ادبیات می‌تواند سینمای ایران را نجات دهد؟

احمد طالبی‌نژاد در روزنامه شرق نوشت: با نگاهی به تاریخ سینمای ایران و جهان، می‌توان دریافت که تقریبا ماندنی‌ترین و نامدارترین فیلم‌های تاریخ سینما اغلب از ادبیات اقتباس شدند.

ادبیات می‌تواند سینمای ایران را نجات دهد؟

نام‌آشناترین آنها «بر باد رفته»، «بی‌نوایان» و گزینه‌هایی از این دست است که اقتباس‌های بسیاری از این رمان‌ها صورت گرفته است. رابطه بین سینما و ادبیات، دیرینه است. نمی‌توان گفت از بامداد پیدایش سینما، اما می‌توان ردپای اقتباس را از زمانی که سینما دارای هویت مستقلی شد و شکل داستانی به خود گرفت، در آن دید و این جریان ادامه خواهد داشت، چراکه همواره داد و ستدی بین این دو مدیوم وجود دارد؛ یکی کلامی و دیگری بصری.

اما باید به مفهوم اقتباس هم توجه داشت و اینکه چه باید کرد که اقتباس درستی صورت بگیرد؟ اقتباس از واژه قبس به معنی گرفته‌شدن و تبدیل‌کردن می‌آید؛ بنابراین وقتی از واژه اقتباس صحبت می‌کنیم به این معنی است که شکلی را از فرهنگ بگیریم و به شکل دیگری تغییرش بدهیم. مثل اینکه وقتی سراغ ادبیات می‌روید، قصه‌ای را به فیلم تبدیل کنید که با تصویر سر و کار دارد. این اقتباس در نهایت دو گونه است که اغلب اختلاف‌هایی که بین نویسنده رمان، فیلم‌نامه‌نویس و فیلم‌ساز بروز می‌کند شاید از همین عدم شناخت ناشی می‌شود.

نوع اول اقتباس وفادارانه است. به این معنی که رمانی را بی هیچ کم و کاستی به فیلم تبدیل می‌کنید. شخصیتی اضافه و کم نمی‌شود. شاید تغییراتی جزئی در لوکیشن یا موارد دیگر اتفاق بیفتد اما در نهایت به کل اثر ادبی به‌ لحاظ موضوعی و مضمونی و شخصیت وفادار می‌ماند؛۹۰ درصد آثار اقتباس‌شده از ادبیات در سینمای جهان این‌گونه هستند. وقتی «بر باد رفته» را می‌بینیم، با رمان مارگارت میچل به‌ لحاظ داستانی خیلی تفاوتی ندارد. می‌توان به تعداد قابل توجهی فیلم اشاره کرد که به همین صورت اقتباس شده‌اند. در سینمای ایران نمونه‌هایی وجود دارد که در اقتباس نمونه‌های موفق یا ناموفقی بوده‌اند؛ مثلا از اقتباس‌های وفادارانه می‌توان به رمان «تنگسیر» نوشته زنده‌یاد صادق چوبک اشاره کرد که امیر نادری ساخت و متأسفانه فیلم خوبی نبود. گرچه خود رمان هم درجه یک نبود، ولی به‌هرحال فیلم بدی شد.

شکل دوم اقتباس، آزاد است؛ در این نوع اقتباس به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس یا کارگردان بنا بر توافقی که با نویسنده اثر صورت می‌گیرد، مجاز هستید در آن دخل و تصرف کنید. به‌هرحال همان‌طورکه اشاره کردم، سینما و ادبیات تفاوت‌های ماهوی با یکدیگر دارند. ذات سینما نشان‌دادن است و گاهی پرحرفی‌هایی را که در ادبیات هست، برنمی‌تابد. باید واژه‌ها را به تصویر تبدیل کرد. گاهی شخصیت‌هایی در آثار ادبی هستند که این شخصیت‌ها احتمالا خیلی به کار سینما نمی‌آیند و باید تغییراتی در هویت آنها ایجاد شود. گاهی پایان یک اثر وقتی به تصویر تبدیل می‌شود تغییر می‌کند. مثلا از رمان «بی‌نوایان» اقتباس‌های زیادی صورت گرفته که اغلب اقتباس‌های وفادارانه بودند، اما نمونه‌ای هست ساخته روبر حسین، کارگردان ایرانی‌الاصل که در برگردان سینمایی‌اش از انتها به ابتدا این رمان را تصویر کرد. فیلم از دوران دانشجویی کوزت و تلاش او در مبارزات انقلابی آغاز شده، سپس به‌ صورت فلاش‌بک به گذشته او می‌پردازد. این یک اقتباس آزاد است. چنین مواردی کاملا به این برمی‌گردد که فیلم‌نامه‌نویس یا فیلم‌ساز از چه زاویه‌ای به داستان یا موضوعی که انتخاب کرده نگاه می‌کند؟ فیلم «در جست‌وجوی ریچارد» ساخته آل‌ پاچینو، اقتباسی مدرن است از ریچارد سوم شکسپیر و نمونه‌های دیگر از آثاری که می‌توان گفت به‌ صورت تجربی یا آزاد از آثار ادبی در سینما شکل گرفته‌اند. نکته در این است که در هر شکل از اقتباس باید جوهر اثر حفظ شود؛ مثلا اگر مضمون یک اثر عشق است، این عشق را نمی‌شود به خشونت یا نفرت در اقتباس تبدیل کرد. در غیر این صورت داستان دیگری می‌شود. اصلا چرا به ‌سراغ اثری ادبی می‌رویم؟ به این دلیل که از اعتبار آن برای تقویت اثر یا کشاندن مردم به سینماها استفاده کنیم. پس نباید به اصل اثر یا جوهر یا پیام اصلی آن خیانت کنیم. به هر صورت در سینمای ایران هم می‌توان نمونه‌های موفقی از اقتباس نام برد.

اولین اثر اقتباس درست در سینمای ایران به مفهوم خلاقانه را در «شب قوزی» ساخته فرخ غفاری می‌بینیم. فیلم‌نامه این اثر به کمک جلال مقدم از یکی از داستان‌های هزارویک شب اقتباس شد. فیلم «شوهر آهو خانم» ساخته داود ملاپور، اقتباسی کاملا وفادارانه از رمان علی‌محمد افغانی است که متأسفانه فیلم خوبی هم نیست. یا مثلا وقتی به موج نو سینمای ایران نگاه می‌کنیم در میان آثار مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی یا داریوش مهرجویی آثار اقتباسی ارزشمندی می‌بینیم. آنها از اولین فیلم‌سازانی هستند که به سراغ اقتباس رفتند و نمونه‌های درخشانی در کارنامه‌شان دارند. «داش‌آکل» در زمان خودش اقتباس موفقی بود از داستان کوتاه صادق هدایت. بعدها کیمیایی فیلم «خاک» را بر مبنای داستان افسانه بابا سبحان ساخت که فیلم اجتماعی موفقی بود. نمونه‌ای دیگر از یک اقتباس موفق فیلم «غزل» است و از داستانی از خورخه لوئیس بورخس نویسنده آرژانتینی اقتباس شد. از سوی دیگر داریوش مهرجویی هم اقتباس‌های درخشانی دارد. بعد از ساخت فیلم «گاو» که براساس داستان عزاداران بیل غلامحسین ساعدی ساخت، سراغ اقتباس از ادبیات اجتماعی ایران و جهان رفت و اغلب فیلم‌هایش اقتباسی هستند. واقعیت این است که ادبیات در آثارش حس می‌شود. ناصر تقوایی از بنیان‌گذاران ادبیات کارگری است .

«آرامش در حضور دیگران» از یک داستان ساعدی اقتباس شد و هرچه فیلم ساخت تقریبا می‌توان گفت به نوعی اقتباس بوده است؛ نمونه درخشان آثارش هم سریال «دایی جان ناپلئون» است یا فیلم «نفرین» که از یک داستان اروپایی شرقی اقتباس شده و «ناخدا خورشید» که اقتباس درجه یکی از رمان داشتن یا نداشتن ارنست همینگوی است.

ماجرای اقتباس به مرور جریانی در موج نوی سینمای ایران ایجاد کرد و چند فیلم ارزشمند ساخته شد که یکی از آنها فیلم «ملکوت» است که خسرو هری‌تاش بر مبنای داستان ملکوت بهرام صادقی ساخت و متأسفانه فیلم در محاق افتاد و دیده نشد.

واقعیت این است که چه ادبیات کلاسیک ما چه ادبیات معاصر، یکی از ناجیان بالقوه صنعت ورشکسته سینمای ما هستند. اگر مسئولان و مقامات قصد دارند سینما از ورشکستی و یکنواختی نجات پیدا کند، باید دست‌به‌دامن ادبیات شوند. چه کسی هست که خواهان دیدن «سووشون» روی پرده سینما نباشد. کدام روشنفکر، خردمند و آگاهی است که نخواهد داستان «حسنک وزیر» بیهقی را روی پرده سینما ببیند و از ادبیات معاصر داستان‌های بسیاری ظرفیت تبدیل‌شدن به نسخه سینمایی را دارند. هنوز هم بهترین فیلم بهمن فرمان‌آرا «شازده احتجاب» است که از رمان زنده‌یاد گلشیری اقتباس شده یا از ادبیات امروز که متأسفانه سینما از کنارش عبور کرده. رمان «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» قطعا اثر درخشانی در سینما خواهد شد. به‌هرحال ادبیات می‌تواند ناجی صنعت سینمای ایران باشد. مشروط به اینکه از این حالت اداری دربیاید. باخبرم بنیاد سینمایی فارابی چند سالی است که به صرافت تولید آثاری از این دست افتاده است. گویا تعدادی از داستان‌های متوسط تبدیل به فیلم‌نامه شده و ظاهرا نمونه درخشانی از آن درنیامده است؛ اما چه کسی است که نداند یکی از نمونه‌های موفق ادبیات داستانی در سینما و تلویزیون آثار هوشنگ مرادی‌کرمانی است. «قصه‌های مجید» نمونه موفق اقتباس از یکی از آثار اوست و به‌هرحال این ظرفیت در داستان‌های ‌مرادی‌کرمانی وجود دارد. مهرجویی یکی از بهترین فیلم‌هایش «مهمان مامان» را از یکی از داستان‌های او اقتباس کرد.

کد مطلب: ۲۱۴۱۵۴
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت