نقد فیلم The White Tiger – او را زاغه نشین صدا نکنید

سرنا_فیلم The White Tiger (ببر سفید) با بازی پریانکا چوپرا جوناس، راجکومار رائو و جدیدترین استعداد سینمای بالیوود آدارش گوراو، توسط رامین بحرانی کارگردانِ ایرانی-آمریکایی نوشته و کارگردانی شده است. این اقتباس از رمان برنده جایزه ادبی بوکر با نام «ببر سفید» نوشته آراویند آدیگا در سال 2008، یک داستان هیجان انگیز کُمیک و تاریک از رشد اقتصادی ناخوشایندِ هند است.

نقد فیلم The White Tiger – او را زاغه نشین صدا نکنید

روایت فیلم ببر سفید پیرامون یک شخصیت حاشیه نشین به نام بالرام حلوایی (Adarsh Gourav) می‌چرخد. شخصیتی که چرخ روزگار او را از پایینِ منظومه زندگی به بالای آن می‌برد. این فیلم نشان می‌دهد که بالرام چگونه از خدمتکاری اربابان خود آشوک و پینکی با بازی راجکومار رائو و پریانکا چوپرا به یک کارآفرین جوان در هند مدرن تبدیل می‌شود. در واقع ببر سفید روایتگر سفر تاریک و ناخوشایند بالرام است؛ سفری که فرار یک خروس از قفس، تا تبدیل شدنش به یک موجودِ با قدرت که نباید او را زاغه نشین صدا کرد را روایت می‌کند.

اگر نگاهی دقیق به فیلمنامه اقتباسی رامین بَحرانی که اخیراً نامزد دریافت جایزه اسکار شده است داشته باشیم، متوجه خواهیم شد که عناصر شاخص آن ما را یاد آثار چارلز دیکنز برجسته‌ترین رمان‌نویس انگلیسی عصر ویکتوریا می‌اندازد. فیلمنامه بحرانی با وجود سادگی شمایلش در لایه‌های درونی خود یک کار کُنشگرِ اجتماعی و توانمند است. فیلم داستان جوان فقیری است که به‌عنوان راننده یک خانواده ثروتمند استخدام می‌شود اما رفتار برده‌دارانهٔ آن‌ها با او سرنوشت تازه‌‌ای را برایش رقم می‌زند. همین فقر و ظلم نمایش داده شده در کار و شاخص کردن فشار ثروتمندان بر جامعه ضعیف در ببر سفید، یک نشانه از ساختار دیکنزی در فیلمنامه کار است.

نقد فیلم The White Tiger

چارلز دیکنز در آثارش ارائه‌کننده عوالم یک شهر بود. این عوالم دگرگونی شهر چه از لحاظ اقتصادی و چه اجتماعی و چیرگی او بر توصیف این دگرگونی‌ها را شامل می‌شد. حالا رامین بحرانی نیز همین روش را در اقتباسش دنبال کرده است. البته چنین داستان‌هایی در سینما بارها گفته‌ شده‌‌؛ به همین دلیل، بحرانی در بخش‌های مختلف سعی دارد از قالب‌های معمول بگریزد و با رفتاری ساختار شکنانه از روایت صرفِ یک قصه کلاسیک فراتر برود؛ اما در نهایت فیلم و داستان بر اساس همان الگوی از پیش تعیین‌شده بنا می‌شود و چندان گریز و گزیری از آن نیست.

البته یکی از شگردهای فیلمساز برای فراتر رفتن از روایتِ کاملاً کلاسیک نوعی فاصله‌گذاری و حرف زدن شخصیت‌ها رو به دوربین است که بحرانی در چند صحنه از آن استفاده می‌کند و در صحنه پایانی بر آن تأکید ویژه دارد. اما بحرانی تنها با یک فرمول پا به درون روایت چنین داستانی نگذاشته است، این فیلمساز ایرانی و آمریکایی تبار، با بیان دیدگاه هند روشن و هند تاریک عملاً دست به یک جهان بینی یا جهان سازی متفاوت می‌زند؛ نکته شاعرانه اینجاست که چگونه او این دو را به هم پیوند می‌دهد. بحرانی بدون از دست دادن طرح اصلی در مورد نگاه تاریکی که می‌خواهد روی آن تمرکز کند، بارقه‌هایی از نور و طنز را وارد می‌کند که به درک درجه تاریکی داستان او کمک کند.

در عین حال فیلم آشکارا بر مفاهیمی چون اختلاف طبقاتی و فساد سیاسی تأکید دارد و ابایی ندارد که نماینده محبوب «سوسیالیسم» را به‌عنوان یکی از فاسدترین افراد داستان به نمایش بگذارد. رشوه دادن ثروتمندان به دولتمردان فاسد بخش مهمی از داستان فیلم ببر سفید را پیش می‌برد. رامین بحرانی این کیف‌های پُر از پول را به‌عنوان حاصل فقر مردم کوچه و بازار به نمایش می‌گذارد؛ مردمی که در طول فیلم در همه‌جا حضور دارند و بر نمایش آن‌ها در نماهای مختلف تأکید می‌شود و حالا یکی از همین مردم به قهرمان فیلم بدل می‌شود.

اگر به ساختار طبقاتی درون این اثر، به صورت ریشه‌ای نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد ببر سفید اساساً فیلمی ضدِ Slumdog Millionaire ( میلیونر زاغه‌نشین ) ساخته دنی بویل است. آنجا قهرمان فیلم، زیر بار فشارها، انسان باقی می‌ماند؛ اما در این فیلم، شخصیت بالرام از دل سیاهی با خشونت به امید می‌رسد. این افق نگاه در The White Tiger آنچه فقرا می‌توانند در این جهان امتحان کنند و باشند را به نمایش می‌گذارد. در واقع این نمایش هجو، ساختار فئودالی را به دو قسمت تقسیم می‌کند؛ مردان با شکم بزرگ و مردان با شکم کوچک. ظالم و مظلوم. می‌توان غذا خورد یا خسته ماند و نابود شد. روشی که در آن تنها راه قیام فقرا از طریق یک سیستم فاسد این است که خودشان فاسد شوند. از قرار معلوم راه سومی نیز وجود ندارد.

همچنین مسئله بردگی و عادت به برده بودن هم به‌عنوان یکی از عناصر اصلی فیلم نمود و بروز پیدا می‌کند و با روایتی از اقبال لاهوری به عنوان یک شاعر مسلمان در فیلم به نقطه‌عطفش می‌رسد: «لحظه‌‌ای که می‌فهمی چه چیزی در این دنیا زیباست، برده بودن را متوقف می‌کنی.» بنابراین روشن است فیلمساز با ظرافت خواسته نکات کلیدی را این چنین درون اثرش قرار دهد. استعاره‌ها در طول مدت فیلم بارها پدیدار شده و باعث می شوند تا در کنار قهرمان داستان به راحتی منعکس و قابل درک شوند. این استعاره‌ها با خروس ناتوانی آغاز می‌شود و به ببر سفیدی که یکبار در زندگی پدیدار خواهد شد، ختم می‌شود.

از طرفی با وجود این که شخصیت اصلی یا قهرمان فیلم یعنی بالرام اساساً یک فرد گناهکار یا کاملاً خاکستری است؛ اما عصاره وجودی فیلمِ بحرانی قضاوت اخلاقی او نیست. فیلمساز در این کار به سیر و روندی تأکید دارد که در یک جهان فاسد و سیاه بر سر یک انسان معمولی می‌آید. در یک جهان وحشی و نابرابر، یک انسان معمولی پیش از آن که همان ببر سفید مورد اشاره در فیلم باشد که در هر نسل تنها یک بار ظهور می‌کند، به گرگی بدل می‌شود که شکاف اجتماعی‌‌اش تا طبقه‌‌ای بالاتر را با یک قتل طی می‌کند. در واقع در این دنیا اگر شکارچی نباشی بدون تردید شکار خواهی شد.

رامین بحرانی همچنین در لحظات اوج کار یک سوال جالب را از زبان شخصیت اصلی مطرح می کند: «آیا ما از ارباب خود در پشت یک نمایِ عشق نفرت داریم، یا آنها را در پشت یک نمای نفرت دوست داریم؟! این سوالی است که فیلم با شوخی از پاسخ دادن به آن خودداری می کند، حتی بعد از اینکه اوضاع برای شخصیت اصلی فیلم تغییر می‌کند. در واقع پاسخ قطعی این سوال به جهان واقعی هر یک از بینندگان بستگی دارد. این که ما چه هستیم و چه می‌کنیم به تراوشات ذهن خودمان و جهان پیرامون خودمان بستگی دارد.

اما تمام این نکات و ظرافت‌های درون فیلمنامه به لطف بازی شخص Adarsh Gourav در کالبد شخصیت اصلی است که قابل لمس می‌شود. بدون شک یکی از استعداد‌های ناب کشف شده سال 2021 در امر بازیگری همین آدارش گوراو جوان است. این هنرمند 26 ساله بار سنگین فیلم و شخصیتش را به درستی به دوش می‌کشد و خودش را جلوی بازیگران شناخته شده‌ای چون چوپرا و رائو بالا می‌برد؛ به گونه‌ای که اساساً دیگر بازیگران در سایه عملکرد او قرار می‌گیرند. بنابراین اوست که تمام و کمال قهرمان داستان است.

همچنین در مسیر روایت پُر پیچ و تابِ فیلم ببر سفید، فیلمبرداری پائولو کارنرا نیز نقش اساسی و با اهمیتی را بر عهده دارد. ما قرار نیست قاب عجیب یا کارت پستال گونه‌ای دریافت کنیم. اما دوربین در این اثر حکم روایتگر صادق حوادث درخشان و خونین را دارد. دوربین کارنرا درست در صورت شماست، و چه بخواهید و چه نخواهید این روش جواب داده است. همچنین این سبک کار چیزهای زیادی در مورد نحوه پر کردن قاب خود می‌گوید. در واقع، این روش به کارگردان کمک می‌کند تا چشم انداز خود را اجرا کند، و در هر صحنه با دیدگاه‌ها و جهان‌های متضاد، تفسیری اضافه به داستان پیوند دهد. این یک تقارن قدرتمند است که شایسته بلندترین ستایش‌ها و تشویق‌ها است.

در نتیجه باید گفت: با وجود موفقیت شخصیت بالرام، در اینجا هیچ پایان خوشی وجود ندارد. ببر سفید را می‌توان یک فیلم بدبین دانست، که در آن قهرمان ما مانند افرادی که سرانجام علیه آنها شورش می‌کند، فاسد، بد اخلاق و بی‌رحم است. در این سیستم، فقط روش‌های خاصی برای رسیدن به اوج وجود دارد و بالرام از اربابان خود آن را آموخته است. این دیدگاه در فیلم موفق انگل، ساخته بونگ جون هو نیز وجود داشت. حالا فیلمساز شما را با این سوال ترک می‌کند که آیا در جهان شما نیز چنین داستانی صدق می‌کند یا نه؟!

در پایان ذکر این نکته لازم است که نسخه سینمایی رامین بحرانی از The White Tiger (ببر سفید) یکی از موفق‌ترین اقتباس‌های ادبی سال‌های اخیر است. گرچه این فیلم به شدت به روایت متکی است، اما فیلمبرداری هدفمند اثر باعث ایجاد بافت در پس زمینه و عمق رضایت بخشی برای شخصیت‌ها می‌شود. همچنین از طریق این شکل منحصر به فرد و از طریق این پرتره بسیار خاص از یک کشور، ببر سفید به نوعی از جهانی بودن دست می‌یابد. تاریکی که بالرام از آن صحبت می‌کند را نمی‌توان فقط در هند یافت. در واقع فیلمساز با ترسیم یک جهان تاریک این مرزها و قاره‌ها را می‌شکند، و یک حرف مهم را به گونه‌ای بیان می‌کند که در هر جامعه‌ای قابلیت رُخ دادن دارد.

اگر درام‌هایی تاریک با مضمون فاصله طبقاتی چون انگل را دوست دارید، و اگر از فیلمنامه‌های لایه لایه و پُر از استعاره لذت می‌برید، بدون تردید باید به تماشای فیلم ببر سفید، ساخته رامین بَحرانی بنشینید.

منبع: ویجیاتو

کد مطلب: ۲۰۳۷۲۰
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت