هنرمندانی که در جنگ ۱۲ روزه خانهشان ویران شد
در طول جنگ دوازده روزه، خانه بعضی از هنرمندان هم از بین رفت و آنها وادار به ترک خانهشان شدند.

مریم معترف و کیوان ساکت دو هنرمندی هستند که در روزهای جنگ، خانهشان را از دست داده اند. مریم معترف، بازیگر، که خانه اش در خیابان صابونچی (مهناز) آسیب دیده است، میگوید حالا بیشتر از ده روز است در خانه اقوامش زندگی میکند. این اتفاق روز دوم جنگ، رخ داده و آنطور که او اعلام کرده موج انفجار شیشهها و درهای خانه را تخریب کرده و وسایل آسیب دیده است. به گفته او تخریب و آسیب به حدی بود که کوچه همچنان مخروبه است. او در مصاحبهای با ایسنا گفته: «من در منزل و مشغول خواندن کتاب بودم که این انفجار رخ داد. خانه ما رو به روی خانهای است که آن را هدف قرار داده بودند و موج انفجار سبب شد که خانه ما هم دچار آسیب شود. همه شیشهها شکست و سقف بالکن فرو ریخت و آب و برق و گاز کاملا قطع شد و آسانسور هم از کار افتاد.»
هرچند به گفته او در بررسیهایی که انجام دادند، مشخص شد پی خانه آسیب ندیده ولی به دلیل خساراتی که وارد شده، خانه نیازمند بازسازی است.
آنچه معترف در باره روز حمله و فضایی که در آپارتمان و بین همسایهها وجود داشت، گفته است، تصویری ترسناک و غمزده است: «از هر طرف صدای فریاد و ناله زن و مرد و کودک میآمد. تعدادی از همسایهها زیر آوار ماندند و خانههایشان به طور کامل تخریب شد. دلم خیلی پیش آنان است و صدایشان همچنان در گوشم طنین دارد.»
معترف از آتشنشانی نشانی هم تشکر کرده و گفته: «نیروهای آتش نشانی انصافا به موقع رسیدند و خیلی از ما مراقبت کردند و تا سه روز در کنارمان بودند و توصیههای بسیار خوبی داشتند که ممنون همراهیشان هستیم.»
او در باره رسیدگی نهادهای دولتی مثل وزارت ارشاد به او در این مدت گفته: «تنها جایی که پیگیری کرد بنیاد مسکن بود که بررسیهایی را انجام داد. شخصاً با آقای عباس عظیمیمدیرعامل مؤسسه هنرمندان پیشکسوت تماس گرفتم و به وی اطلاع دادم که چه شرایطی به وجود آمده است اما از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامییا نهادهای دیگر هیچ تماس یا پیگیری انجام نشده است.»
معترف اسناد تئاتری هم در خانه داشته که میگوید در کشو بوده و آسیبی به آنها نرسیده است.
ویرانی خانه و از بین رفتن گنجینه ای از ساز و نت
کیوان ساکت، آهنگساز و نوازنده هم هنرمند دیگری است که در این جنگ، خانه اش آسیب دیده است. اگر مریم معترف میگوید پی خانه اش آسیب ندیده و خانه فقط نیاز به بازسازی دارد، کیوان ساکت از تخریب تقریبا کامل منزلش گفته است. او که منزلش دیوار به دیوار زندان اوین است، در حمله به زندان خانه اش را از دست داده است: «منزل ما دیوار به دیوار در ورودی زندان اوین در آغاز کوچه احمدپور است. ما در مجتمعی به نام کوهسار با همسایگانی بسیار نازنین زندگی میکنیم. انفجاری که به شکل هدفمند درِ ورودی زندان اوین را نشانه گرفته بود، موج بسیار بزرگی ایجاد کرد که تا ساختمان ما هم رسید. البته بسیار خوشحالم که بیشتر اهالی ساختمان همچون ما در آن لحظه در خانه نبودند جز دو واحد که بسیار وحشت کرده بودند.»
او گفته: «موج انفجار به حدی بود که تمام شیشههای بیرون، داخل و پشت ساختمان خرد شده بودند. برای آن که متوجه شدت آن شوید باید بدانید که طبقه پنجم ساختمان ما سه واحدی است و با فروریختن تمام دیوارها تبدیل به یک واحد شده بود. بخشی از سقف سالن پذیرایی ما ریخته و باقی ترک خورده بود و تمام درها تکهتکه شده بودند. همچنین درهای پارکینگها، دو در در همکف و یک در پایین، مانند پر کاه کنده شده بودند.»
در این میان البته اتفاق بدی هم افتاده که کیوان ساکت میگوید قلبش را به درد آورده است: «آنچه بیش از اتفاق رخ داده، قلب مرا به درد آورد این بود که وقتی فردا صبح برای برداشتن بخشی از وسایل احتمالا سالم مانده به خانه برگشتیم، متوجه شدیم شوربختانه نیمهشب مورد هجوم دزدها قرار گرفتهایم. این مسئلهای بود که من به هیچ عنوان نتوانستم برای خود حلاجیاش کنم.»
او در این حمله گنجینه ارزشمندی از نوارها، سیدیها، کتابها، نتها و سازها از دست داده است.
تخریب خانه اکبر رادی
خانه اکبر رادی، نمایشنامه برجسته که سال ۱۳۸۶ درگذشته است، هم در این جنگ تخریب شده است. خانه اکبر رادی که البته بخشی از آن دفترش هم بوده، در خیابان حجتدوست در بلوار کشاورز تهران قرار داشته و حالا تخریب شده است. آنطور که آرش رادی، فرزند اکبر رادی به ایران تئاتر گزارش داده است، در آن روز مادرش در خانه بوده است: «عصر روز ۲۵ خردادماه ۱۴۰۴ دو انفجار در نزدیکی منزل پدری من رخ داد. مادرم در خانه و مشغول تلویزیون دیدن بود که ناگهان منزل ما تخریب شد. خداراشکر مادرم آسیب جسمی ندیده است اما موج انفجار به او وارد شده و حالا به منزل برادرم در شمال کشور رفته است.»
آرش رادی گفته است: «منزل ما کامل تخریب شده و قابل سکونت نیست تنها کاری که توانستم انجام بدهم این بود که دستنوشتههای پدرم که ارزش تاریخی و هنری دارد را جمعآوری کردم.»
دیدگاه