روایت خیابانی از ۷هزار گزارش/ خیلی از حرف‌هایی که زده‌ام،نزده‌ام!

جواد خیابانی در گفتگویی که همزمان با پخش بازی فینال جام‌جهانی قطر صورت گرفت،‌ به بخشی از حواشی بحث‌برانگیز درباره ایده‌ها و مواضع وایرالی شده‌اش در فضای مجازی، واکنش نشان داد.

روایت خیابانی از ۷هزار گزارش/ خیلی از حرف‌هایی که زده‌ام،نزده‌ام!

جواد خیابانی است و سخنان شاذ و عجیب غریبی که هر از گاهی در صدر شبکه‌های اجتماعی قرار می‌گیرد؛ «اینجا آب ماست اما خاک ماست»، «اگر ایران مقابل آمریکا برنده شود، ریش و مویم را می‌تراشم» و یا موارد دیگری که حتماً هر کسی با تداعی نام جواد خیابانی چند نمونه‌ای از آن‌ها برایش مرور خواهد شد.

او در این یک ماه برگزاری جام جهانی ۲۰۲۲ قطر، کارشناسی برنامه «جام ۲۲» شبکه ورزش را بر عهده داشت که مدتی از قشم روی آنتن رفت و سپس در استودیوی تهران به این برنامه اضافه شد. گزارشگری آخرین بازی ایران را در شبکه سه و برخی بازی‌ها را هم در همین شبکه ورزش به عهده داشت.

گفتگو با خیابانی در پشت صحنه برنامه «جام ۲۲» و همزمان با پخش زنده بازی فینال جام جهانی قطر انجام شد؛ در ۲۰ دقیقه اول بازی که آرژانتین گل اول را به فرانسه زد. در همه این دقایق که صدای شوق و فریادهای عوامل برای گل شدن یا نشدن به هوا می‌رفت، خیابانی به سوالات ما درباره سخنانش که این روزها گاه به اندازه گل‌های تاریخ ساز فوتبالی دیده شده و واکنش گرفته است پاسخ داد.

محل گفتگو هم محل رفت و آمد عوامل برنامه و دیگرانی شد که گاه دوست داشتند بدانند خیابانی چه می‌گوید و یا حتی او را مجاب کنند که به تماشاگران فینال بپیوندد.

آنچه در ادامه می‌خوانید، گفتگویی صریح با جواد خیابانی به‌عنوان یکی از چهره‌های خبرساز سیما در جام‌جهانی ۲۰۲۲ است؛

* گفته‌های شما معمولاً واکنش‌های زیادی می‌گیرد این واکنش‌ها را چطور می‌بینید؟ حتی گاهی هم انتقادی است.

من همیشه می‌گویم کسی که هزار تا فیلم دیده باشد می‌تواند درباره یک کارگردان سینما نظر دهد. درباره اجرا هم کسی که خودش یک بار میکروفن را درست و حسابی دستش گرفته باشد. با میکروفن کار کرده باشد و خوب جملات و کلمات را ادا کرده باشد می‌تواند در این باره نظر دهد یا به جملات و کلمات من ایراد بگیرد. باید نوعی قدرت کلام و قدرت بیان حسی داشته باشد. من احترام می‌گذارم به همه رسانه‌ها اما رسانه‌ها چرا به ما احترام نمی‌گذارند. نباید از قبل از ما شناخت داشته باشند؟

* چقدر چنین اتفاقات و هجمه‌هایی شما را اذیت می‌کند؟ و آیا تصمیم به تغییر دارید؟

هیچ. البته اسمش هجمه نیست. اسم اینها را مهربانی می‌گذارم.

* منظورم این حجم واکنشی است که به گفته‌هایتان وجود دارد.

اتفاقاً اینکه دیده می‌شوی خوب است، مورد نقد قرار می‌گیری، از تو بازخواست می‌کنند و حتی از تو می‌خواهند توضیح دهی. این برای من موفقیت است و من همیشه این را هم گفته‌ام که نه از تعاریف غره می‌شوم و نه از انتقادات برافروخته، من کار خودم را انجام می‌دهم. مثلاً فردی به من می‌گوید فلان جمله را گفتی و ایرادی می‌گیرند که اصلاً جمله را هم درست گوش نکرده‌اند.

* یعنی بیشتر این جملات این سال‌ها به این شکل بوده است؟

من به صراحت می‌گویم خیلی از حرف‌هایی که من زدم، من نزدم! ساخته‌اند! خیلی از این حرف‌ها را من نگفته‌ام. این را تکرار می‌کنم که اسمش را مهربانی مردم می‌گذارم. آنها دوست دارند با من شوخی کنند و من هم اهلش هستم بسم‌الله.

* خودتان هم استقبال می‌کنید از شوخی‌ها...

البته اینگونه نیست که من بخواهم عمداً حرفی بزنم که با آن شوخی شود. ببینید مثلاً من جمله‌ای دارم که می‌گویم از خودتان راضی باشید، اما از خودراضی نباشید. خب کجای این جمله بد است؟ بستگی دارد یک جمله را چگونه بخوانید، ویرگول‌ها را کجا بگذارید؟ من استادی داشتم همیشه می‌گفت وقتی حرف می‌زنید دو میلیون ویرگول در جیبتان داشته باشید. سه میلیون زیر و زبر داشته باشید که بدانید کلامی که به کار می‌برید کجایش نقطه دارد یا سکوت دارد. آن جمله‌ای که گفته می‌شود شنیدنش هم خیلی اهمیت دارد.

* برخی از اینها حتی به گونه‌ای است که انگار شما قبل از آنتن برایشان طراحی کرده‌اید و شاید به همین دلیل است که این همه بازخورد می‌گیرند. به این موارد فکر می‌کنید یا بداهه به ذهنتان می‌رسد.

آخر آدمی که فکر نکند آدم نیست. جانور است! آدم باید فکر کند و تفاوت انسان با دیگر موجودات مگر غیر از اندیشه است. من اگر بخواهم نود دقیقه گزارشگری کنم مثلاً در بازی ایران و آمریکا (که فکر می‌کنم حدود ۹۰ درصد مردم ایران آن را دیده‌اند) و اگر فکر نکنم...

* البته منظور اطلاعات تحلیلی و آنالیز برنامه نیست.

اگر فکر می‌کنید چیزی را از قبل می‌نویسم می‌توانید سر صحنه بروید ببینید من از قبل چیزی می‌نوشتم؟

* (با خنده) البته دیدم نت‌برداری‌هایی داشتید!

نت برداری برای یک برنامه مستند تاریخی بود که متن آن‌ها را نوشتم و چند برگه است روی میزم. همین الان بروید بخوانید. من همیشه از وقتم بهترین استفاده را می‌کنم. موقعی که اینجا بیکارم و مثلاً پلی بک پخش می‌شود یا برنامه روی آنتن نیست، کارهای دیگرم را انجام می‌دهم. کتاب می‌خوانم، متنی می‌نویسم یا برنامه‌های دیگرم را انجام می‌دهم ولی برای گزارش فوتبال هیچ گاه نشده است که کاغذی ببرم و از روی کاغذ گزارش بخوانم.

* تک جمله‌هایی که دارید حالا برند خودتان را هم پیدا کرده است برای این‌ها چه می‌کنید؟ مثلاً از کسی مشورت می‌گیرید یا فکر می‌کنید که اکثراً وایرال می‌شود.

این جملات را برای وایرال شدن نمی‌گویم. به عقیده من هرکسی، هر آدمی حتی خود شما، یک تکیه کلامی در زندگی دارید اینها هم تکیه کلام‌های من است. گاهی با کلمات، جملات نثرگونه می‌سازم. در ذهنم می‌آید.

* این‌ها بداهه است؟

نمی‌دانم بیایید وقتی پشت میکروفن می‌کنم، ببینید که واقعه بداهه است.

* مثلاً قبل از بازی ایران و آمریکا درباره زدن همه ریش و موی خود گفتید....

بله این ایده هم یک باره در استودیو شکل گرفت. ویدئوی آن هم هست. آن زمان حس کردم کاری کنم که متفاوت باشد و حسی، شوری یا اتفاقی به مردمی که خسته بودند یا ناراحت بودند تزریق کند. با خودم گفتم جواد خیابانی یک لحظه هم بتوانی مردم غمگین را بخندانی هنر کردی. تار موی من فدای یک لحظه خنده مردم.

* (با خنده) همسرتان نکته‌ای نسبت به این ایده نداشت یا باقی ایده‌ها؟

(می‌خندد) نه… چندان در کارهای من دخالت نمی‌کند. حالا مگر چه فرقی می‌کند که ریش داشته باشم یا نداشته باشم؟ مهم این است که ریشه داشته باشم. ببینید، دیدید، همین جمله الان درباره «ریش و ریشه» کاملاً بداهه آمد! (خنده جمع)

کاری که من انجام می‌دهم یک ریشه ۳۰ و چند ساله دارد که در نقد و پژوهش و مطالعه است. دوران کرونا شاید به من خیلی لطمه زد. خواهرم را از من گرفت. عمو و پسرعمویم را از من گرفت و ملت مرا و کشور را عزادار کرد. علی انصاریان و مهرداد میناوند را گرفت اما یک خوبی داشت. این را هم تاکید می‌کنم که می‌گویم «متاسفانه خوبی داشت» و این بود که من هر روز در کتابخانه ملی بودم. چون تقریباً بیکار بودم. همین پژوهشی که دیدید سر میز دارم انجام می‌دهم برای یک برنامه تاریخی مستند بود که برای آن یک روز کتابخانه مجلس بودم و یک روز کتابخانه ملی. حتی یک روز به کتابخانه شیراز و روزی اهواز و مسجد سلیمان و دیگر شهرها می‌رفتم. دائم دنبال این بودم که متنی برای ورزش ایران دربیاورم.

حالا گاهی وسط این تحقیقات اشتباه هم در می‌آید. من چیزی حدود هفت هزار مسابقه فوتبال یا برنامه تلویزیونی و استیج گزارش کرده‌ام! هر یک از این‌ها اگر یک ساعت باشد یعنی هفت هزار ساعت من حرف زده‌ام. هفت هزار ساعت را به شبانه روز تقسیم کنید فکر می‌کنم حدود ۴۰۰ یا ۵۰۰ روز می‌شود. من ۵۰۰ روز حرف زده‌ام! یعنی از الان تا یک سال و ۲۰۰ روز بعد حرف بزنم. آن وقت در این ۵۰۰ روز ۵۰ تا هم اشتباه دارم! ببخشید به خاطر اشتباه بیایید مرا اعدام کنید! این را خاموش کنید (به گوشی تلفن همراهم که با آن مصاحبه را ضبط می‌کنم اشاره می‌کند) و بعد شروع کنید ۱۰ دقیقه حرف بزنید، اگر در این ده دقیقه ۱۰ تا غلط نداشتید من می‌گویم کاپ جام جهانی را مسی بیاورد بدهد به شما! (آنقدر جدی اینها را بیان می‌کند که جرات خندیدن ندارم!)

اشتباه درمی‌آید. اشتباه اصلاً چیز بدی هم نیست. ما در گزارش فوتبال هم می‌گوییم. مثلاً می‌گوییم الان مسی لگد می‌زند به کلینزمن و می‌گویم معذرت می‌خواهم الان به فلان شخص دیگر لگد زد یعنی بلافاصله از اشتباهی که کرده‌ایم عذرخواهی می‌کنیم. ما خودمان می‌فهمیم اشتباه کرده‌ایم. شما مطمئن باشید اولین کسی که می‌فهمد اشتباه کرده است خود گزارشگر است.

* به هر حال مخاطب امروز هم اینقدر اهل جستجو در فضای مجازی است که به راحتی اینها را می‌فهمد.

کسانی که اشتباهات ما را درمی‌آورند حتماً به ما علاقه دارند که اینها را درمی‌آورند از آنها هم ممنونم و سعی می‌کنم که کمتر اشتباه کنم.

* پس برای شما این واکنش‌ها مهم است؟

من برای خودم که حرف نمی‌زنم. مخاطب من کیست؟ مخاطب من همین افراد هستند.

* ممکن است این واکنش‌ها روی لحن یا رویکردهای گزارشگری هم تاثیری بگذارد یا تغییری دهد؟

اگر من آن طرف و در تلویزیون بودم و می‌خواستم بازی را گزارش کنم لحنم با الان که حرف می‌زنم تفاوتی نداشت.

(در همین حین او را دعوت می‌کنند که ادامه رقابت را ببیند می‌گوید احترام خبر واجب تر است.)

* هر وقت خسته شدید گفتگو را قطع کنیم...

نه خسته نیستم تا صبح هم بخواهی حرف می‌زنم. اینگونه نیست من به برخی دوستان منتقد می‌گویم تو ببین خودت استاندارد اجرا و گویش و دانش داری. بعد بیا از من ایراد بگیر.

هم این آدم عادی حق دارد انتقاد کند هم اگر جلال آل احمد هم بیننده برنامه من بود حق دارد انتقاد کند* درصدی از منتقدان شما یعنی این مدلی اند!

درصد خیلی خیلی بالایی هم هستند که متفکر و روشنفکرند. بلدند. البته من می‌گویم همه حق دارند. هم این آدم عادی حق دارد انتقاد کند هم اگر جلال آل احمد هم بیننده برنامه من بود حق داشت انتقاد کند. ولی آیا این انتقاد نباید همراه با ادب باشد؟ ادب مرد به ز دولت اوست. نباید همراه با احترام باشد؟ تا اینکه بخواهند مسخره کنند و جوک بسازند.

خیلی از حرف‌هایی که می‌گویند من زدم و جوک شده است من نگفته‌ام. از خودشان درمی‌آورند. مثلاً همین امروز یک خبر دیدم که این‌طور منتشر شده بود که «خیابانی گفته آرژانتین سه بر یک فرانسه را می‌برد ولی فرانسه قهرمان می‌شود.» پیدا کنید من این حرف را کجا بیان کرده‌ام؟ دروغ محض است. مثلاً من جمله‌ای داشته‌ام که گفته‌ام «تیم کرواسی هم پیر دارد و هم جوان. پیرها با تجربه‌اند جوان‌ها بی تجربه‌اند پس کرواسی هم تجربه دارد هم بی‌تجربه است» این بخش که «هم تجربه دارد هم بی‌تجربه است» وایرال می‌شود و به آن جملات قبلی فکر نمی‌کنند.

* بخشی از جملات شما مثل گزاره فلسفی می‌ماند که یکی از این گزاره‌ها کم شود مغلطه می‌شود!

خب برید کی‌یر که‌گارد بخوانید، ژان پل سارتر بخوانید تا بتوانید درک کنید (می‌خندد)

* پس واقعاً علایق فلسفی هم دارید...

من مطالعات جامعه‌شناسی دارم. سیکل هم دارم. تحصیلاتم هم در حد سیکل است ولی چهار کتاب خوانده‌ام.

(دوباره دعوتش می‌کنند به تماشای ادامه بازی فینال جام‌جهانی اما می‌گوید «واقعا برایم فرقی نمی‌کند. این فوتبال را من صد بار دیگر خواهم دید»)

روایت خیابانی از ۷هزار گزارش/ خیلی از حرف‌هایی که زده‌ام،نزده‌ام!

* و همچنان این مطالعات غیرتخصصی ورزشی را هم دنبال می‌کنید.

دخترم، ز گهواره تا گور دانش بجوی. مگر می‌شود رها کرد؟ آنجایی که فکر می‌کنی خیلی می‌دانی معلوم می‌شود که هیچ نمی‌دانی.

* غیر از ورزش بیشتر منظورم بود.

فیلم، فوتبال، فلسفه؛ من در زندگی ام سه تا «ف» دارم.

من ۱۷ هزار فیلم دیده‌ام. کدامش را بگویم. ۱۷ هزار فیلم هم یعنی سه سال زندگی* آخرین فیلمی که دیدید چه بوده است؟

من ۱۷ هزار فیلم دیده‌ام. کدامش را بگویم. ۱۷ هزار فیلم هم یعنی سه سال زندگی. یعنی امروز بنشینی این فیلم‌ها را شروع کنی ببینی و چهار سال بعد فیلم‌ها را تمام کنی. آخرین فیلمی هم که دیدم «بلفاست» بود که در ایامی که برنامه «جام و جزیره» را در قشم اجرا می‌کردم حدود هفت هشت فیلم آنجا بردم و این هم یکی از آن‌ها بود.

* از گزارش‌های امروز بگویید. زمانی که شما به گزارشگری ورود کردید لحن و ادبیات جدیدی را هم وارد کردید در این سال‌ها غیر از شما و گزارشگران باسابقه‌تر مثل عادل فردوسی‌پور، محمدرضا احمدی و پیمان یوسفی در نسل جدید کمتر خلاقیت و برندسازی های شخصیتی را در گزارش‌ها دیده‌ایم. دلیلش چیست؟

به عقیده من استعداد رکن اصلی است. آموزش مهم است. علاقه و اشتیاق، داشتن کلام، ذخیره واژگانی، مطالعه زیاد و اینکه دائم فیلم ببینیم. اینکه خود من همه برنامه‌های تلویزیونی را نگاه می‌کنم… اینها بی تاثیر نیست. من کتاب خواندن را خیلی دوست دارم علاقه زیادی به مارسل پروست و مارکز دارم. علاقه زیادی به فیلم دارم مخصوصاً فیلم‌های آوانگارد. فیلم‌های مارتین اسکورسیزی را دوست دارم و الیا کازان. من اصلاً یک چیز عجیب غریبی‌ام؛ آش شلم شوربایی ام. (با کنایه) همه چیز را خوب می‌بینم و هیچ چیز را بد نمی‌دانم. چرا باید به تخمه بد بگیم یا به نبات… هر چیز در جای خود لذت بردنی و دوست داشتنی است. اگر همه را آفریده خدا بدانیم.

دوست دارم مردم من همان باشند که ۸ آذر ۷۶ بودند. همان مردمی باشند که در ۳۱ خرداد ۷۷ بودند و یا وقتی آمریکا را بردیم ریختند بیرون. وقتی استرالیا را بردیم خندیدند. همان مردمی باشند که وقتی خرمشهر فتح شد همه به خیابان‌ها ریختند* وسط این همه خوب، چیزی که ناراحتتان می‌کند چیست؟

غم مردم. از این ناراحتم که دیگر نمی‌بینم مردمم بخندند. دوست دارم مردم من همان باشند که ۸ آذر ۷۶ بودند. همان مردمی باشند که در ۳۱ خرداد ۷۷ بودند و یا وقتی آمریکا را بردیم ریختند بیرون. وقتی استرالیا را بردیم خندیدند. همان مردمی باشند که وقتی خرمشهر فتح شد همه به خیابان‌ها ریختند. از غم مردم من هم غمگینم.

* این در احوالات گزارشگری شما هم تاثیری می‌گذارد؟

سعی می‌کنم که نگذارد چون اینگونه من به مردم ظلم کرده‌ام. به مردمی که دوست دارند حرف من را با شادی و هیجان بشنوند. من خیلی دوست داشتم ایران آمریکا را ببرد تا من مردم را شاد کنم.

* نکته‌ای گاهی در گزارش‌ها می‌بینیم که مردم دارند می‌بینند تیمشان ناکام مانده است اما گزارشگر با جملاتی مثل این عبارات که «چیزی از ارزش‌هایشان کم نشده است» امید واهی می‌دهند. در چنین گزارشی صداقت وجود دارد؟

ما مسئول پاشیدن بذر امید به جامعه هستیم. ما نمی‌توانیم ناامیدی به جامعه بدهیم دخترم! (شروع می‌کند به خواندن شعر)

زندگی افتان و خیزان
در به در دنبال خوشبختی دویدن
گاه دیدن گاه ندیدن
گاه رسیدن گاه نرسیدن…

آخرش هم مردن است دیگر… مگر غیر از این است؟ پس بگذار ما نیمه پر لیوان را ببینیم.

* بله اما می‌گویم شاید مخاطب بیشتر حرص بخورد از این زیادی نیمه پر را دیدن!

ما برای حرص خوردن این کار را نمی‌کنیم. برای تزریق امید این کار را می‌کنیم چون می‌دانیم بعد از این زمین خوردن یک بلند شدن دیگر هم هست. ما بعد از بازی با انگلیس زمین خوردیم در بازی با ولز بلد شدیم. بازی با آمریکا را زمین خوردیم بازی بعدی را بلند می‌شویم. حالا بازی بعدی متاسفانه در این جام نیست! شاید در جام بعدی باشد. آرژانتین در جام جهانی قبلی یک هشتم بازی‌ها اوت شد الان در فینال است. فرانسه در جام ۲۰۰۲ اوت شد. حالا ۲ دوره پشت سر هم در فینال است. زندگی همین است. نمی‌توان همیشه فاز ناامیدی گرفت. خود شما رسانه‌ها هم همین هستید. فکر نمی‌کنم دائم بگویید ای بابا این چه کشوری است؟ کشور ما خوب است. سربلند است. یک ایران خوب داریم امیدواریم ایران خوبمان ایران شادی هم باشد.

(در پایان گفتگو از جواد خیابانی تشکر می‌کنم و می‌گویم ببخشید که بخشی از بازی فینال جام‌جهانی را از دست دادید، اما او می‌گوید: بازی‌ها را می‌شود دوباره دید!)

منبع: مهر
کد مطلب: ۳۶۴۶۴۵
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت