلتفرم‌ها به ساترا واگذار نشود. خزاعی هم در روزهای اول ریاستش بر این مساله اصرار داشت ولی عملا کسی نتوانست کاری کند و به صدا و سیما واگذار شد. حالا هم بحث به عالی‌ترین رتبه کشور کشیده شده. 

صرفا کم‌کاری وزارت ارشاد بود. چون از ابتدا مسوولیت این پلتفرم‌ها با وزارت ارشاد بود و اصلا در چند سال گذشته ساترایی در کار نبود؛ ولی در دوره مدیریت آقایان صالحی و انتظامی کاملا با مسامحه و کوتاهی مدیریت از وزارت ارشاد گرفته و به ساترا واگذار شد. البته خود پلتفرم‌ها هم مقاومتی در این زمینه نکردند. نامه‌ای که اخیرا چهار تشکل صنفی برای شورای نگهبان فرستادند، نشان می‌دهد این مقوله به لحاظ قانونی هم شبهات زیادی دارد. نامه آقای سعید مطلبی سناریست قدیمی و حقوقدان هم درباره اشکالات حقوقی این واگذاری کاملا نشان می‌دهد این مسوولیت با وزارت ارشاد بود و نباید به تلویزیون واگذار می‌شد. البته وزارت ارشاد مدیریت درستی برای پلتفرم‌ها نداشت اما قطعا بهتر از ساترا بود. چون ساترا مو به مو ضوابط تلویزیون را در بخش خانگی اعمال می‌کند و اینجوری محصولات 100 در صد شبیه هم می‌شوند و ممیزی‌های تلویزیون را روی فیلمنامه‌ها و ساخته‌ها اعمال می‌کنند. اصلا واگذاری نظارت بر نمایش خانگی به تلویزیون خودش نقض غرض است. چون تلویزیون هم همین کار را می‌کند. باید مسوولیت به جایی واگذار شود که رقابت یا همسانی بین‌شان نباشد. 

  به نظر شما نتیجه چه می‌شود؟

 نمی‌توانند به لحاظ محتوایی مدیریت درستی کنند و نتیجه این می‌شود که بیننده به سمت کالای تولید خارجی یا امریکایی و کره‌ای می‌رود و بازار را دو دستی به تولیدات غیرملی تقدیم می‌کنیم و این خطر آشکار است. اشتباه ساترا این است که فکر می‌کند اگر پلتفرم‌ها موفق باشند از مخاطبان تلویزیون کم می‌شود. با این کار می‌خواهند مخاطب به سمت تولیدات تلویزیون بیاید. این تفکر کاملا اشتباه است. مدیران تلویزیون در مورد سینما هم سال‌های سال این نگرش را دارند اما متوجه نیستند این رسانه‌ها مکمل هم هستند. حتی دشمن و رقیب هم نیستند. آنها چون فقط با نگاه خاص سیاسی به این مقوله نگاه می‌کنند، فکر می‌کنند سینما دشمن تلویزیون است در حالی که یک سینمای قوی حتما پشتوانه تلویزیون قوی خواهد شد و یک تلویزیون قوی پشتوانه نمایش خانگی قوی.

  بحث اساسی این است که تلویزیون هم این روزها از مشکلات کیفیت سریال به‌شدت رنج می‌برد. حتی قشری که برنامه‌های آن را دنبال می‌کردند هم مخاطب آن نیستند.

مشکل تلویزیون ریشه‌ای‌تر و به اوایل دهه هفتاد به بعد مربوط می‌شود؛ طوری‌که جز چند سریال تاریخی عظیم صدر اسلام و تاریخ معاصر که آن‌هم با هزینه و صرف وقت و نیروی بسیار زیاد تولید شد که قابل دفاع است، بقیه کارها خصوصا کارهای روز، خانوادگی با موضوع اجتماعی اصلا قابل دفاع نیست. تلویزیون مکانیسمی دارد که جز یک عده خاص که وارد آن سیستم می‌شوند، یعنی از زنجیر دم در صدا وسیما می‌توانند رد بشوند و به داخل ساختمان تلویزیون برسند بقیه امکان فعالیت ندارند. بنابراین شما می‌بینید در یک سیکل کاملا محدود از تهیه‌کننده و نویسنده و کارگردان چندین سال است که تلویزیون امورات‌شان را می‌گذراند ولی به خوبی نمی‌گذراند که اگر به خوبی می‌گذراند، الان وضعیتش این نبود. 

نکته دیگر درباره سریال‌های روز است، آنچه در تلویزیون می‌بینیم شباهت بسیار کمی با زندگی واقعی مردم در بیرون دارد برای همین باور‌پذیر نیست و طبیعتا اقبال به آن هم کم خواهد بود. حتی برنامه‌های استودیویی آنها جوابگو نیست. چرا که کپی‌برداری بسیار ضعیف از کارهای خارجی است. خب، اصل آن کارها هست. مثل تلنت‌ها و شوهای گفت‌وگومحور؛ خصوصا اینکه بحث زبان هم در برنامه‌های خارجی زیاد محور اصلی نیست و فقط جذابیت کارها مخاطب را درگیر می‌کند، کیفیت آن برنامه‌ها بسیار بالاتر از آن چیزی است که ما در تلویزیون یا پلتفرم‌ها می‌بینیم. متاسفانه باید گفت بین کارهای داخلی هیچ رقابتی وجود ندارد و صرفا در انحصار چند نفر سال‌ها به همان شکل بدون هیچ تغییر و ایجاد جذابیتی پیش می‌‌رود. خود آمارهای تلویزیون هم نشان می‌دهد پربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیون فوتبال‌های خارجی است. آن‌هم دلیلش واضح است؛ برای اینکه کیفیتش با فوتبال داخلی و پخش داخلی بسیار متفاوت است. باز در همین برنامه‌های فوتبالی بعضی گزارشگران به عمد روی اعصاب بیننده‌ها بالا و پایین می‌پرند و یک تصمیم کاملا عمدی وجود دارد. بعضی از فوتبال‌های خوب و پربیننده را همین آدم‌ها گزارش کرده تا برنامه را به مخاطب زهر کنند. به نظر من این نکات از هدف اصلی یک گزارشگر درباره پخش مستقیم فوتبال کاملا دور است و هیچ‌کس هم نیست به نقد بیننده‌ها به این گزارش‌ها دقت کند و برای‌شان مهم هم نیست. چون احتمالا با خودشان می‌گویند ما که مجانی این برنامه‌ها را نشان می‌دهیم گزارشگر و کیفیت سریال‌ها به مخاطب ربطی ندارد. ما صرفا آنتن را پر می‌کنیم. کارهای نوروز امسال را ببینید، اوج کوتاهی مدیران و سطح نازل سریال‌ها را نشان می‌دهد. نه برنامه‌های تحویل سال و نه سریال‌های نوروز، بینندگان زیادی نداشتند.

  حتی می‌توانیم بگوییم که برای ماه رمضان چیزی نداشت. 

این مسیر پیش گرفته‌شده بدتر هم خواهد شد. برای اینکه بعضی از تهیه‌کننده‌ها و آدم‌های شاخص به مرز بازنشستگی رسیده‌اند و خیلی انگیزه و علاقه برای تولید کارهای بهتر ندارند. از طرفی رقابتی هم بین مدیران نیست و فقط یک جابه‌جایی‌هایی گهگاهی صورت می‌گیرد. می‌خواهم بگویم تا مسیر اینگونه است و ما نمی‌توانیم از تمام نیروهای مفید و شاخص و تاثیرگذار در سینما، پلتفرم یا تلویزیون استفاده کنیم و تا دیدگاه را تغییر ندهیم، هر چقدر هر کدام از این روندها با قدرت انجام شود، باز وضع همین است و من چشم‌انداز قابل‌دفاعی نمی‌بینم. هم پلتفرم‌ها به سمت کاهش بیننده پیش خواهند رفت، هم تلویزیون تقریبا جز درصد مشخصی در بعضی برنامه‌ها بینندگان خود را از دست داده. آن‌هم با هزینه‌های سرسام‌آوری که می‌کنند.

  سینما چطور؟

سینمای ایران به‌شدت تنزل پیدا کرده است. از یک طرف سانسور بیش از حد و از طرف دیگر عدم حمایت از فیلم‌های متنوع و متفاوت با سلیقه‌های گوناگون باعث شده که فقط یک تیپ خاص به سینما بروند و آن تیپ خاص هم بعد از مدتی از تکراری بودن فیلم‌های کمدی و سفارشی دولتی خسته می‌شوند و متاسفانه باید هشدار بدهم که سینما به سرنوشتی دچار می‌شود که سال 56 دچار شد. در سال 56 تولید در سینمای ایران به معنای کلی نمایش و اکران، بیننده و تولیدکننده به شکست انجامید. این برای سینمایی که مهم‌ترین عنصر فرهنگی چهل سال بعد از انقلاب بود، شایسته و قابل دفاع نیست. مدیران و تصمیم‌گیرنده‌های اصلی در هیچ بخشی پاسخگو نیستند. بنابراین در آینده‌ای نزدیک چه بخش خصوصی، چه دولتی و چه دولتی- خصوصی در هر سه با کاهش بیننده و تنزل سطح کیفی و عدم اقبال مخاطبین مواجه می‌شویم. این هشدار جدی است. اهالی سینما به تصمیم‌گیرنده‌هاست و اگر هم میلی به اصلاح هست، باید بدانند که زمان به سرعت می‌گذرد و باید فکر عاجلی شود. راه‌حل هم هست. کسانی که تحصیلات، تجربیات و تخصص‌شان است و خودشان درگیر ساخت و تولید هستند اما تصمیم‌گیرنده نیستند، می‌توانند در این باره نظر بدهند. شما به آمار پروانه ساخت‌های دولت جدید دقت کنید و همین‌طور اکران سینمایی. کاملا متوجه می‌شوید هیچ برنامه‌ای برای پیشرفت و بهبود سینما دیده نمی‌شود و نوعی روزمرّگی و تکرار گذشته ادامه دارد.

  آقای رییسیان شنیدیم که قرار است تابستان تئاتری به روی صحنه ببرید؟

بله فعلا کار کردن در قالب تصویر، استریم و سینما برای من جذابیت ندارد. از طرفی طاقت کار نکردن را هم ندارم و مریض می‌شوم. تلاش دارم تابستان تئاتری روی صحنه ببرم. سال گذشته هم این تصمیم را داشتم اما کرونا مانع شد.

منبع: روزنامه اعتماد
کد مطلب: ۳۵۹۱۷۸
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت