۱۰ فیلم پساآخرالزمانی با واقع‌گرایانه‌ترین پادآرمانشهرها که شما را از آینده خواهند ترساند

جز از اینکه خودمان شاهد آخرالزمان و دنیای پس از آن باشیم، قضاوت اینکه فیلم‌های مربوط به پایان دنیا چقدر واقع‌گرایانه هستند یا نه، کار سختی است. شاید چیزی شبیه مد مکس: جاده خشم یا فال‌اوت اتفاق بیفتد؛ این داستان‌های پادآرمانشهری ممکن است اغراق‌آمیز یا غیرقابل‌باور به نظر برسند.

۱۰ فیلم پساآخرالزمانی با واقع‌گرایانه‌ترین پادآرمانشهرها که شما را از آینده خواهند ترساند

واقع‌گرایانه‌ترین فیلم‌های پساآخرالزمانی تاریخ سینما

۱۰ – Dead Man’s Letters (۱۹۸۶)
۹ – The Rover (۲۰۱۴)
۸ – A Clockwork Orange (۱۹۷۱)
۷ – Elysium (۲۰۱۳)
۶ – The Lobster (۲۰۱۵)
۵ – Punishment Park (۱۹۷۱)
۴ – Children of Men (۲۰۰۶)
۳ – On the Beach (۱۹۵۹)
۲ – The Road (۲۰۰۹)
۱ – Threads (۱۹۸۴)

نامه‌های مرد مرده ۱۹۸۶

 

۱۰. Dead Man’s Letters (1986)

گمنام‌ترین فیلم این فهرست، نامه‌های مرد مرده یکی از بی‌رحم‌ترین و به‌طرز عجیبی واقعی‌ترین فیلم‌های پساآخرالزمانی و دیستوپیایی نیز هست. پادآرمانشهر در اینجا نتیجه جنگ هسته‌ای بوده و بیشتر فیلم درباره گروهی از انسان‌هاست که مجبورند در پناهگاه‌های زیرزمینی زندگی کنند، در حالی‌که جهان بیرونی فقط با پوشیدن لباس‌های حفاظتی سنگین و ماسک قابل دسترسی است (و حتی آن هم خطرناک است).

همان‌طور که عنوان فیلم هم نشان می‌دهد، نامه‌ها نقش مهمی در داستان دارند، چرا که شخصیت اصلی فیلم آن‌ها را برای پسر گمشده‌اش می‌نویسد، با اینکه از هم جدا شده‌اند و به احتمال زیاد پسر مرده است. این فیلم در نقطه مقابل داشتن ساعات خوبی در سینما قرار داشته اما در به تصویر کشیدن خشونت خام و درماندگی مطلق بسیار موفق است. این فیلم دیستوپیایی پساآخرالزمانی هیچ‌گونه زرق‌وبرقی ندارد، نه سرگرم‌کننده است، نه عجیب‌غریب؛ تنها روی بقا تمرکز دارد، چون همین عناصر برای خلق تصویری تاریک و طاقت‌فرسا از دنیای پساآخرالزمان کافی است.

فیلم ولگرد ۲۰۱۴

 

۹. The Rover (2014)

ولگرد فیلمی علمی-تخیلی و به‌طرز خاصی چرک، خشن و تیره‌وتار است، که بیشتر حس درام دارد و حتی تا حدی یک وسترن عجیب هم به‌نظر می‌رسد. داستان این فیلم در مناطق بیابانی و دورافتاده استرالیا و حدود یک دهه پس از یک فروپاشی اقتصادی جهانی رخ می‌دهد که جهان را به هرج‌ومرج کشانده است.

مقایسه آن با اولین فیلم فرنچایز مکس دیوانه اجتناب‌ناپذیر است، چون آن هم در دوران بین فروپاشی کامل جهان و آخرالزمانی تمام‌عیار رخ می‌دهد، اما حتی در مقایسه با همان مد مکس اولیه، ولگرد فیلمی بسیار تاریک و با روایت نسبتاً کند است. این فیلم شما را به مدت دو ساعت در فلاکت فرو می‌برد و همچنین هشداری است نسبت به آنچه در صورت وقوع فروپاشی واقعی اقتصادی ممکن است رخ دهد.

پرتقال کوکی ۱۹۷۱

 

۸. A Clockwork Orange (1971)

خب، بله، پرتقال کوکی انتخابی جسورانه در این لیست است، چون جهان فیلم بیشتر نشانه‌هایی از یک دیستوپیای در حال شکل‌گیری دارد تا یک فروپاشی کامل اجتماعی. اما آیا همین خودش واقع‌گرایانه‌تر نیست؟ در این فیلم همه‌چیز در حال فروپاشی است، و اگرچه بعضی آدم‌ها زندگی نسبتاً عادی دارند، اما جنایتکاران و کل نظام قضایی به‌طور کلی دچار آشفتگی و خشونت‌اند.

شما باید ایده «تکنیک لودوویکو» را هم بپذیرید، یک نوع بیزاری‌درمانی که در واقعیت وجود ندارد، اما اگر بتوانید آن را در چارچوب جهان فیلم بپذیرید، بقیه چیزها بیش‌ازحد واقعی و آزاردهنده‌اند. استنلی کوبریک در این فیلم از همیشه هم بی‌پرده‌تر عمل کرده، و یک اثر سینمایی دیستوپیایی منحصربه‌فرد و به‌طرز خاصی ترسناک خلق کرده است.

الیسیوم ۲۰۱۳

 

۷. Elysium (2013)

نیل بلومکمپ کارگردانی نیست که ظرافت در روایت داشته باشد، اما قطعاً کسی‌ست که حاضر است با استفاده از ایده‌های عجیب و معمولاً هیجان‌انگیز در ژانر علمی-تخیلی/اکشن، به مسائل اجتماعی روز بپردازد. او این کار را در فیلم موفق‌ترش یعنی منطقه ۹ در سال ۲۰۰۹ بهتر انجام داد – که البته از بعضی لحاظ می‌توان آن را هم دیستوپیایی دانست – اما در فیلم بعدی‌اش یعنی الیسیوم به‌طور کامل وارد دنیای تم‌های پادآرمانشهری شده است.

همانند پرتقال کوکی، باید برخی عناصر بسیار آینده‌نگرانه را در این فیلم بپذیرید؛ مثلاً اینکه ثروتمندان به‌طور کامل به یک ایستگاه فضایی به نام الیسیوم نقل‌مکان کرده‌اند، در حالی‌که شرایط زندگی برای فقرا روی زمین غیرقابل تحمل شده است. اما چون اتفاقات فیلم در سال ۲۱۵۴ می‌افتد… خب، شاید هم چنین آینده‌ای ممکن باشد؟ این فیلم نگاهی دارد به آنچه ممکن است رخ دهد اگر شکاف اجتماعی بین فقیر و غنی در قرن آینده همچنان گسترش یابد – و اینکه این ایده چندان هم دور از ذهن به نظر نمی‌رسد (دوباره می‌گویم، در بازه‌ای صد ساله)، خودش ویرانگر و آزاردهنده است.

خرچنگ ۲۰۱۵

 

۶. The Lobster (2015)

خب، یک‌بار دیگر باید گفت: «قبل از اینکه به بخش واقع‌گرایانه برسیم، لطفاً جنبه‌های عجیب داستان را بپذیرید.» در ارتباط با فیلم خرچنگ، حداقل در زمان حال، اینکه آدم‌ها به حیوان تبدیل شوند واقع‌گرایانه نیست. اما این بخشی از داستان فیلم است، فیلمی درباره افراد مجردی که باید ظرف ۴۵ روز شریک عاطفی پیدا کنند، و اگر موفق نباشند، به حیوان دلخواهشان تبدیل می‌شوند.

اما بخش واقع‌گرایانه فیلم، به حس خشونت خام و ناراحت‌کننده‌ای مربوط می‌شود که بسیاری از صحنه‌های آن منتقل می‌کنند. یورگوس لانتیموس ممکن است فیلم‌هایی حتی افراطی‌تر ساخته باشد، اما معدودی از آثار او به اندازه خرچنگ حس واقعی بودن دارند – حداقل در برخی صحنه‌های خاص که بسیار دردناک هم هستند. عجیب بودن تجربه‌ی آشنایی و رابطه (در زمینه‌ای قطعاً غیرعادی) در برخی لحظات فیلم به‌طرز طاقت‌فرسایی واقعی و ملموس به‌نظر می‌رسد.

پارک مجازات ۱۹۷۱

 

۵. Punishment Park (1971)

فیلم پارک مجازات ثابت می‌کند که یک فیلم می‌تواند مستندگونه باشد، بدون آنکه لزوماً کمدی به نظر برسد. داستان این فیلم درباره گروهی از اعضای گارد ملی آمریکاست که در بیابان به تعقیب اعضای جنبش ضدفرهنگ می‌پردازند. همه چیز در فیلم بسیار بی‌پرده و رُک روایت می‌شود و سبک مستندگونه‌ی آن باعث شده حس خشونت خام و ناراحتی شدیدی به بیننده منتقل شود.

همچنین برخلاف برخی فیلم‌های دیستوپیایی دیگر، پارک مجازات واقعاً در آینده اتفاق نمی‌افتد، بلکه زمان داستان فقط یک سال قبل از زمان انتشار فیلم است. این فیلم واکنشی افراطی را نسبت به جنبش قوی ضدجنگ آن زمان تصور می‌کند، و خشونتی دولتی‌ که در فیلم نمایش داده می‌شود، احتمالاً پیش‌درآمدی برای پادآرمانشهری است که جهان فیلم در حال سقوط به درون آن است… اما فیلم با وسواس تمام سعی می‌کند خیلی از واقعیت دور نشود. و این دقیقاً همان چیزی است که باعث ترسناک‌تر شدن آن می‌شود.

فرزندان انسان ۲۰۰۶

 

۴. Children of Men (2006)

با توجه به اینکه داستان فیلم در سال ۲۰۲۷ می‌گذرد، فرزندان انسان در صورتی که الان به تماشایش بنشینید، حتی از زمان اکرانش هم آزاردهنده‌تر و واقعی‌تر به نظر می‌رسد. البته، حتی در همان زمان هم این فیلم یکی از پرتنش‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین آثار علمی-تخیلی بود. داستان فیلم درباره ناباروری جهانی و تنها زن بارداری است که باید از او محافظت شود، چون گروه‌های مختلف می‌خواهند از موقعیت او به عنوان تنها زن باردار جهان بهره‌برداری کنند.

این فیلم مستند نیست، اما بخش زیادی از فیلم‌برداری آن به‌گونه‌ای طراحی شده تا بیننده کاملاً خود را نزدیک به رویدادها احساس کند. این مسئله به‌ویژه در سکانس‌های بلند و مشهور فیلم مشهود است، و بازی‌های بسیار باورپذیر بازیگران و طراحی صدای کوبنده هم به این حس افزوده‌اند. فکر کردن به اینکه این فیلم ممکن است چندان هم از واقعیت دور نباشد، تجربه‌ای چندان خوشایند نیست… اما خب، بعید نیست که در آینده‌ای نه چندان دور شاهد سناریویی مشابه باشیم.

در ساحل ۱۹۵۹

 

۳. On the Beach (1959)

فیلمی که با توجه به دوران ساختش به‌طرز شگفت‌انگیزی بی‌پرده و تکان‌دهنده است، در ساحل حول اتفاقات بعد از جنگ جهانی سوم می‌چرخد. جنگی هسته‌ای‌ که رخ داده، تمام حیات را در نیم‌کره شمالی از بین برده، و نیم‌کره جنوبی هم به‌زودی تحت تأثیر پرتوهای ناشی از این جنگ هسته‌ای قرار خواهد گرفت که باد به زودی با خود خواهد آورد.

بخش زیادی از فیلم به پذیرش اجتناب‌ناپذیر بودن این مسئله می‌پردازد: اینکه در نهایت، اثرات جنگ هسته‌ای کل سیاره زمین را نابود خواهد کرد، حتی جاهایی را که مستقیماً بمباران نشده‌اند. همانند برخی فیلم‌هایی که قبلاً نام برده شد، فکر کردن به چنین سناریویی واقعاً ناراحت‌کننده است، اما اگر جنگی هسته‌ای در ابعادی بزرگ رخ دهد، این می‌تواند همان چیزی باشد که رخ می‌دهد. شخصیت‌های فیلم هرکدام به‌شیوه‌ای با مرگ حتمی روبه‌رو می‌شوند، و فیلم از مخاطب هم می‌خواهد درباره این مسئله فکر کند.

جاده ۲۰۰۹

 

۲. The Road (2009)

فیلمی با یک واقع‌گرایی دردناک، جاده معمولاً یکی از انتخاب‌های اصلی برای تاریک‌ترین آثار پساآخرالزمانی محسوب می‌شود. این فیلم اقتباسی‌ست از رمانی به همان اندازه افسرده‌کننده نوشته کورمک مک‌کارتی، و داستان آن عمدتاً درباره پدر و پسری است که در یک ویرانه شبه جهنم باقیمانده از زمین سرگردان‌اند و در تلاش برای بقا در دنیایی‌ هستند که حتی با استانداردهای دیستوپیایی هم یکی از بدترین جهان‌های ممکن است – البته چون با مک‌کارتی طرف هستیم، نباید انتظار ملایمت داشت.

تماشای این فیلم قطعاً سخت است، اما قدردانی از آن سخت نخواهد بود. جاده به‌طرز قابل‌توجهی حس واقعی بودن بقا در شرایط پساآخرالزمانی را به مخاطب منتقل می‌کند، و به همین دلیل هم باید دیدنش سخت باشد و فکر کردن به آن، بعد از پایان، به شدت دشوار. این فیلم تا جای ممکن حس واقع‌گرایی را منتقل می‌کند و تنها یک فیلم از این نظر از آن بهتر است که در ادامه خواهد آمد.

رشته‌ها ۱۹۸۴

 

۱. Threads (1984)

رشته‌ها یا ریسمان‌ها تاج پادشاهی فیلم‌های دیستوپیایی را از آن خود می‌کند، چرا که روایتش به‌شدت عاری از زرق و برق و زوائد روایی است، و همین باعث می‌شود بیننده حس اضطرار در مراحل منتهی به جنگ هسته‌ای، خود بمباران‌ها، و سپس پیامدهای طولانی‌مدت پس از آن را واقعاً تجربه کند. اینکه این فیلم چنین حس اصالت و نداشتن تاریخ مصرفی دارد، در حالی‌که فقط یک فیلم تلویزیونی است، آن را حتی قابل‌تحسین‌تر می‌سازد.

و با اینکه می‌توان رشته‌ها را فیلمی درباره جنگ نیز دانست – به‌ویژه با توجه به صحنه‌های ابتدایی فیلم – اما احتمالاً این تصاویر دیستوپیایی هستند که بعد از پایان، بیشتر در ذهن بیننده می‌مانند. رشته‌ها نابودی تدریجی نسل بشر را به تصویر می‌کشد، در حالی که انسان‌هایی که زنده مانده‌اند – و نسل‌های بعدی آن‌ها – به‌تدریج بیش از پیش انسانیت خود را از دست می‌دهند، تا جایی که (ظاهراً) دیگر چیزی باقی نمی‌ماند. این فیلم در بدترین (یا بهترین؟) شکل ممکن واقع‌گرایانه به‌نظر می‌رسد، و تصور فیلمی تأثیرگذارتر از آن در نقد جنگ هسته‌ای واقعاً دشوار است.

 

منبع: روزیاتو
کد مطلب: ۳۸۲۶۶۰
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت